آدمی مانند درخت ریشههای درونیش تا چندین برابر بزرگتر و گستردهتر از شاخهها و ظاهر بیرونیش است.
-هر آدمی دارای یک جهانبینی مخصوص و ویژه بخود است.
-این جهان بینی الزاماً با واقعیت یکی نیست.
-این جهان بینی بر اساس آنچه که ما واقعیت میدانیم و میفهمیم استوار است.
بنا براین واکنش ما در مقابل پدیدههایی که در جهانمان میگذرد، بر اساس واقعیت نیست، بر اساس آنچه که ما آنرا "واقعیت" میدانیم صورت میگیرد. بهمین دلیل است که برای ما واقعیت میسازند و اصرار دارند آنها را بپذیریم.
مثلا وقتی یک اروپایی و یا آمریکایی حرف مزخرفی میزند، چون در جهان بینی ما آنها از ما بهترند، واکنش ما نسبت بحرف او معمولا لبخند است، در حالیکه اگر همین حرف از دهان همسر و یا کودک و یا فامیل ما درآید ممکن است واکنش ما کار را حتی بجنایت هم بکشاند.
- حقیقت جهانبینی ما در ضمیر ناخوداگاهمان شکل میگیرد و چون دریافتهای ما با حواس ۵ گانه کمتر از دریافتهای ضمیر ناخوداگاهمان است، در نتیجه آنچه که رخ میداهد گاهی در تضاد آنچیزی است که ما در ذهنمان پرورانده ایم.
- ما با حواس پنج گانه تنها درصدی از آنچه که با این حواس تجربه کردیم در حافظه ضبط میکنیم و کمتر از یک سوم آنها را بیاد میاوریم در حالی که ضمیر ناخوداگاه ما همه چیز را میبیند، میشنود، و دریافت میکند و آنها را صد در صد ضبط میکند. مثلا ما بدون اینکه علت خاصی داشته باشد از برخی آدما و یا مواد و یا بوها خوشمان نمیاید. ما گاهی بی دلیل میترسیم. گاهی با کوچکترین حرفی از کوره درمیرویم. گاهی عاشق آدمی بسیار معمولی و یا گاهی زیر معمولی میشویم.
- مردم همیشه آن کاری را میکنند که تصور میکنند به نفعشان است.
-هر آدمی دارای یک جهانبینی مخصوص و ویژه بخود است.
-این جهان بینی الزاماً با واقعیت یکی نیست.
-این جهان بینی بر اساس آنچه که ما واقعیت میدانیم و میفهمیم استوار است.
بنا براین واکنش ما در مقابل پدیدههایی که در جهانمان میگذرد، بر اساس واقعیت نیست، بر اساس آنچه که ما آنرا "واقعیت" میدانیم صورت میگیرد. بهمین دلیل است که برای ما واقعیت میسازند و اصرار دارند آنها را بپذیریم.
مثلا وقتی یک اروپایی و یا آمریکایی حرف مزخرفی میزند، چون در جهان بینی ما آنها از ما بهترند، واکنش ما نسبت بحرف او معمولا لبخند است، در حالیکه اگر همین حرف از دهان همسر و یا کودک و یا فامیل ما درآید ممکن است واکنش ما کار را حتی بجنایت هم بکشاند.
- حقیقت جهانبینی ما در ضمیر ناخوداگاهمان شکل میگیرد و چون دریافتهای ما با حواس ۵ گانه کمتر از دریافتهای ضمیر ناخوداگاهمان است، در نتیجه آنچه که رخ میداهد گاهی در تضاد آنچیزی است که ما در ذهنمان پرورانده ایم.
- ما با حواس پنج گانه تنها درصدی از آنچه که با این حواس تجربه کردیم در حافظه ضبط میکنیم و کمتر از یک سوم آنها را بیاد میاوریم در حالی که ضمیر ناخوداگاه ما همه چیز را میبیند، میشنود، و دریافت میکند و آنها را صد در صد ضبط میکند. مثلا ما بدون اینکه علت خاصی داشته باشد از برخی آدما و یا مواد و یا بوها خوشمان نمیاید. ما گاهی بی دلیل میترسیم. گاهی با کوچکترین حرفی از کوره درمیرویم. گاهی عاشق آدمی بسیار معمولی و یا گاهی زیر معمولی میشویم.
- مردم همیشه آن کاری را میکنند که تصور میکنند به نفعشان است.