رویاها و تخیلات مردم، در جوامع سنتی پایانی ندارد. این رویاها هم در زندگی روزمره و هم در اعتقادات و باورهایشان نقش بسزائی ایفا میکند و حلقۀ دلبستگیهایشان را شکل می بخشد. لذا از پس این دنیای رویا و تخیلات درک واقعیتها برایشان تقریبا غیرممکن و محال می نماید. در چنین جامعۀ متوهمی، لمپنیزم مذهبی بسرعت گسترش میابد و ابزاری میگردد در دست قدرت پرستان تا از آن بر علیه مردم و اعتراضات مردمی سود برند. در جوامع سنت زده خاورمیانه همواره دو گروه مبلغان مذهبی شیعه و اراذل و اوباش حامی آنان همچون ترمزی در برابر مدرنیزاسیون اقدام کرده اند، زیرا منافع طبقاتی آنان همواره در حفظ روابط فئودالی و سنتگرایی است. در مدل جامعه سنتی- مذهبی ایران، قشر غیر مولد و سربار مبلغان مذهبی، در صدر و اراذل و اوباش به عنوان بازوی سیاهی لشکر و نیروی ضربت آنها در ذیل عمل میکنند. و تعجبی هم نباید داشت که همین اراذل و اوباش تا زمانیکه حکومت وقت بدانها نیازمند باشد و ضدیتی با منافع حاکمان نداشته باشند از حمایتهای حکومتی برخوردار شوند و از فرصتهای ویژۀ اجتماعی سود ببرند. رویهمرفته وقتی که جوامع سنتی- مذهبی نظیر ایران، آغوش لوطی و گنده لات محله و بیوت مبلغان شیعه را محل اجرای عدالت میداند، لذا رویاها و تخیلاتش را بر حقوق اجتماعی و سیاسی خود ترجیح میدهد.
مهدی عراقی از پایه گذاران هیات موتلفه بازار، که خودش یکی از لاتهای مذهبی بنام بود، در خاطراتش گفته که سید مجتبی میرلوحی از اعضای ارشد فداییان اسلام نخستین کسی بود که پس از آزادی از زندان معتقد بود باید از نیروهای لات و چاقوکش با توجه به اعتقادات مذهبیشان در مبارزه استفاده کرد و همین افراد بودند که به دور نواب صفوی جمع شده بودند. البته او اضافه میکند که دوره چاقوکشی گذشته بود و حال نوبت هفت تیرکشی است. پیوند اراذل و اوباش با مبلغان مذهبی شیعه در تاریخ این مذهب در ایران مسبوق بسابقه است و همواره جهت حفظ و تحکیم قدرت و نفوذ مذهبی و ایجاد رعب و وحشت در میان مخالفین این مذهب مورد استفاده قرار گرفته. شاید بتوان دلیل اصلی این رابطه را نیاز دوطرفه این دوطبقه به یکدیگر دانست. در جامعه فئودالی که رفتارهای جمعی بصورت قبیلهای است ، کنترل رفتارهای جمعی با باورهای خرافی مذهبی و نیز زور عریان خارج از قانون، یا همان لات بازی تامین میشود.
پروفسور حامد الگار در کتابش بنام دین و دولت در ایران مینویسد: در تمام دوره قاجاريه بخصوص در تبريز، با مجتهدهايی مواجه می شويم که دار و دسته آنها را فقط می توان سپاه خصوصی ناميد. در ابتدا در دارو دسته مجتهدان شمار لوطيان از ملاها بيشتر بود، لوطی که از رهگذر مخالفت با دولت و اجرای فتواها بر قدرت مبلغان مذهبی می افزود، اجازه داشت که به غارت و دزدی بپردازد و هرگاه در معرض تعقيب و تهديد قرار می گرفت، می توانست در مسجدها و خانههای این مبلغان بست بنشيند. برای مثال میتوان از موقعيت و نفوذ ويژه آخوند شفتی که ناشی از تشکيل نوعی حکومت دينی بود و با حاکمان حکومتی در تقابل قرار داشت، تا بدانجائیکه بدرستی می توان از آن تحت عنوان دولت در دولت ياد کرد، نام برد. پروفسور الگار در کتابش میافزاید: لوطیها دزدانی بودند که بمنزله سلاح اجرايی سید شفتی عمل می کردند و با مرگ فتح علیشاه دست به غارت اصفهان زده و غنايم خود را در مسجد جمعه انبار میكردند. کار را بجايی رساندند که رمضان شاه، سركرده آنان حاكم شهر شد و به نام خود سكه زد. جیم جرج فريزر انگلیسی، معتقد است که سيد شفتی لوطیها را تشويق می كرده، ولی در هر صورت رابطه مداومی ميان لوطیها و مبلغان مذهب شیعه تحت لقب جعلی و دروغین مرجع عالی دينی وجود داشت. لوطیها نيرويی بودند كه میشد آنها را عليه حكومت بجنگ واداشت. مساجد و منازل مبلغان شیعه هم آخرين پناهگاه آنها بود، و ايشان را از آسيب انتقام مصون میداشت. بنا به نوشته ناسخ التواريخ، امين الدوله به روحانیون شیعه پيامی فرستاد و ضمن يادآوری حرمتی كه این مبلغان در زمان فتح علیشاه داشتند، از آنان خواست كه به نشانه حق شناسی از غارت بیحساب مردم اصفهان توسط لوطیان تبریزی لوطيان جلوگيری كنند. محمدباقر شفتی و مير محمد مهدی امام جمعه دستور دادند تا جماعتی از لوطيان به سلطان محمدميرزا تحويل شوند و دست و پایشان قطع شود. ضمناً جماعتی از لوطيان به تهران گسيل شدند. در آنجا دستهای آنان را به مجازات بريدند. چنین بنظر میرسد که امين الدوله و محمدباقر شفتی هردو بچماقداران خود هم خیانت کردند. آنها میخواستند قوای مخرب لوطيان همواره براساس تمایلات آنان مورد استفاده قرار گیرد و منحصراً با مقاصد آنان سازگار باشد. در مجموع، بيش از ۱۵۰ لوطی اعدام شدند و تعداد مشابهی هم به اردبيل تبعيد شدند و به مابقی كه در قم متحصن شده بودند، قول دادند كه اگر خودشان را تسليم كنند، جان سالم بدر خواهند برد، اما بنا بگفته ح. رالينس در کتاب انگليس و روس در شرق به محض اين كه از بست بيرون آمدند قتلعام شدند. علت حمايت شیخ شفتی از لوطیها بازگرداندن قدرت سابق خودش بود، چون همواره قدرت مركزی و عمال آن را با اكراه می پذيرفت، لذا ناگزير از حمايت لوطيان بود. ابوالقاسم قائم مقام طی نامهای شیخ باقر شفتی را بسبب حمايت مداومش از امين الدوله سرزنش میكند، چون معتقد بود كه بين آخوند شفتی با لوطیها و امين الدوله ائتلاف هست و در خاتمه از او تقاضا ميكند كه بيش از اين مانع برقراری آرامش نشود. در مدت حاکميت فضل علی خان در اصفهان، آخوند شفتی و لوطيانش فعاليتهای خودرا گسترش دادند. بگونهای که شب هنگام، لوطيان در پناه مصونيتی كه بواسطه این آخوند داشتند از بست بيرون میآمدند و دست بكشتار، دزدی و هتك ناموس میزدند و صبحگاهان شمشيرهايشان را كه از خون مسلمانان رنگين شده بود، در حوضهای مساجد می شستند.
علی اخوان پور