برای من همیشه این پرسش مطرح بوده که: چرا مردم سرزمینهایی مانند شمال اروپا که به جبر اقلیمی و جغرافیایی، تنها چند روز معدود و محدود هوای آفتابی و تابستانی دارند و اکثر روزهای سال که سرد و بارانی و برفیست، مردم ناچارأ لباس گرم میپوشند، بااین حال اصرار دارند که تقویمشان را براساس تقویم ایرانی و چهار فصل که بطور کامل در اکثر نقاط ایران رخ میدهد، تطبیق دهند. و وقتی که هوا سرد و بارانیست و هوای آذر ماه در ایران را تداعی میکند، از رسانهها آغاز تابستان را اعلام کنند! و یا نواحی گرم و خشک که در طول سال تنها چند روز بارانی دارند و یا اصلا ندارند، همچنان بوقت زمستان مردم خود را بداخل شدن در فصل زمستان نوید میدهند! این درست است که چهار فصل بر اساس گردش زمین بدور خود و خورشید پدید میاید، و تنها مرکز دنیا یعنی ایران که از نظر جغرافیای زمین، درست در وسط آبهای دنیا قرار دارد (و اگر یک میله در میان ایران فرو کنند، دنیا بر محور آن بتعادل میایستد) دارای چهار فصل کامل است و تقویمی که خیام بزرگ برای ایران نوشته در تمامی دنیا مورد استفاده قرار میگیرد، ولی آیا زمان آن نرسیده که کشورها براساس جغرافیا و آب و هوای اقلیمی خود تقویم نوشته و وقتی هوا سرد است آنرا تابستان ننامند؟ مثلا در شمال اروپا بداشتن دو فصل قناعت کنند، و آنرا زمستان سپید و زمستان سبز بنامند. و یا در نواحی گرم و خشک، دو فصل تابستان آتشین و سوزان و تابستان گرم داشته باشند. و یا مردم سیبری و قطبهای شمال اعلام کنند که ما فقط زمستان داریم. بدین ترتیب تکلیف مردم دنیا در مورد جغرافیای زمین روشن گشته و مثلا وقتی بخواهند بشمال اروپا سفر کنند، میدانند که چه لباسی را بهمراه داشته باشند.
ای از ورای پردهها تاب تو تابستان ما
مارا چو تابستان ببر دلگرم تا بستان ما
ای چشم جانرا توتیا آخرکجا رفتی بیا
تا آب رحمت برزند ازصحن آتشدان ما.