میفرمایند مبارزه مدنی باید کرد! اینهم از همان دستورعملها و نسخههایی است که خوشبینانِ ساده دلِ بی پیرایه مینویسند. دلیل این ادعا هم همین بس که در خود کلمه "مدنی" پنهان است... خودت میگویی مدنی! یعنی کاری با فرهنگ با تمدن با مدنیّت، که ناشی از بردباری، پایداری، احترام به یکدیگر و خلاصه مطلب و رساننده قلب منظور، یعنی همان پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک شخصی است. کجای این حکومت را بگیریم که یک سایه کمرنگی از اینها در درونش نهفته باشد، که با تمسّک و توسل به آن بشود مبارزه مدنی کرد؟؟ مثل اینکه بگوییم با گرگ گرسنه باید نشست بر سر یک میز و در مورد رشد منفی جمعیت گوسفندان تبادل نظر کرد! درست بهمین مسخرهگی است.
مبارزه مدنی در جایی صورت میگیرد و جواب میدهد که پیش از آن مدنیّت و فرهنگ در رگ و پی جامعه خانه کرده باشد، مثل اینکه در آلمان شیر را بمقدار کمی گران کردند، فردای آنروز، هیچیک از آحاد ملت آلمان شیر نخریدند. یعنی با یک مبارز مدنی دهان صاحب کارخانه و بچه را پر خون کردند، و صاحب کارخانه مجبور شد با دادن میلیونها یورو خسارت و هزاران بار عذرخواهی دوباره برگردد بقیمت سابق.
حالا همین عمل را در کشوری که مدنیتی در آن نیست انجام بده، یعنی بیا بگو از فردا دو زار بقیمت شیر افزوده میشود. اکثر آحاد ملت حتی آنهایی که سال بسال لب به شیر نمیزنند، با شنیدن حتی شایعه این خبر، بلافاصله همه عزم خود را جزم کرده و در بدر بدنبال بقالی و چقالی و لبنیاتی دونبش که اکثرا متعلق به اهالی آذربایجانی است که خود را ترک میداند، میگردند که شب پشت درش بخوابند تا کله سحر شیر را بقیمت پیشین آن بخرند، در خانه انبار کرده و دلشان را شاد کنند که این آخر سری چیزی را ارزان خریده اند و تو دهن صاحب کارخانه زده اند!
و این ادعا نیست، حقیقت تلخی است که به تجربه دیدیم، یعنی چندین بار پیش از اینکه قیمت بنزین را بالا ببرند، مثل بچه آدم اومدن و گفتند، آقا از فردا قیمت بنزین دو برابر میشود، و هیچ جنبندهای پیدا نشد تا نپرسید آخر چرا؟؟ چرا باید روی نفت و بنزین خوابید و چنین بدبختی کشید؟ اما در عوض مردم هم ریختند هر چی ظرف تو خانه داشتند از بنزین پر کردند، و در نتیجه یک چند روز هم با قیمت پیش از گرانی آن حال کردند و بعد هم مثل بچه آدم قیمت بنزین را بهمان قیمت اروپا خریدند.
بعد شما میایی و برای این مردم نسخه و دستور عملی بنام مباره مدنی مینویسی! خوب سرخورده میشوی، از آنطرف هم موجب شادی ناکسان شده و حتی خود مردم هم خندهشان میگیرد حتی اگر برویت نیارند.
آقا جان هر چیزی دارای روش و رگ خوابی است. هر چیزی قانون و قواعد خود را دارد.
مثلا رسم مبارزه این است:
- اولین قانون مبارزه، قانون پیروز شدن است. یعنی یا باید وارد گود نشوی و یا اگر تصمیم گرفتی مبارزه کنی باید و باید و باید و باید با هدف پیروزی باشد و از پا ننشینی و نمیری تا پیروز نشدی. هدفی جز پیروزی چیزی بجز اتلاف انرژی، زمان، جان، مال و همه چیز نیست. این اصل اول است.
-اصل دوم شناختن رقیب و طرفی است که میخواهی با او مبارزه کنی.
اول باید بدانی دشمن کیست، چیست، کجاست، چکاره است، چه میخواهد، نقاط ضعف و قوّتش چیست، چگونه میشود زد پدر صاحبش را درآورد. چرا که بدون شناخت میشود همان جریان مبارزه بدنی با آسیاب بادی!
یعنی با یک لات بیسراپا با یک تروریست دهان گشاد آدمکش، با یک مزدور بیگانه و جلاد اجنبی که با هدف کشتار و نسلکشی تو آمده، نمیشود و نمیتوان دم از بودن یا نبودن، و پرسش اینجاست و شما کجایی و بحث فلسفی زدن!
شما زمانی که با یک لجاره که چیزی برایش مهم نیست و از انجام هر پلیدی شرم ندارد، روبرو هستی:
میبایستی بروشی با او مبارزه کنی که نتیجه بدهد.
بمردم بگو: مردم این لجارهها را هرجا گیر آوردیید، بسزای عملشان برسانید. چند تا چند تا قرار بگذارید، سر راه اینها بنشینید و هنگامی که فرصت یافتید آنچنان دماری از او درآرید که از جایش بلند نشود. و نترسید شما چیزی برای از دست دادن ندارید، ولی آنها همه چیز دارند و از دست دادن کوچکترینش به آنها لطمه میزند.
و در ضمن همه مردم را نمیتوانند بکشند و زندان کنند.
ولی شما میتوانید زندگی را برای آنان و خانوادههایشان با ترس همراه کنید و آنچنان دماری از روزگارشان درآرید و آنچنان زندگی و نفس کشیدن را برایشان تیره و تار کنید که بگذارند فرار کنند.
اینها خودی نیستند، اینها دشمن شما و فرزندان و آینده کشورتانند.
اینها در لباس خودی، یکایک شما را تک تک و تنها گیر آورده و نابود میکنند. و مبارزه با اینها از واجبات زندگی هر فرد است. مبارزه بین مرگ و زندگی است. و نابودی اینها نجات فرزندان شماست. با اینها میبایستی مانند دشمن اشغالگر مبارزه کرد. همانطور که اینها با موذیگری و شیّادی بکشور دست یافتند و همه چیز را برای خود و کشورهای بیگانهشان میخواهند، با موذیگری و شیّادی نابودشان کنید و همه چیزشان را به آتش بکشید.