بهمن ۰۸، ۱۳۹۶

ترس و وسواس اصلی‌ترین دشمنان آدمی‌, جنگ نرم



اگر در خانه کودکان خود را تربیت نکنید و آنان را صاحب شخصیت (هر نوع شخصیتی‌ بهتر از بی‌ شخصیتی‌ است) ننماییم، در جامعه آنانرا بهرشکلی‌ که بخواهند تربیت کرده و از آنان سؤاستفاده میکنند. با ترساندن و تحقیر و بی‌ اعتنائی (جنگ نرم)، کودکان خود را بیشخصیت بار نیاوریم.

تعریف جنگ نرم از نظر تئورریسین‌های غربی نگاهدار آخوند و حکومت جهل وجنایت در دنیا:

برای تعریف جنگ نرم مناسب است تعریفی از جنگ سخت داشته باشیم. جنگ سخت عبارتست از جنگی كه دشمن با سلاح و بطور مستقیم به مبارزه برميخیزد و سلاح او قابل مشاهده و نابود كننده ميباشد. پس جنگ نرم را ميتوان هر چیزی برخلاف جنگ سخت دانست كه سلاح آن قابل مشاهده نیست و چه بسا بهمراه هر جنگ سختی جنگ‌ نرمی در درون و بیرون آن شكل ميپذیرد. جنگ نرم یعنی با پنبه سربریدن یعنی آسیب بزنی ولی آسیب نبینی. جنگ نرم یعنی خودش را درگیر خودش كنی و از خودش برعلیه خودش استفاده كنی.

یكی از عرصه‌های فعالیت در جنگ نرم، حوزه سلامت است. حوزه سلامت به دو بخش عمده تقسیم بندی ميشود- كه یكی سلامت جسم است و دیگری سلامت جان -كه در سلامت جان هم سلامت روح و هم سلامت روان و هم سلامت ارتباط و حتی سلامت جسم مهم است. اثرپذیری و اثرگذاری در حوزه سلامت روح روان آنقدر حائز اهمیت است كه خود منشاء اثرگذاری در تمامی عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی جامعه است. مثلاً كسی كه اختلالی را در حوزه سلامت روح و روان دارد در عرصه سیاست یكجور عمل ميكند، در حوزه اجتماع جور دیگر، در حوزه اقتصاد به گونه‌ای دیگر و... و همه حوزه‌ها را با خود درگیر ميكند. یعنی وقتی فرد خالص نیست مجبور است سیاستش را هم تغییر دهد، مجبور است در اجتماع بگونه‌ای دیگر رفتار كند و مجبور است اقتصاد را هم... و بهمین منوال كسی كه دارای اختلال اضطرابی وسواس – اجبار (OCD) یا اختلال شخصیت وسواس – اجبار (OCPD) است. در تمامی عرصه‌های زندگی فردی و شخصی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی خود منشاء تخریب و اختلال رفتاری است. دشمن نیز همه برنامه‌ریزی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... خود را برمبنا و پایه و اساس این اختلال فرد یا جامعه تهیه مي‌كند و این نرمترین جنگی است كه اتفاق ميافتد.

وسواس اولین معلولیت حوزه روان رنجوری بشر است، از میان چهار كسالت اصلی، یعنی وسواس، هراس، افسردگی و سوء استفاده از موادمخدر، ميتوان گفت وسواس از همه ساختار یافته‌تر است. برای اینكه ببینم وسواس چگونه جنگ نرمی است، ابتدا وسواسی و شخصیت وسواسی را تعریف ميكنیم.

اختلال اضطرابی وسواس – اجباری (OCD)
وسواس عبارت است از یك تصویر، فكر، تمایل، یا تكانه‌ای مزاحم و درون ذهنی كه خودبخود ميآید و آدم نميتواند آنرا از ذهن خارج كند. از اینرو دچار اضطراب ميشود و فرد برای خنثی كردن اضطراب، عمل وسواسی مثل شمارش، شستشو، وارسی، تقارن و احتكار انجام ميدهد.

