مرداد ۱۸، ۱۳۹۶
فاجعه هیلزبورو
فاجعه هیلزبورو ( Hillsborough disaster )حادثهای بر اثر تجمع انسانی بود که در نیمه پایانی جام حذفی انگلستان و در استادیوم هیلزبورو شهر شفیلد، انگلستان بین تیمهای لیورپول و ناتینگهام فارست در ۱۵ آوریل ۱۹۸۹ به وقوع پیوست. در این حادثه ۹۶ نفر جان خود را از دست دادند و ۷۶۶ نفر مجروح شدند که همگی آنها جزو هوادارن لیورپول بودند.
فاجعه هیلزبورو یکی مرگبارترین حوادث ورزشی در بریتانیا و تاریخ فوتبال جهان است.
در ۱۵ آوریل ۱۹۸۹ طبق برنامه مسابقات، قرار بود لیورپول در نیمهنهایی جام حذفی با ناتینگهام فارست بازی کند.
طبق قوانین جام حذفی انگلستان، بازی نیمهنهایی باید در زمینی بیطرف برگزار میشد که برطبق این قانون، اتحادیه فوتبال انگلستان، «هیلزبورو»، ورزشگاه اختصاصی تیمِ شفیلد ونزدی، را برای این دیدار برگزید. هواداران دو تیم، چنانکه در بازیهای داخلی انگلستان رسم است!! از هم جدا میشدند و بخش لیورپولیها سکوهای غربی ورزشگاه بود که در بازیهای خانگی شفیلد بتماشاگران مهمان داده میشد.
هواداران لیورپول که از ظهر راهی ورزشگاه شده بودند، مجبور بودند از نردههای گردان قدیمی و کوچک سکوی غربی وارد شوند. لحظه بلحظه به ازدحام جمعیت افزوده شد و پلیس وقتی با حضور بیش از حد جمعیت در بیرون ورزشگاه روبرو شد، در تصمیمی غیره منتظره تصمیم بگشودن یکی از دروازههایی که معمولاً تنها برای خروج هواداران از آن استفاده میشد را گرفت. بااین کار ورود سیل جمعیت شتاب بیش از حدی گرفت و مردم در حالی بسمت داخل ورزشگاه هجوم میبردند، که نمیدانستد!! مشغول «له کردن» افرادی هستند که در نزدیک فنسها بتماشای بازی میپردازند.
دراینگونه موارد پلیس معمولاً مأمورانی را در درب ورودی هربخش مستقر میکند تا با پر شدن آن، بقیه هواداران را بسمت سایر قسمتها هدایت کنند؛ اما بطرز عجیبی هیچ پلیسی آنجا حاضر نبود. بعدها تلویزیون بیبیسی در گزارشی نشان داد که تنها حضور دو نیروی اسبسوار پلیس در آن موقعیت میتوانست همانند سدی جلوی ورود جمعیت را بگیرد. ( در حالی که پلیس با اسب در محل حضور داشته و این یک دروغ محض است که خالیگزاری بی بی سی که توسط بچه آزارها اداره میشود، نوشته است.)
ری لوئیس، داور بازی به توصیه پلیس پنج دقیقه پس از زدن سوت آغاز، مسابقه را متوقف کرد ولی در همان لحظه در بیرون از چمن بازی، مسابقهٔ برای فرار از مرگ میان تماشاگران آغاز شد. هواداران لیورپول با بالا رفتن از همدیگر و فنسهای اطرف قصد خروج از آن منطقه پر ازداحام را داشتند و برای فرار کردن از له شدن و خفگی به تقلا و تلاش بیشتری میپرداختند. آن روز ۹۴ نفر که بین ۱۰ تا ۶۷ سال داشتند، جان خود را از دست دادند. چهار روز پس از واقعه یک پسر چهارده ساله دیگر که با کمک دستگاههای پزشکی زنده ماندهبود کشته شد تا جمع قربانیان حادثه به ۹۵ نفر برسد. پسری ۲۲ ساله نیز پس از چهار سال زندگی نباتی، با جدا شدن دستگاههایی که او را در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان قادر به ادامه حیات میکردند ، جان خود را از دست داد تا جمع قربانیان این حادثه به ۹۶ نفر برسد.
