ما نقد عافیت به می ناب داده ایم
خار و خس وجود بسیلاب داده ایم
رخسار یار، گونهٔ آتش ازآن گرفت
کاین لاله را زخون جگر آب داده ایم
آن شعله ایم کز نفس گرم سینه سوز
گرمی به آفتاب جهانتاب داده ایم
در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت
جان در هوای گوهر نایاب داده ایم
کامی نبرده ایم از آن سیمتن رهی
از دور بوسه بر رخ مهتاب داده ایم.
رهی معیری
گلهای رنگارنگ برنامه شماره 375 گلپا و عهدیه، بدیع، افتتاح، شوشتری