اختلال شخصیت وسواسی(O.C.P.D)
اختلال شخصیت وسواسی برعكس اختلال اضطرابی نه فقط مشهود نیست و فرد و جامعه آن را تشخیص نميدهند بلكه در بسیاری از موارد حتی تایید هم ميشود.

شخصیت وسواسی چند ویژگی دارد:
بينقص گرایی، كنترل گری، ریزبینی، تردید در تصمیم‌گیری، خساست، انعطاف‌ناپذیری، محول نكردن امور بدیگران، دور نریختن وسایل یا احتكار، وجدان سرسخت، وقف دركار حتی بدون منفعت مالی، هركس كه چهار تا از این ویژگيها را داشته باشد. انگ اختلال شخصیت وسواس – اجبار (OCPD) به او ميتوان زد.

افرادی كه شخصیت وسواسی دارند، اضطرار دارند و افرادی كه وسواس دارند، اضطراب دارند، اضطراريها هرچقدر بينقص و دقیق كار ميكنند و موفقیت كسب ميكنند باز هم به آنها نميچسبد و از موفقیت خود لذت نميبرند و راضی و خوشحال نیستند.

براساس مشاهدات بالینی حدود ۴۴درصد مردم ایران به اختلال شخصیت وسواس – اجبار (OCPD) به علاوه اختلال اضطرابی وسواس – اجبار (OCD) مبتلا هستند.

ترس و وسواس یكی از اصليترین چهار كسالت روانی مخرب سلامت روان انسان است كه روان آدمها را به اضمحلال ميكشاند.

شاید بتوان گفت كه هیچ خانواده ایرانی، محروم از حداقل یك فرد وسواسی در خانه خود نبوده و احتمالاً نخواهد بود. در دو سر طیف ابتلا شوندگان به وسواس، یك سری موفق‌ترین افراد جامعه هستند كه به اختلال شخصیت وسواس – اجبار مبتلا و در كوتاه مدت درخشیده و در دراز مدت در زندگی خانوادگی سقوط خواهند كرد و در سر دیگر طیف، ذلیل‌ترین افراد جامعه هستند كه در اعمال اجباری شستشو، شمارش، نظم، تقارن افراطی و وارسی كه گاه تمامی طول روز یا حتی زمان خواب آنها را نیز فرا ميگیرد، سخت گرفتار آمده‌اند. عده فراوانی هم در دو سراین طیف در رفت و آمد بوده و البته سرگردانند.

یكی از ترفندهای شیطان غربی اینست كه از خود انسان برعلیه انسان استفاده ميكند یعنی انسان را بجنگ درون وادار ميكند.
انسان در درون خودش با هزینه خود توسط اعضا و اندامها و ارگانهای خود- درهم ميریزد و نابود ميشود. و دیگر نیازی بحمله فیزیكی به او وجود ندارد و انسان برای همیشه زانو ميزند و ضعیف، ذلیل و تسلیم دشمن ميشود. چگونه؟


عوامل اصلی و زمینه‌ساز ترس و وسواس:
ـ تحقیر: افرادی كه بیشتر احساس حقارت ميكنند بیشتر دچار وسواس ميشوند. (۴۰ سال تحقیر بی‌ دلیل و بی‌ امان بخاطر همه چی‌، حتی نیاز‌های طبیعی که هر حیوانی‌ از آن برخوردار است -ملت ایران را ذلیل کرده است.)

ـ تربیت‌ و توارث: البته ارثی بودن به این معنا نیست كه این بیماری روی ژن یا كروموزوم‌ها جایگاهی دارد. منظور از ارثی بودن در واقع مدل مشاهده و یادگیری فرد از دوران كودكيش در خانواده است. کودک از رفتار‌های پدر و مادر خود یک الگوی افراطی برمی‌دارد که تا آخر عمر با اوست. کودک از طریق مشاهده رفتار تربیت میگردد و نه شنیدن گفتار.