انگشت اتهام از همان ابتدا بسوی تماشاگران لیورپول گرفته شد و دولت و پلیس دلیل فاجعه را «ازدحام جمعیت و اوباشگری تماشاگران لیورپولی» اعلام کردند. این اتهام کمتر از چهار سال پس از «فاجعه ورزشگاه هیسِل» (مسابقه بین لیورپول و یوونتوس که در آن ۳۹ نفر که بیشتر هواداران تیم ایتالیایی بودند، کشته شدند) بهوادارن باشگاه لیورپول وارد شد و حتی «جکز جورج»، رئیس وقت یوفا، هواداران لیورپول را «هیولا» نامید.
بعد از این ماجرا کلوین مککنزی ویراستار روزنامه "سان" برای تیتر اصلی روزنامه از عبارت «حقیقت» استفاده کرد و زیر آن سه تیتر فرعی دیگر نوشت که عبارت بودند از: «بعضی هواداران کیف پول قربانیان را برداشتند»، «بعضی هواداران بر روی پلیسهای شجاع ادرار کردند» و «بعضی هواداران، افسران پلیسی را که در حال دادن تنفس مصنوعی بودند را کتک زدند».
پوستری که از مردم لیوپول میخواهد روزنامه سان را خریداری نکنند.
این تیتر روزنامه سان با واکنش مردم انگلستان و بویژه مردم شهر لیورپول مواجه شد و این روزنامه توسط همگی خبرگزاریهای شهر لیورپول تحریم شد. مدتی بعد باشگاه لیوپول در اطلاعیهها و بروشورهایی مردم و هواداران خود را بتحریم این روزنامه دعوت کرد. این روزنامه تا به امروز همچنان در میان هواداران باشگاه لیورپول در این شهر تحریم شدهاست.
لیورپولیها از همان آغاز که گمان میکردند دولت و پلیس سعی در پنهان کردن بسیاری از حقایق برای فرار از انتقادات وارد شده و هجمه ایجاد شده در زمان نخست وزیری مارگارت تاچر هستند، با تشکیل شورای ویژه خواهان علنی شدن مدارک برای احقاق حقوق خود شدند. این شورا با رهبری آن ویلیامز، یکی از مادرانی که در این حادثه پسر نوجوان خود را از دست داده بود اداره میشد که در نهایت پس از ۲۳ سال تلاش برای اثبات حقیقت بیگناهی هوادارن کشته شده این سانحه، در ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۲ با رای دیوان عالی بریتانیا با مضمون بیگناهی هوادارن کشته شده بهدفشان رسیدند. در این روز هیئت مستقل هیلزبورو نتایج دو سال تحقیق خود را پس از مطالعه بیش از ۴۰۰ هزار صفحه سند از ۸۰ سازمان منتشر کرد؛ اسنادی که تا پیش از این توسط پلیس پنهان نگاه داشته شده بود: «تماشگران لیورپول بهیچ عنوان مقصر نبودند و دلیل اصلی فاجعه ناکارآمدی پلیس در کنترل جمعیت بوده». در این گزارش همچنین نوشته شده بود: «اگر نیروهای امداد سریعتر عمل میکردند، احتمال داشت تا ۴۱ نفر از قربانیان نجات پیدا میکردند.» پس از این گزارش بود که مشخص شد میزان الکل مصرفی توسط تماشاگران «ناچیز» بوده و این فرضیه که بیشتر آنها «مست» بودند، کاملاً منتفی است!
