دیوید ریچارد برکویتس (زاده ۱ ژوئن ۱۹۵۳) یک قاتل سریالی آمریکایی است که همچنین با القاب "قاتل کالیبر ۴۴" و "پسر سام" شناخته شده است.
مدت کوتاهی پس از دستگیری در آگوست ۱۹۷۷ برکویتس بقتل ۱۳ تن اعتراف کرد که هشت تن آنها را در سالهای ۱۹۷۶ - ۱۹۷۷ در شهر نیویورک با تیر کشته بود.
او بدلیل ایجاد جو وحشت و ترور به مدت دو سال در شهر نیویورک، از سال ۱۹۷۷ در زندان بسر میبرد.
برکویتس بعدها ادعا کرده است که یک ندای درونی به او دستور قتل را داده و خود را بیگناه میداند. بعدها اعترفاتش را تغییر داده و خود را تنها در دو حادثه تیراندازی که در طی آن ۳ امریکای کشته و تعداد زیادی زخمی شدند، مقصر دانسته و گفته است که دیگران را یک فرقه شیطانی که او عضو آن بوده، بقتل رسانده اند و نه او. با وجودی که تنها کسی که چنین ادعا را کرده برکویتس است با این حال مقامات پلیس نیویورک معتقدند که حوادث تیراندازی که در نیویورک اتفاق افتاده و تولید وحشت عمومی کرده نمیتوانسته تنها از عهده یک تن بر آید و در نتیجه میبایستی یک گروه در آن دخیل بوده باشند. به همین دلیل پرونده برکوتیس در سال ۱۹۹۶ بازگشایی شد و در سال ۲۰۰۴ هنوز باز در نظر گرفته شده است.
برکویتس در ۱۰ آگوست ۱۹۷۷، ۱۱ روز پس از آخرین قتل خود دستگیر و به شش بار زندان ابد محکوم شد. او یکی از مشهورترین قاتلان سریالی آمریکا است.
از یک پدر و مادر یهودی بسیار فقیر دست فروش در نیویورک متولد شد و وقتی هنوز چند روزی از عمرش نمیگذاشت، به دلیل فقر بیش از حد، به یک خانواده یهودی دیگر فروخته شد. کودکی سختی را گذراند. او اغلب بچههای دیگر را مورد آزار و اذیت قرار میداد. در نوجوانی مادر خود را از دست داد که این امر ضربه روحی شدیدی را به او زد. در سنّ ۱۸ سالگی به ارتش آمریکا پیوست و در پایگاه نظامی آمریکا در کره جنوبی مستقر شد و در آنجا به عنوان یک تفنگدار حرفهای بکار خود ادامه داد.
برکویتز پس از پایان خدمت از ارتش در سال ۱۹۷۴ به نیویورک بازگشت. او به عنوان کارمند جز اداره پست ایالات متحده استخدام شد و به زندگی در یک آپارتمان در یونکرز پرداخت. همسایگان و همکاران او ، وی را بعنوان یک مرد آرام و سر بزیر میشناختند و نمیدانستند که او چه هیولایی است.
قتل عامها و کشتارهای جمعی برکویتس در ۲۹ ژوئیه سال ۱۹۷۶ با شلیک به دو دختر نوجوان در خارج از خانهشان آغاز شد. یکی از دختر بچهها جان سالم بدر برد ولی برای همیشه از زندگی سالم محروم ماند.
چند روز پس از این ماجرا ، برکویتس دوباره به یک زن و مردکه در یک ماشین پارک شده، نشسته بودند شلیک کرد. و جمجمه مرد را از هم پاچید. در همان ماه نوامبر برکویتس به دو دختر نوجوان دیگر که راهی خانه بودند، حمله کرده و آنان را از پا درآورد و با خونسردی از صحنه گریخت.
در ژانویه ۱۹۷۷، برکویتس دوباره به یک زن و مردی دیگر که در یک ماشین پارک شده نشسته بودند حمله کرده و آنان را با تیر از پا درآورد. برای پلیس عجیب این بود که چرا قاتل به زنان بیش از چهار بار شلیک میکند در حالی که در مورد مردان تنها به شلیک یک تیر به مغزشان رضایت میدهد.
برکویتس برای تمام تیراندازیهای خود از یک اسلحه با کالیبر۴۴ استفاده میکرد. در نتیجه، پلیس نیروی ویژهای را به منظور کشف "قاتل ۴۴-کالیبر" به وجود آورد که تا پیش از این به نام "پسر سام" شناخته (Son Of Sam) میشد.
