-اینکه دول اروپایی خود را برای گرفتن پناهندهگان بیشتری آماده میکنند!
-اینکه دوباره تمامی شیاطین و ابلیسهای ریز و درشت کریه منظر دست در دست هم داده اند بمهر!
-و دلسوزانی که برای یک قران روح خود را هزار بار میفروشند، در نقشِ دایههای نامهربانتر از اهریمن!
-و من فکر میکنم کی هستم که بخواهم جلوی سرنوشت تلختر را بگیرم.
-و اصولا انتخاب بهتر چیست؟ مرگ تدریجی و یا مرگی که با شلیک گلوله به مغز و یا بریدن سر از گردن و یا پرت کردن از ساختمانی بلند، یا سینه دیوار گذاشتن و تیر باران و یا اعدام با طنابی که دور گردن محکوم محکم نشده و رنج مرگ را برای اعدامی ده برابر میکند، و یا مرگی که ضمن فرار پرخطر رخ میدهد، گرسنگی، تشنگی و یخ زدن در جنگلهای سرد و تاریک.
-چه کسی میتواند میان بد و بدتر انتخاب بهتر بکند؟
-من فقط غمینم و دستم بکاری نمیرود و چشمهایم را میبندم تا نبینم و تو ذهنم مرتبا این جمله تکرار میشود که پشت سر جهنم است و روبرو قتلگاه آدم.
لعنت به این سرنوشت شوم.