ـ ترس: از مهم‌ترین و اساسی‌‌ترین پایه‌های ذلّت آدمی‌ ترس است که در دوران کودکی به او داده میشود. ترس آدمی‌ را در همه زمینه‌ها فلج می‌کند. تا جایی‌ که حتی یک آدم سالم که هیچ مشکلی‌ از نظر جسمانی‌ ندارد، قادر به راه رفتن نیست. گاهی‌ حتی از ترس قادر به نفس کشیدن هم نیست. مادرانی که برای آرام کردن کودک خود او را از عالم و آدم میترسانند، بزرگترین دشمنان کودک خود هستند که او را تا آخر عمر دچار همه نوع تیره روزی و برده صفتی و رنج مینمایند. ترس از هر چیزی، از تاریکی‌، از آقازاده دزده، از بسیجی‌ و پاسدار، از ناشناخته ها، از آینده ، كثیفی و ... هنگامی كه آدم بترسد سیستم عصبی اش برای هر اختلال آماده ميشود. پاسخ اصلی به ترس، اجتناب است. ترس از بیرون میاید و در درون انسان‌ها تبدیل به اضطراب ميشود و این اضطراب بصورت وسواس، نمود پیدا ميكند.

همانطور كه ميدانیم شیطان بزرگ (غرب) با وسواس و ایجاد ترس به جنگ نرم با انسان‌های دنیا برخاسته است. و هرملت یا دولت یا حكومت یا سازمانی كه با غرب در تضاد است در معرض این ابزار است. ابزاری كه كاركرد اسرارآمیز دارد و همانند مور سیاه، روی تخته سیاه، در شب تاریك حركت ميكند و چشم آدمیان قادر بدیدن او نیست. جنگ نرم‌، ابزارهایی را بهمراه دارد كه در بسیاری از این ابزارها ميتوان بوضوح وسواس و ترس را مشاهده كرد. بعنوان مثال یكی از ابزارهای اصلی كه برای جنگ نرم استفاده ميشود- خود همین كسی كه (ملتی كه) قرار است برعلیه او جنگ شود- یعنی خودش ابزاری است برای از بین بردن خودش.

می‌توان برخی‌ از ابزارها و ویژگيهای نرمترین جنگ نرم ( جنگ اعصاب، ایجاد ترس، دلهره و اضطراب و وسواس) را بشرح زیر برشمرد:

۱ـ ترغیب و تشویق موفقیت محوری بجای تكلیف محوری (تائید و تشویق دیگران و داشتن تعداد زیادی دنبال کننده در شبکه‌های ارتباط جمعی‌ مجازی، مانند فیسبوک، توییتر و تلگرام و اینستاگرام و غیره امروزه برای جوانان و نوجوانان بیش از هر هدفی‌ در زندگی‌ مهم است.)

۲ـ ارزش‌زدایی از ارزش‌ها (بچه ننه نامیدن جوانانی که به پدر و مادر خود علاقه دارند و همچنان با آنها زندگی‌ میکنند، عقبمانده خواندن کسانیکه از همجنسگرایی و انحرافات جنسی‌ بیزارند، مهم و محترم بودن کسانی‌ که پولدارند، و بدین ترتیب تشویق برای پولدار شدن بهر قیمتی و و و )

۳ـ ایجاد تعارض ارزشی در بین افراد، چون فرد متعارض (درون‌ روانی) مستعدترین فرد برای جنگ نرم است.

۴ـ پیچیدگی‌ در زندگی بجای سادگی در زندگی

۵ـ اسلام و دینداری بجای ایمان به انسان و انسانیت و طبیعت

۶ـ ترس و تحقیر (احساس ترس و احساس حقارت)

۷ـ هرچه بیشخصیتی و آدم ترسو و شخصیت وسواسی بیشتر شود، سوءاستفاده از او راحتر و بیشتر میگردد

۸ـ بی‌ نقص‌گرایی در جامعه ،در جوامع غربی خوب بودن مهم نیست، پرفکت بودن مهم است. در ایران "کارگر خوب و با مسئولیت بودن" مهم نیست، بلکه "دکتر بی‌ اخلاق و ناشی‌ بودن" مهم است.

