آذر ۱۶، ۱۳۹۶

هزار شکوه سراید نگاه خاموشت


شکسته جلوه گلبرگ از بر ودوشت
دمیده پرتو مهتاب از بناگوشت
مگر بدامن گل سرنهاده ای شب دوش
که آید ازنفس غنچه بوی آغوشت
میان آنهمه ساغر که بوسه میافشاند
برآتشین لب جانپرور قدح نوشت
شراب بوسه من رنگ وبوی دیگر داشت
مباد گرمی آن بوسه ها فراموشت
ترا چونکهت گل تاب آرمیدن نیست
نسیم غیر ندانم چه گفت در گوشت
رهی اگر چه لب از گفتگو فروبستی
هزار شکوه سراید نگاه خاموشت.

رهی معیری



گلهای رنگارنگ برنامه شماره ۳۱۴ - پروین و محمودی خوانساری