چارلز جوزف ویتمن (زادهٔ ۲۴ ژوئن ۱۹۴۱ - کشتهشده در اول اوت ۱۹۶۶) یک قاتل سریالی و قتلعام کن آمریکایی است که با لقب "تیر انداز برج تگزاس" بگوش امریکاییها آشناتر است.
ویتمن در ۱ اوت ، ۱۹۶۶، مادر و همسرش را در خانه خود کشت، سپس بدانشگاه تگزاس در آستین رفت و در آنجا سه تن را در داخل برج دانشگا شهید کرد.
او سپس خود را بطبقه ۲۸ برج رساند و از آنجا برای ۹۶ دقیقه شروع به تیراندازی بطرف دانشجویان کرد. در این حادثه تعداد زیادی از دانشجویان کشته و سی و یک تن زخمی شدند. بگزارش پلیس در مجموع بیش از ۲۰ تن کشته شدند. ویتمن سرانجام بدست یک پلیس شهر آستین با نام هوستون مککوی با گلولههای شاتگان کشته شد.
ویتمن ظرف ۹۰ دقیقه بیش از ۵۰ نفر امریکایی را با تیر زد. او که از چهار جانب به مردم شلیک میکرد، این توهم را برای مردم و پلیس پیش آورده بود که بیش از یک تن قاتل مشغول کشتار مردم است. اولین کسی را که ویتمن با تیر زد یک زن ۸ ماه حامله بود که ویتمن درست به شکمش شلیک کرد. در نتیجه اولین کسی را که کشت یک جنین بود که هیچگاه فرصت بدنیا آمدن را نیافت. مادر نجات پیدا کرد.
ویتمن در تاریخ ۲۴ ژوئن ۱۹۴۱ در فلوریدا (in Lake Worth, Florida) بدنیا آمد. دارای دو برادر بود و پدر ویتمن در یک یتیم خانه در ساوانا، جورجیا بزرگ شده و خود را بعنوان یک مرد ساخته شده خود توصیف کرده است. گفته میشود پدر ویتمن اقتدارگرا و خشن بوده و همسر و فرزندان خود را از نظر جسمی و احساسی تحت فشار و جنگ اعصاب میگذارده است.
مادر ویتمن ، مارگارت ، یک زن متعصب مذهبی کاتولیک بود و پسران خود را برطبق آیین کاتولیک تربیت کرده بود. آنها مرتبا بکلیسای کاتولیک رومی، قلب مقدس رفته، و روزهای تعطیل خود را با دعا و نیایش در کلیسا میگذراندند.
پدر وهیتمن علاقمند به اسلحه و جمع آوری انواع گوناگون آن بود. و بهریک از پسرانش از سنین کودکی نحوه شلیک، تمیز کردن و حفظ سلاح را آموزش داده بود. او بطور منظم آنها را بشکار میبرد و آنان را به تیراندازی دقیق تشویق میکرد. چارلز قاتل در ۱۶ سالگی آنچنان در تیراندازی مهارت پیدا کرده بود، که پدرش در مورد مهارت او در تیراندازی گفت: "چارلی میتواند با تیر چشم یک سنجاب را از کاسه درآورد".
ویویتمن در ۱۸ سالگی و یک ماه پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در ژوئن ۱۹۵۹ به نیروی دریائی ایالات متحده پیوست و بهمراه تفنگدران دریائی بیک سفر ۱۸ ماه به خلیج گوانتانامو رفت.
ویتمن در طی ۱۸ ماه خدمات در سالهای ۱۹۵۹ و ۱۹۶۰، چندین مدال از ارتش بخاطر مهارتش در تیراندازی گرفت.
نیروی دریایی ایالات متحده به ویتمن یک بورس تحصیلی کالج را اعطا کرد و با عنوان افسر ارشد استخدام شد.
ویتمن بدانشگاه تگزاس در آستین رفته و در رشته مهندسی مکانیک شروع به تحصیل کرد.
در فوریه سال ۱۹۶۲ ویتمن، ۲۰ ساله، دختری به نام کتلین فرانچس لایسنر را ملاقات کرد، که از او بزرگتر بود و دو سال تا پایان تحصیل باقی داشت. لایسنر اولین دوست دختر جدی ویتمن بود. پنج ماه پس از آشنایی در روز ۱۹ ماه ژوئیه، جشن نامزدی خود را برگزار و در تاریخ ۱۷ اوت ۱۹۶۲ ویتمن و لایسنر در یک مراسم مذهبی بسبک کاتولیکها که در تگزاس برگزار شد، ازدواج کردند.