۹ـ مسئولیت‌گریزی در همه جوانب زندگی. وقتی‌ بزن و در رو، شعار مقبول و جالب جامعه میشود.

۱۰ـ در وسوسه اختیار با شخص است. اما در وسواس اختیار با اختلال و یا دشمن بیرونی است.

۱۱ـ تفكر وهمی مثل "زنده بودن" بجای "زندگی كردن". ناچیز شمردن داشته‌های آدمی‌، مانند سلامتی‌، داشتن پدر مادر مهربان، داشتن خواهر و برادر، داشتن سقفی که آدمی‌ را از دربدری و آوارگی در امان میدارد ومطالبی از ایندست که بااینکه بچشم نمی‌آیند ولی‌ دراصل از اساسی‌‌ترین ارکان زندگی‌ هستند. در اینحالت آدمی‌ بجای شاد بودن برای داشتن چنین نعمت هایی‌، در توهم زندگی‌ در کاخی فلان و داشتن ماشینی فلان و یاری فلان و موقعیت و مقامی فلان که هرچندهم بزرگ و عظیم باشند، پس از مدت کوتاهی تنها موجب رنج و تیره روزی آدمیند و بس.

۱۲ـ ترس از همه چیز.

جنگ نرم از درون انسان شروع ميشود و در حوزه وسوسه و نفس و با مدیریت ترس و وسواس صورت ميپذیرد. با توجه بمرزبندی بین حوزه‌های ارتباطی در حوزه شخصی و خصوصی فرد، خانواده، اجتماع و حوزه عمومی، كاركرد جنگ نرم بلحاظ كاركردی درون روانی از حوزه شخصی فرد، آغاز و اثرات خود را در خانواده، اجتماع و جامعه ميگذارد.

فرد درگیر در حوزه شخصی و در درون خود، مستعد و پذیرای جنگ نرم از بیرون هم هست. جنگ نرم ميتواند از حریم خانوادگی فرد بعنوان اولین حریم ارتباطی آغاز شود و بحریم اجتماع و عمومی گسترش یابد. ساختاریافتگی ترس و وسواس از لحاظ اختلال باعث ساختاریافتگی جنگ نرم نیز ميشود.
ترس و وسواس یك كاركرد درونی و یك كاركرد بیرونی دارد، كاركرد درونی آن جنگ نامتقارن با وسوسه درون است كه توانایی اجرایی وسوسه را از او ميگیرد و او را به جنگ درون از نوع نرم واميدارد و استعداد خود را برای جنگ نرم از بیرون فراهم ميكند. این افراد معمولاً در حوزه اضطراب و اضطرار بین ارزشها و امیال نفسانی در رفت و آمد هستند و نه به ارزش‌ها عمل ميكنند و نه به امیال نفسانی و فقط در حوزه اجبار به اعمال وسواسی و بدور از خرد خود ميپردازند.

كاركرد بیرونی ترس و وسواس این است كه پایه‌های رشد و اعتماد بنفس جامعه را سست ميكند و اجتماع را از خلاقیت و استحكام دور ميسازد.

