تازه تر کن داغ مارا، طاقت دوری نمانده
شکوه سرکن، درتن ما تاب مهجوری نمانده
پرگشاید شور وشیون از جگرها ای دریغ
دل بزخمی شعله ور شد، جان بعشقی مبتلا
برنتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد بهوای تو دل تنگ ما ای وای
تازهتر کن داغ مارا، شعله زد جانم خدا
باتو هرگز برنگردد عهد و پیمانم
من زنده ام ای وطن در پناه تو
سر چه باشد برتن، جان چه باشد برکف
تا سپارم در راه تو
ماند در دلم داغی از فریاد تو
شد وقت دلتنگیها با یاد تو
من زنده ام ای وطن در پناه تو
سر چه باشد بر تن، جان چه باشد بر کف
تا سپارم در راه تو.
تازه تر کن داغ مارا، طاقت دوری نمانده, Salar Aghili - Saal-haye Mashrooteh