ویتمن در ماه فوریه سال ۱۹۶۳ برای گذراندن دوره پنج ساله تفنگداران دریای به کمپ لژون، کارولینای شمالی اعزام شد.
ویتمن از تحصیلات کالجش باز ماند. و با وجود ارتقا رتبه در ارتش همچنان به دوران دانشگاه خود میاندیشید. یکی از علایق و عادات ویتمن قمار بود. او عاشق قمار بازی بود. و با وجود شهرتش بعنوان شاگرد ممتاز نیروی دریائی، همچنان به قمار ادامه میداد.
در نوامبر سال ۱۹۶۳، او بدلیل قمار، ربا، داشتن یک اسلحه شخصی و برای تهدید یک مأمور دریایی در دادگاه ارتش محاکمه شد و بپرداخت یک جریمه نقدی ۳۰ دلاری (۲۰۰ دلار در سال ۲۰۱۶) محکوم شد. همچنین به ۳۰ روز حبس و ۹۰ روز کار سخت محکوم گشت و دو درجه از رتبه ارتشیش پایین آمد.
ویتمن هنگامیکه در سال ۱۹۶۳ مشغول گذراندن محکومیت خود در نیروی دریائی بود ، شروع بنوشتن خاطرات خود با عنوان «گزارش روزانه سی. جی ویتمن» کرد. در این دفترچه خاطرات، ویتمن در مورد زندگی روزمره خود در نیروی دریایی و روابطش با همسرش و دیگر اعضای خانواده مفصلا نوشته است. او همچنین از دادگاه ارتش و محکومیت و بیعدالتی که در حق او شده نوشته و ارتش را بباد انتقاد گرفته و آنان را بناکارآمدی متهم ساخته است.
در این دفتر خاطرات، ویتمن در نوشتههایش درباره همسرش اغلب او را ستایش کرده و از عشق خود به او سخن گفته است.
او همچنین در مورد تلاشهایش در رابطه از استقلال مالی و عدم وابستگی اقتصادی به پدرش نوشته است .
در دسامبر ۱۹۶۴، ویتمن از نیروی دریایی بیرون آمد . او بدانشگاه تگزاس در آستین بازگشت و در رشته مهندسی معماری ثبت نام کرد.
برای حمایت از همسرش کتی و خود، بعنوان کارگزار اوراق قرضه برای شرکت استاندارد امور مالی کار کرد.
بعدها در بانک ملی آستین کار کرد. در ژانویه سال ۱۹۶۵، ویتمن برای خطوط حمل و نقل مرکزی برای بخش بزرگراه تگزاس انجام وظیفه میکرد. درحالیکه همسرش کتی بعنوان یک معلم زیست شناسی در دبیرستان لانیر مشغول بکار بود.
در این مدت با هسرش چندین بار به جر و بحث پرداخت که کار بخشونت کشیده شد. بعدها پشیمان شده و بدوستانش گفته بود از اینکه مانند پدرش خشن و اقتدار طلب باشد از خودش بیزار است.
در سال ۱۹۶۶ والدین ویتمن از یکدیگر جدا شده و طلاق گرفتند که ضربه سختی به روحیه او زد. چارلز در این مورد جانب مادر خود را گرفت و با وجودی که از پدرش حساب میبرد ولی حامی مادر خود گشت. و او را به آستین محل اقامت خود آورد.
در آستین، مادر ویتمن در یک کافه تریا مشغول بکار شد و به آپارتمان خود رفت، هرچند او در تماس نزدیک با چارلز بود.
در طول این زمان استرس زا، ویتمن شروع به سوء استفاده از آمفتامین و قرصهای ضدّ استرس کرد. سردردهای شدید، که او بعنوان "فوق العاده" سخت در دفترچه خاطراتش توصیف کرده، دست از سر او برنمیداشت.
روز پیش از تیراندازی، ویتمن یک جفت دوربین دوچشمی و یک چاقو و مقداری خرت و پرت خریداری کرد.