در ماه مارس ۱۹۷۷ برکویتس یک دختر دانشجو را با تیر زد و کشت سپس
ماه بعد یک زن و شوهر، والنتینا سوریانی و الکساندر ایسو را که در ماشین پارک کرده نشسته بودند کشت .و اینبار و برای اولین بار در صحنه جرم، او نامهای را به رئیس پلیس نیویورک پاریس جوزف بورللی نوشت و خواست که او را "پسر سام" خطاب کنند. از این به بعد است که هرگاه برکویتس جنایتی میکرد و افرادی را میکشت یک نامه فدایت شوم برای پلیس مینوشت و در صحنه بجا میگذاشت و پلیس را مسخره میکرد. این کار او باعث شد که مورد توجه گسترده تمامی رسانهها قرار بگیرد و شرح جنایاتش در سراسر کشور پوشش داده شود. در نتیجه زندگی نیویورکیها با وحشت و ترس از کشته شدن آغشته گشت. مردم جرات از خانه بیرون آمدن را نداشتند.
در طول سه ماه پس از این، قاتل ما برکویتس آنچنان در کار کشتار و آتش زدن اماکن مختلف در نیویورک جسور شده بود و آنچنان از بودن در مرکز توجهها لذت میبرد که کارش بکشتار روزانه رسیده بود. راه میرفت و همینطوری دیمی به زن و مرد و پیر و جوان و کودک شلیک میکرد و کار و بار مردم را به آتش میکشید. بهمین دلیل است که پلیس براین باور است که همه این کشتارها و آتش سوزیها نمیتواند کار یک تن باشد و میبایستی یک گروه اینهمه جنایت را ترتیب داده باشند. سه ماه پر از ترس و وحشت بر مردم نیویورک گذشت که نمیدانستند وقتی از خانه بیرون میروند، دوباره باز میگردند یا خیر. برکویتس در انتها و سرانجام پس از جسور شدن بیش از حد، حمله ناقصی را در اوایل ساعت ۳۱ ژوئیه ۱۹۷۷ انجام داد. او بیک زن و شوهر دیگر، استیسی مسکویتز و بابی ویلنت ، در بروکلین نیویورک ، شلیک کرد.
مسکویتز بعدا درگذشت و ویلنت از یک چشم کور شد و قسمت بزرگی از بینایی چشم دیگر را هم از دست داد، ولی خوشبختانه برای پلیس، یک شاهد زنده بود که میتوانست قاتل را شناسایی کند. و اطلاعات گرانبهایی را به پلیس بدهد.
سرانجام پلیس نیویورک او را در ۱۰ آگوست ۱۹۷۷ دستگیر کرد. تنها عبارتی که برکویتس پس از دستگیری گفت این بود: "چه عجب! بالاخره منو گرفتید!"
در طی بازجویی، برکویتس گفت که دستور کشتار مردم را از طرف همسایه اش، "سام کار" میگرفته است. و سام کار از طریق سگ خود که سگی از نژاد لابرادور ، و بنام "هاروی" است، به او پیام میداده است!
با توجه به ادعاهات عجیب و غریب اش، برکویتس تحت ارزیابیهای روانشناختی متعدد قرار گرفت، اما "صالح و سالم" اعلام شد تا محاکمه شود. در سال ۱۹۷۸، برکویتس مجرم شناخته شده و برای شش قتل، و همچنین حدود ۱۵۰۰ آتش سوزی در شهر نیویورک دادگاهی گشت.
او برای هر قتل ۲۵ سال تا زندان ابد گرفت . آخرین جلسه دادگاه برکویتس دراماتیک بود. او پس از شنیدن حکمش سعی کرد از پنجره دادگاه که در طبقه هفتم قرار داشت خودش را پایین اندازد.
برکویتس تاکنون پیشنهادهای زیادی را برای فروش داستانش از طرف مطبوعات و نویسندگان و فیلمسازان دریافت کرده است. و با اینکه از روی داستان او دَهها کتاب و فیلم و نمایشنامه نوشته شده و افراد سودجو به مبالغ هنگفتی دست یافتهاند ولی خود برکویتس هیچگونه حق امتیاز و سودی از فروش آثار و یا کارهای که براساس داستان او ساخته شده را دریافت نمیکند.
در سال ۱۹۹۶، پلیس نیویورک پرونده برکویتس را دوباره باز کرد، اما بدلیل کمبود اطلاعات، تحقیقات بحالت تعلیق درآمد. تاکنون درخواستهای آزادی قاتل بطور مدام رد شده است. برکویتس درحال حاضر در زندان شوانگانک در وال کیل نیویورک بسر میبرد.
برکویتس مردی که یک تنه ۶ میلیون نیو یورکی را از وحشت فلج کرده بود در سال ۱۹۹۵ در زندان |