بهمن ۰۶، ۱۳۹۶
میرزا آقا تبریزی
آقا محمد مهدی ملقب به میرزا آقا تبریزی متخلص به "حاجئ بابا"، یکی از دهها نابغه ایرانی است که بجرم ایران دوستی ابتدا مورد آزار و اذیت قرار گرفته و پس از اینکه از ترس جان متواری میشود، او را بطرزی فجیع ترور میکنند. گفته میشود که میرزا آقا تبریزی در حدود سال ۱۲۳۰ هجریشمسی در تبریز متولد شده است و تاریخ ترور او البته ثبت نشده است.
میرزا آقا تبریزی نویسنده، محقق زبان و ادبیات پارسی، نمایشنامه نویس، شاعر، مترجم، جهانگرد، فعال آزادی و عدالت، و مدیرِ مسئول روزنامه (هفتهنامه) آذربایجان در شهرِ تبریز، بود که به ایران پرستی و میهن دوستی شهرتی تام داشت. او در یک خانواده محترم و ثروتمند، چه از نظر مالی و چه از نظر سواد و فرهنگ در تبریز بدنیا آمد و از زمان کودکی خدمتکاران و دایههای فرانسوی و روسی داشت. بهمین دلیل به دو زبان روسی و فرانسوی تسلط کامل داشته و آنها را مانند زبان مادری میدانست. در جوانی به کارهای مانند سرپرستی کنسولگری فرانسه در ایران، و مترجمی پرداخت. میرزا آقا در جوانی آنچنان به ادبیات و زبان پارسی عشق میورزید و در این دو به مهارت و استادی رسیده بود که چندین نشان و مدال افتخار از دولت و همچنین موسسه معتبر درالفنون دریافت کرد. میرزا آقا تبریزی با مشاهیر زمان خود بنامهای میرزا فتعلی آخوندزاده، میرزا آقا خان کرمانی، میرزا حبیب اصفهانی، ملکم خان ناظم الدوله، جمال الدین اسد آبادی گفتگوها و بحثهای داغی دارد که بسیار خواندنی است. او به کار تئاتر و نمایشنامه نویسی عشق میورزید و بهمین دلیل با سرمایه شخصی خود، در سالن تأتر معروف تبریز چندین نمایشنامه که خود نوشته بود را بر روی صحنه برد. این نمایشها آنچنان معروف شدند که از گوشه و کنار جهان برای دیدن تماشاخانه و سالن تئاتر و نمایشهای او به تبریز آمده و اروپاییها بویژه از او بشدت کپی و تقلید میکردند و به او حسادت میورزیدند. متاسفانه این نابغه ایرانی هم بسرنوشت دیگر نوابغ ایرانی (مانند احمد کسروی تبریزی) دچار گشته او را در بهترین دوران زندگی بطرزی مشکوک ترور کرده و کشتند. کاری که با تمامی ایران دوستان کردهاند.
آثار این نابغه ایرانی را ابتدا به نام نوکران انگلیس و فرانسه در ایران زدند (کاری که با آثار اکثر نوابغ ایرانی کردند- و اگر نتوانستند آنها را به نوکران خود وصل کنند، آنچنان در آنها دست برده و یا به نام آنان آثاری را چاپ کردند که امروزه شناخت سره از ناسره دشوار است.) ولی بعدها مشخص شد که تعدادی از آنها کار میرزا آقا تبریزی است. این آثار هماکنون در باکو نگاهداری میشوند.نام و یاد این بزرگ مرد ایران همیشه نیک و جاودان باد.
