قهرمان سیری چند؟
روزگاری شده که آدمی میترسد یک الگوی مورد علاقه داشته باشد. چرا که همه چی ساختگی و مصنوعی شده و تنها در جهت منافع مادی و چپاول و تحمیق و پیشبرد مقاصد گروهی مشخص، قهرمانان، ابتدا متولد، سپس رشد کرده و در آخر به بار مینشیند. پیش از این هنگامی که پدیدهای رخ میداد و محبوب مردم میگشت، یا او را میخریدند و در جهت منافع خود به او "گاو آهن سه خیش" بسته و از او استفاده نموده و "بوی گندم مال من، هر چی که دارم مال تو" برایش میساختند، و یا اگر فروشی نبود سه راه پیش رویش میگذاشتند:
- یا او را در هتلی خودکشی مینمودند!
- یا ننگینش میکردند تا خود از صحنه با خفت کنار رود و در روستایش در حالیکه بعصای خود تکیه داده به آسمان و افق خیره گردد.
- یا توسط دغا خوان ها(آخوند ها) تکفیرش کرده و پس از آن تروریستهای پلستینی و اخوانی مأموریت میافتند جلو چشم مردم در کنار خانه عدالت با سلاح گرم و سرد بجان او افتاده و سپس آثارش را هم میسوزاندند.
امروزه دیگر منتظر نمینشینند تا قهرمانی ظهور کند و سپس دست بکار گشته و داستان بالا را بجان بخرند. و برعکس وای بحال قهرمانی هم که بدور و خارج از دایره تسلط و کنترل آنها ظهور کند، آنچنان ترورش میکنند که تو گویی مادر از ابتدا چنین فرزندی را نزاده است!
امروزه خود توسط مواد آزمایشگاهی، امپراطوری رسانهای و خالیبودهای کوچک و بزرگ قهرمان میسازند.
مثلا یه عده را که سر سوزن ذوقی دارند را آورده، و در حالی که استعداد و شایستگیشان در حد مسابقات بین دبیرستانی است، آنها را گنده میکنند. معروف و مشهور میکنند و افراد مذکور میشوند خواننده، هنرپیشه، شاعر، نویسنده، مجری برنامه تلویزیونی، گزارشگر ورزشی، سیاستمدار "محبوب مردم"! (۱)
و ضمن اینکه از قبلِ آنان پول در میآورند، این عده را میخوابانند در آب نمک! تا سربزنگاه و زمان خود، بمیدان مبارزه آورده و علمدار آقایان گشته و پرچم آنان را حمال باشند. و پیشبرنده اهداف، نظرات و مقاصد لجارهها و حقهبازها و حیله گران گردند. بدین ترتیب جوانان و نوجوانان را که اکثرا نسبت بجریاناتی که در اطرافشان میگذرد تا سطح جام جهانی بیتفاوتند، و تنها بخوشگذرانی میاندیشند، گروهی و با یک چوب بهرطرف که میخواهند، رانده و در صفوف خود جای میدهند.
میبینی یکباره و ناگهان در یک جریان سیاسی که اصلا ربطی بیک خواننده کوچه و بازار ندارد، خواننده مزبور خود را وسط انداخته و بهوادارنش که کم هم نیستند، راهبرد داده و راجع به آن مسئله سیاسی اظهار نظر کرده و از دوستارانش میخواهد که آن جریان سیاسی و یا آن سیاستمدار را تًف و لعنت کنند. و بهمین راحتی مغزها را گلهای و در دستجات صد هزارتایی در یک کاسه ریخته و با اضافه نمودنِ سٔسِ حماقت یکجا میبلعند.
پیش از این هنرمندان به احترام طرفدارانشان که احتمالا در بین گروهها و طبقات گوناگون و متفاوت جای داشتند ، همواره بر اصل بیطرفی پافشاری کرده و خود را بدور از جریانهای سیاستی و یا حتی تبلیغات تجاری نگاه میداشتند .چرا که پیش از این یک هنرمند براساس استعداد و شایستگی که داشت در بین مردم محبوب میگشت و نه بر اساس تبلیغات نفوذی و هوچیگریهای سرمایه داران ابلیس پیشه.
امروزه بهرکه دل میبندی، و میاندیشی که در بسیاری از موارد اتفاقی و پیشبینی نشده و غافل گیرانه، میتواند الگوی رفتارهای اجتماعی و یا اخلاقی تو باشد، در آخر دروغین از آب درآمده و تاسف و همزمان نامیدیی ترا موجب میگردد. زمانهای است که براستی نمیتوان قهرمان داشت.
(۱): اصلیترینهای آنان میشوند شاملو، شجریان و علی شریعتی و از اینها دروغین تر و مضحکتر میشوند هنرپیشهها و خوانندهها و مجریان تلویزیونی صدا و سیمای حافظ منافع بیگانه آخوندی. و عوامل بغایت نجس و پلید آنها مانند مهران مدیری و حسن عباسی و فردوسی پور و افراد بغایت سخیف و زننده و بیمقدار و حال بهمزنِ امروزِ جامعهِ جلوِ دوربینِ مردم ایران! که متاسفانه الگوهای عوام ایرانند.