مطابق با گزارش وزارت بهداشت در سال (۱۳۸۹)، ایران در بین ۱۹۲ كشور در حوزه سلامت نود و نهمین كشور است و اگر حوزه سلامت روان را از حوزه سلامت جسم جدا كنیم بيشك جزو عقب مانده‌ترین كشورها در حوزه سلامت روان خواهیم بود. اینكه در كشور افرادی بشدت دنبال موفقیت در یك بعد از زندگی هستند (به عنوان مثال موفقیت علمی) باهر قیمتی و با از دست دادن هویت و ارزش فرد، حاكی از اثبات این ادعا است. در حوزه سلامت روان ما آنقدر درگیر خود هستیم كه متوجه نميشویم از كجا وارد شده‌ایم، وقتی مي‌بینیم مدیر ارشد با عصبانیت به خانه ميآید، كیفش را باز ميكند، قرص روان تخریب ميخورد، كارتابلش را نگاه ميكند، دوباره تا صبح كابوس ميبیند، دوباره بسر كار ميرود و همه ميگویند این مدیر خوب كار ميكند اما او سلامتی ندارد. اگر معیار این است كه: ۸ ساعت كار، ۸ ساعت لذت‌ از زندگی‌ ( خوراک خوب و سالم، معاشران خوب و مهربان، مطالعه و جستجو و تفکرو در رویداد‌های روزانه ) و ۸ ساعت خواب، پس باید یك مدیر خوب از یك برنامه‌ریزی منسجم و مشخصی برخوردار باشد تا مرزهای زندگيش مخدوش نشود.

نه در وسوسه و نه در ترس و وسواس اختیار با شخص نیست، بی‌ اختیاری در ترس و وسواس از بی‌ اختیاری در وسوسه بیشتراست، چون در وسوسه نفس سوار بر فرد ميتازد و در وسواس فرد وهم ميكند، اختیار دارد، ولی در ترس و وسواس مجبور است. ایجاد ترس و وسواس ابزار جنگ نرم است .
زمانی كه شخصیت ترس و وسواسی بالاتر برود، جامعه مستعد این ميشود كه مورد سوءاستفاده قرار گیرد و معمولاً بی‌ شخصیتی که افراد ترسیده و افراد وسواسی دچار آن می‌شوند در جایی كه به آن خیلی تأكید دارد همه چیز را ميبازد و آن جایی است كه در آنجا بیشترین استعداد را دارد. یعنی نقطه شكست افراد ترسیده و افراد وسواسی همان حلقه و جایی‌ است که در واقع در آن بهترین هستند. شخصیت وسواسی و افراد ترسو بهترین طعمه‌های جنگ نرم شناخته می‌شوند .

نهضت ترس و وسواس‌زدایی:

با توجه به بررسيهای انجام شده ریشه یك چهارم اختلافات و معضلات فردی، شخصیتی، خانوادگی، اجتماعی، اعتقادی، اختلال خانمان‌سوز وسواس و ترس بوده است. افزایش آمار بسیاری از طلاق‌ها، خانواده‌های از هم گسسته، روابط سرد، فقدان روابط زناشویی، فرزندان مملو از اختلالات رفتاری، زنانی كه از خانواده بیرون رانده شده و بي‌پناه و منزوی شده‌اند، دختران و پسران تحصیل‌كرده‌ای كه به دلیل شخصیت وسواسی و ترس توانایی انتخاب شغل، انتخاب همسر و خلاصه زندگی كردن را ندارند، فرزندان مضطرب، دستان سرد و خیس، صورت‌های رنگ پریده و بغض‌هایی كه سال‌ها گشوده نشده و هزار بلای دیگر - مؤید این موضوع است. این اختلال بصورت یك تهدید بهداشتی، روحی، روانی، فرهنگی، اجتماعی، و اخلاقی در سطح ملی درآمده است.

در نتیجه اساسی‌ ترین، بهترین، راحتّرین، بیخرج‌ترین و موثرترین راه حل ترس و وسواس زدایی در جامعه از خانواده و تربیت کودکان شروع میگردد. ابتدا پدر و مادر‌ها با سیر در احوالات خود و شناخت ترس‌ها و وسواس‌های خود، هم تلاش برای فائق آمدن با آنها را داشته باشند ( بهترین راه حل ترس زدایی، روبرویی و صورت به صورت شدن با ترس است، مثلا اگر از بلندی می‌ترسید به کوهنوردی بپردازید.) و هم اگر توانایی روبرو شدن با ترس و وسواس خود را ندارند، تا آنجایی که میتوانند، آنرا از کودکان خود پنهان نمایند. بطور طبیعی، کودک ترس و وسواس پدر و مادر را گرفته و آنها را در درون خود به چندین برابر بزرگتر کرده و بخورد خود میدهد.

