میفرمایند آدمی پس از مرگ جسمانی بزندگی برزخی با بدنی شبیه بدن دنیایی خود، اما مجرد و سیال و بدون مرز و قالب، ادامه خواهد داد.
آدمی پس از مرگ و بلافاصله پس از جدا شدن ابدی روح از بدن، بالای سر جسم خویش ایستاده و همه چیز را نظاره میکند. مدتها با ناباوری و چشمان گشاد بخود که بر زمین افتاده نگاه میکند. و اگر دیگران را ببیند که شیون و زاری میکنند، ابتدا با تبسم به آنان نگریسته و با صدای آرام آنان را صدا میزند. ولی کم کم پس از این که درمیابد که دیده نمیشود و شنیده نمیشود، به اطراف خود با ناباوری نگاه کرده و جز سیاهی چیزی نمیبیند. تا چشمانش کار میکند، فقط سیاهی است و سکوت. دوباره بجسم بیجان خود مینگرد، حتی سعی میکند آنرا از زمین بلند کرده و بیدار نماید. فریاد میزند، شیون میکند، خشمگین میشود، و هنگامی که هیچ نتیجه نمیدهد، نامید تنها نگاه میکند. عدم آگاهی از آنچه برایش اتفاق خواهد افتاد او را ترسان، پریشان و سرگردان میسازد. ولی همچنان بالای سر جسم خویش ایستاده و همه جا همراه اوست. و زمانی که بخاک سپرده میشود، و یا سوزانده میشود، در مهای مبهم فرو میرود.
آنچه که در مرحله اول دوزخ رخ میدهد، مرور زندگی شخص توسط خود اوست. از همان لحظهای که زندگی دنیوی او شروع شده، در جلو چشمانش مانند فیلمی به نمایش درآمده و ظاهر میشود. اینبار همه چیز را میبیند. انگیزهها و عواملی که باعث تصمیمگیری هایش، ستمهایش، بدکاریهایش، شفقتهایش و و و شده برایش مثل روز روشن میگردد. دیگر پردهای وجود ندارد. همه چیز را میبیند.
یک آدم معمولی که جز خطاهایی که براساس نیازهایش صورت گرفته کار دیگری نکرده و بقول همگانی گناه بزرگی مرتکب نشده، وقتی که بپایان فیلم زندگی خود میرسید دچار آنچنان غم و رنج و پشیمانی میشود که هزاران سال نشسته و کارش تنها شیون و زاری و رنج بردن است.
در مورد کسانی که بدیگران ظلم کردهاند، قتل و غارت نمودهاند، اوضاع بشدت فرق دارد. این گونه افراد علاوه بر دچار شدن به آن رنج و غم عظیمی که دسته اول درگیرش هستند، بناگاه از طرف کسانی که آنها را کشته اند، غارت کردهاند، ظلم نمودهاند، محاصره میشوند. ارواح خشمگینی که او را هیچگاه فراموش نکرده و نبخشیده اند، سعی میکنند او را از آن خود کنند. آنچه که از اینجا به بعد رخ میدهد، هیچگاه نمیتواند در مخیله آدمی گنجانده شود. حتی اگر با ظرافت بجزئیات آن پرداخته شود و در موردش توضیح داده شود. چرا که بالاتر از قدرت تحمل و جنبه آدمیست که هنوز زنده است.
در مورد مراحل دیگر زندگی برزخی آنچنان اطلاعی در دست نیست، ولی دو نکته مشخص است: یک اینکه آدمی هنوز احساس میکند و به اوضاع و احوال و اطراف خود و آنچه که میگذرد کاملا واقف است. و دو اینکه درمرحله آخر برزخ، در روبروی آدمی که هزاران سال شکنجه و رنج برزخ را گذرانده، دو گزینه قرار داده میشود. به او میگویند:
- یا انتخاب کند که بسفر خود پایان داده و بسزا و یا پاداش اعمالش برسد،
- و یا برگردد و دوباره از سر شروع کند!
گفته شده از آنجایی که آدمی همیشه بدترینها را انتخاب میکند، بویژه آندسته از کسانی که پس از هزاران سال رنج و شکنجه بدم دروازههای جهنم رسیدهاند، از ترس ورود بجهنم که هزاران سال شکنجه و رنج زندگی برزخی در مقابش مانند پیک نیک است، با خوشحالی از شروع دوباره استقبال کرده و این گزینه را انتخاب میکنند. این افراد دوباره بدنیا میایند، حافظهشان پاک شده و دایره را از نقطه صفر شروع میکنند. زندگی کرده، گناهان را تکرار نموده، هزاران سال شکنجه و رنج جان گداز برزخ را تجربه کرده و درست در لب مرز و پایان سفر رنج، دوباره انتخاب میکنند که زندگی زمینی را از ابتدا شروع کنند. و اینچنین است که سفر رنج هرگز پایان نمیابد و شکنجه و رنج ابدی میشود و اینچنین است که با وجودی که آمار مرگ آدمیان بیش از تولد آنان است، ولی همچنان به جمعیت دنیا افزوده میگردد.