سپس همسرش را از محل کار بخانه رساند با مادرش نهار خورد و شروع بنوشتن نامهای کرد که در آن سعی کرد دلایل کار خود را شرح دهد. او در بخشی از نامهٔ خود چنین آوردهاست:
در ماه مارس که پدر و مادرم با هم دعوا کردند، دچار استرس شدیدی شدم. با دکتر مسئول مرکز بهداشت دانشگاه، دکتر کاکرام، مشورت کردم و از وی خواستم که کسی را به من معرفی کند تا برای مشورت در مورد برخی اختلالات روانی، که تصور میکردم دچارش شدهام، پیش وی بروم. حدود دو ساعت با دکتر دربارهٔ مشکلات ذهنیام صحبت کردم. بعد از همان جلسهٔ اول دیگر آن دکتر را ندیدم و از آن زمان به تنهایی، و ظاهراً بدون فایده، با آشفتگی ذهنیام مبارزه میکنم.
در کالبدشکافی ویتمن، توموری در مغز وی یافت شد که به دلیل گلولهٔ پلیس، تعیین محل دقیق آن ممکن نبود. ویتمن وجود چنین مشکلی را پیشاپیش حدس زده بود و در نامهاش خواستار کالبدشکافی جسدش پس از مرگ شدهبود:
"مایلم که پس از مرگم روی من کالبدشکافی انجام گیرد تا معلوم شود آیا در من اختلال فیزیکی وجود دارد یا نه."
او در پایاننامهاش دربارهٔ قتل مادر و همسرش چنین نوشت:
"بعد از مدتها فکر تصمیم گرفتهام که امشب همسرم را بعد از اینکه از سر کار سوارش کردم، بکشم... من عاشق او هستم و او آنقدر همسر خوبی برای من بوده که هر مردی آرزوی آن را دارد. نمیتوانم بطور منطقی دلیل خاصی بیاورم. نمیدانم اینکار از روی خودخواهی است یا اینکه نمیخواهم او با مشکلات ناشی از کارهای من روبرو شود. در این لحظهٔ بخصوص، دلیل اصلی در ذهن من این است که دنیا ارزش زندگی کردن ندارد و من آمادهٔ مردن هستم و مایل نیستم او را در این دنیا تنها بگذارم تا رنج بکشد."
او پس از کشتن مادر و همسرش، پیش از رفتن به برج دانشگاه آستین چنین نوشت:
"تصور میکنم تنها کسانی را که بسیار دوست داشتم بطرز فجیع کشتم. من سعی کردم کار را خوب و بیعیب و نقص انجام دهم. اگر بیمهٔ عمر من اعتبار دارد لطفاً مراقب باشید که تمام چکهای بیمحلی را که کشیدهام پاس شوند. لطفاً تمامی بدهیهای مرا بپردازید. من ۲۵ سال دارم و هرگز از نظر مادی مستقل نبودهام. بقیه را بطور ناشناس به یک مؤسسهٔ بهداشت روانی اهدا کنید. شاید پژوهشها بتوانند جلو اینگونه فجایع را بگیرند."
جان کانالی، فرماندار تگزاس، کمیتهای از کارشناسان را پس از حادثه گرد هم آورد تا نتایج کالبدشکافیها و انگیزههای جنایت را بررسی و مشخص کنند. این کمیته از عصبشناسان، روانشناسان، آسیبشناسان و روسای بخش سلامت دانشگاه تگزاس، دکتر جان وایت و دکتر ماوریس هیتلی تشکیل شده بود. آنها بازماندههای تومور مغز ویتمن و بافتهای مغزی او را بررسی کردند.
ویتمن در سال ۱۹۶۳ شروع بنوشتن یادداشتهای روزانه با عنوان بایگانی روزانهٔ چارلز جی. ویتمن کرد.
روانشناسان چنین در گزارش آوردند که «رابطهٔ بین تومور مغزی و اعمال ویتمن را نمیتوان بطور قطع اعلام کرد. با اینحال محتمل است که این تومور توانسته باشد در عدم توانایی کنترل احساسات و اعمال مؤثر باشد.» عصبشناسان چنین آوردند که «دانش فعلی از کارکرد مغز، توانایی توضیح اعمال ویتمن در جنایات اول آگوست را بما نمیدهد.»
همسر ویتمن که یک ساعت پیش از جنایت توسط ویتمن با چاقو تکه تکه گشت |
جسد ویتمن پس از اینکه توسط پلیس با شات گان کشته شد |