اگر در خانه کودکان خود را تربیت نکنید و آنان را صاحب شخصیت (هر نوع شخصیتی‌ بهتر از بی‌ شخصیتی‌ است) ننماییم، در جامعه آنانرا بهرشکلی‌ که بخواهند تربیت کرده و از آنان سؤاستفاده میکنند. با ترساندن و تحقیر و بی‌ اعتنائی (جنگ نرم)، کودکان خود را بیشخصیت و برده صفت و نوکر پیشه و تسلیم پذیر و بی‌ اراده و خجالتی و بی‌دست و پا بار نیاوریم.




باید به ترس و وسواس، از دیدگاه علمی و منطقی‌ نگاه كرد، در غیراینصورت شفای كامل و درمان یكپارچه ممكن و مقدور نخواهد بود. با نگاهی عمیق به گذشته ميبینیم كه منشأ بسیاری از اقدامات و تصمیم‌های اساسی مردم و مسئولان در دو قرن‌ گذشته ناشی از ترس و وسواس مخدوش و مضر بوده و هم‌اكنون نیز هست. حوزه نفوذ ترس و وسواس از خلأ، هسته خرد ، علم و حتی نیت‌های آدمی فراتر میرود، پس خطر ترس و وسواس را حس نميكنیم. زیرا ترس و وسواس آنقدر خودی جلوه میکنند كه آدمی تصور نمیکند كه توسط موجود دیگری هدایت ميشود.

در جامعه ۴۰ سال اخیر ایران كه حكومت ادعای الهی بودن داشته و دارد، ایجاد ترس و وسواس بعنوان پایه‌های اصلی‌ شخصیت ایرانی‌، نقشی‌ عمیق و گسترده و بیرقیب داشته و دارد. انسان ایرانی‌ ترس و وسواس را جزئی از ایمان می‌شمارد و در نتیجه مقابله با آنرا، در واقع مقابله با خدا شمرده و از آن بشدت پرهیز مینماید. در نتیجه پس از ۴۰ سال تحقیر همه جانبه ملت ایران، ترساندن ملت از همه چی‌ (از دشمن خارجی‌ (آمریکا و اسرائیل)، از داعش داخلی‌ و خارجی‌ (داعش داخلی: بسیجی‌، پاسدار، نیروهای فرا قانونی و گشت‌های مخوف عرب پیشه که تقلیدی از گشت‌های عربستان هستند. داعش خارجی: تروریست‌های پلستینی و ترک)، از حمله این و آن کشور (حمله عربستان و آمریکا و و و)، از تجزیه و دربدری و جنگ، از فقر و بیکاری و بی‌ آیندگی، از خدا و پیغمبر و امام دوازدهم که قرار است بیاید و آنچنان کشتار کند که تا زانوی اسبش در خون فرو رود، تو گوئی خدا خودش بلد نیست با یک انگشت اشاره هر چی‌ گناهکاره از رو زمین محو کند، اینست که مجبور میشود، حضرت را با اسب بفرستد که یک تنه و داعش وار با شمشیر از دم گردن بزند!! )، کاری کرده است که امروزه انسان ایرانی‌ شباهت بهمه چی‌ دارد، بجز یک موجود طبیعی! و این معجون ساخته شده واقعا غیر قابل پیشبینی‌ است. هم میتواند سالها بهمین ترتیب ادامه دهد، و هم میتواند منفجر شده و تمامی دنیا را با خود بزیر بکشد.

مقاله‌ای از علی اسلامی نسب- مهدی محمدی با ویرایش مریم