۲۳ سال طول کشید تا مشخص شود آن ماجرا نه فاجعهای بزرگ در تاریخ ورزش انگلیس بلکه فاجعهای عظیم در تاریخ ورزش دنیا و همچنین فاجعه شرمآور در تاریخ قضایی این کشور بودهاست. اینبار موج عذرخواهی از قربانیان براه افتاد. همچنین پس از اعلام رای مبنی بر بیگناهی کشته شدگان حادثهٔ هیلزبورو توسط دیوان عالی بریتانیا، دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس طی یک سخنرانی رسمی در مجلس عوام اعلام کرد که «بی عدالتی مضاعف» در حق کشته شدگان این حادثه رخ داده و از اینکه سعی شده قربانیان حادثه بعنوان مقصران حادثه قلمداد شوند، از خانواده آنان بصورت رسمی عذر خواهی کرد." کلوین مکنزی، سردبیر وقت روزنامه سان نیز اظهار کرد که آن تیتر معروف بجای حقیقت باید دروغها خوانده شود.
وقتی سخن از بربریسم و توحش و پلیدی و اهریمن صفتی در انواع و اقسام پدیده ها، از جنگ، سیاست، امور اجتماعی و حتی ورزش میشود نام انگلیس و فرانسه در صدر جدول و لیست میدرخشد.
بزرگترین فجایع انسانی و توحش را مردم این دو سرزمین در جهان بوجود آورده اند و با دزدیدن تاریخ و فرهنگ مردم متمدن دنیا، در امپراطوری رسانهای خود و با کمک کارخانه احمق سازی بنام هالیوود، همه چیز را واژگون نشان داده و اهریمن صفتی و وقاحت خود در ایجاد توحش را بگردن این و آن ملت انداختند. از قتلعام ملتهای متمدن و صلحجو و بی آزاری که آنها را سرخپوست خواندند، تا قتلعام و شکار بومیان استرالیا و نیوزلند که بعنوان تفریح و بازی صورت میگرفت (همان کاری که در افغانستان کردند )، قتلعام مردم هند و چین و کره و ویتنام و فیلیپین و کشورهای امریکای مرکزی و جنوبی و کشورهای آفریقایی بویژه الجزایر و رواندا تا جایی که رودخانههای خون در این سرزمینها براه افتاد، از جنگ بالکان که یک روزه ۱۰ هزار مرد و پسربچه بوسنی را بیرحمانه در یک روز کشتار کردند و وقتی گلوله کم آوردند، زنده و مرده را یکجا دفن کردند، از کشتار مردم لیبی و دزدیدن خروارها طلا و سرمایههای نفتی و باستانی و همه چیز این ملت از هم پاچیده شده، تا کشتار زنان و کودکان افغانی با هلیکوپترهای آپاچی بعنوان تفریح و بازی، تا کشتار باورنکردنی در سرزمینهای عراق و سوریه و ایران و کشتار میلیونها کرد ایزدی و ایرانی توسط بازوی جنایت خود یعنی قوم ترک و و و
تنها نگاه سطحی به تاریخ مطرح شدن این بربرها(۱) یعنی از قرن ۱۹ به این طرف، ظرف ۲۰۰ سال، دنیا بجز تباهی و سیاهی جنگ و کشتار و نابودی چیز دیگری را تجربه نکرده و تا نابودی کامل، تجربه نخواهد کرد.
و بطور خلاصه از زمان از هم پاچیدن امپراطوری پارسها از سراسر دنیا تا به امروز آدمیّت مرده گرچه آدم هنوز زنده است.
(۱): بربرهای که تا پیش از آن بعنوان قبایل وحشی در جهل مطلق، فقر و تیره روزی، توحش و ددمنشی آنچنان حقارتبار میزیستند و یکدیگر را شکار کرده، سربریده، سوزانده و میخوردند و در بیماریهای همگیر و کشنده دست و پا میزدند که تنها راهشان فرار از سرزمینهای تیره و پناه بردن به دیگر کشورها بود. و این تاریخ را امروزه سعی دارند با تمامی قدرت بعنوان تاریخ مردم متمدن و صاحب ریشه و فرهنگ و تاریخ دنیا مانند مردم آفریقا و آسیا بنویسند و نیاکان این مردم را بنام خود ثبت کرده و با وقاحت بخود آنان فخر بفروشند!