میرزاآقا تبریزی در شماره نخستِ روزنامه (هفتهنامه) آذربایجان در شهرِ تبریز در سالِ یکم ۲۸ بهمن ماهِ ۱۲۸۵ خورشیدی برابر با۱۸ آپریل ۱۹۰۷ میلادی سرودهای با نامِ «ای وطنِ مهربان» دارد که بدین ترتیب است:
ایران، ایران
ای وطن مقدس
ای بهشت روی زمین
و ای وادی پسندیده و دلنشین
ای دخمه شهنشاهان جهان
و ای مکمنِ جهاندارانِ کیان
ای ایران
ای مهدِ مدنیت
و ای گهواره انسانیت
ای سرچشمه علوم
و ای منبعِ بدایع و فنون
ای ایران
چه دلکش کشوری
و چه ستوده مکانی که شهریارانِ جم را مولد
و تاجدارانِ عالم را وطن بودی
حضرتت چه بلند
و پایهات چه بالاتر و ارجمند است
که پس از قرنهایِ متواتر و سالهایِ بیشمارِ مآثر کهنت
سرمشقِ جهانیان
و صنایعِ تباهت
حیرت بخشِ آیندگان
ای ایران
ای سنگ پاره هایِ ویرانه کانت
زیب و زینت قصورِ پادشاهان و موزه خانهایِ مللِ فرنگستان
ای مبداء مردمیت
وای کالبد انسانیت
تو بودی که بساطِ عدل و داد بسالیانِ دراز در تو پهن بود
و تو بودی که دانش و هنرت از کاخترات تا باختر فراگرفته بود
ای آنکه حکمایت ابواب فنون بروی جهانِ مفتوح داشتند
و شعرایِ نامدارانت سخن از آسمان بزمین آورده
و برگرمیِ رفعت کشاندند
و دانشگران فصیح و بی بدیلت
خلقتی ازنو بنانهاده
و این هیکل فراموش شده را بر روی و دوش
و غرر و خلاع تواریخ و سیر آراسته
و جهانی دگر بجهانیان بنمودند
ای ایران
ای مجمعِ شاهنشاهانِ باسیاست
و ای مرجعِ گردانِ با مهابت
و ای منشاء نامآورانِ دادگر
و میران و مؤبدانِ نامور
چه شد؟
و از چه رو که فرزندانت دیگر سخن نمیگویند
و از چه درهایِ علمِ لَدُن بربستند
و چه شد که هیبت تشان همه هباء و نامشان بهدر رفت
و چه شد که قصورشان خالی و ذکرشان فراموش گردید.
سالن تأتر تبریز در سال ۱۲۸۸
چکامه "شور ایران پرستی" در روزنامه چاپِ سربی در تبریز در ۱۰۷ سال پیش در این هفتهنامه چاپ و پخش شده است.
هر که کویت دوست دارد، کی ز مردن سربتابد
هر که معبودش تو باشی، سر ز معبد برندارد
هر کسی کو را وطن در پنجهیِ اغیار ماند
یا وطن را ترک گوید، یا به کویش جان ببازد
ترک جان گفتن به کویت ای صنم سهل است وآسان
هر که سودای تو دارد سر ز فرمان بر ندارد
کاش(کاج) کان روزی به مهرت رو به کشتن می برندم
کافر آن عاشق ز مردن کز بلاها سر بخارد
روی اَندر پایت آرم، گر ببینم میرود سر
زان که در راهِ تو مردن جان به شیرین میسپارد
ای نسیمِ کویِ ایران، وی فضایِ عنبر آگین
آن دل از مهرت بشوید، تا که دست از جان بدارد
سیر در دریایِ عمان بیخطر ممکن نگردد
آنکه مقصودش تو باشی، پای چون از سر شناسد؟
گر مرا هیچی نباشد، نی زِ دنیا و زِ عقبی
چون تو را دارم، چنانم هیچ در عالم نباشد
اِیکه گفتی وقت تنگ است و راهِ وصل دور
پای برگشتن ندارم ز آسمان گر سنگ بارد
تودهیِ خاک تو باشد روشنی بر دیدگانم
قیمت خاکِ درت را، هیچکس جز من نداند
هر کس از گبر و مسلمان قبلهای در کیش دارند
من بر آن کیشم به دنیا قبلهای جز ایران نباشد
ای وطن! گر راست گویم تا خدا بود و تو بودی
ذره از ذراتِ خاکت در جهان قیمت ندارد
خونِ دل خوردند شاهان، تا وطن آباد کردند
از رقیبت سخت ترسم کز جوی کمتر ستاند
باغ میخواهم چه سازم، سرو میخواهم نه بینم
سر بعلیین نیارم، گر تو گوئی سر نیارد.
حاجی بابا
دانشگاه تبریز در سال ۱۲۸۸
پرسپولیس - تخت جمشید در سال ۱۲۸۸
پیش از جنگ جهانی اول و کندن سنگهای قیمتی آن
توسط وحشیهای غربی و بردن هرچه که میتوانستند
و ویرانی آن - تاآنجاکه- قدرت داشتند. مانند اهرام سه گانه
مصر که پوشیده از سنگ های زمرد و عقیق و یاقوت و دیگر
جواهرات بود و غربی وحشی تمامی این سنگ ها
رآ کنده و با خود بردند و اسکلت آجری آنها را برجای گذاشتند.
تخت جمشید یکی از چهار پایتخت امپراتوری باستان ایران بود. پرسپولیس پایتخت بهار بود و مرکز تمام جشنهای بهاره امپراتوری.
پرسپولیس