بهمن ۱۹، ۱۳۹۶

یک سایه را که بُرده شب از پیکرش شکیب


تنها و روی ساحل
مردی براه میگذرد
نزدیک پای او
دریا، همه صدا
شب، گیج درتلاطم امواج
باد، هراس پیکر

رو میکند بساحل
و درچشمهای مرد- نقش
خاطر را پررنگ میکند
انگار هی میزند که
مرد کجا میروی کجا؟
و مرد میرود به ره خویش

و باد سرگردان
هی میزند دوباره
کجا میروی؟

و مرد میرود و باد همچنان....

امواج، بی امان
از راه میرسند
لبریز از غرور تهاجم

موجی پر از نهیب
ره میکشد بساحل و میبلعد
یک سایه را
که بُرده شب
از پیکرش شکیب

دریا، همه صدا
شب، گیج در تلاطم امواج
باد، هراس پیکر
رو میکند بساحل و .....


سهراب سپهری


These arms of mine - Otis Redding






تشریح لحظه خودکشی‌ مرد در دریا از دفتر مرگ رنگ