تیر ۲۸، ۱۳۹۶

نباید داشت در دل جز خدا را



بزرگی داد یک درهم گدارا
که هنگام دعا یادآر مارا
یکی خندید و گفت این درهم خرد
نمی‌ارزید این بیع و شرارا
روان پاک را آلوده مپسند
حجاب دل مکن روی و ریارا
مکن هرگز بطاعت خودنمائی
بران زین خانه نفس خودنمارا
بزن دزدان راه عقل را راه
مطیع خویش کن حرص و هوی را
چه دادی جز یکی درهم که خواهی
بهشت و نعمت ارض و سما را
مشو گر ره شناسی پیرو آز
که گمراهیست راه این پیشوا را
نشاید خواست از درویش پاداش
نباید کشت احسان و عطارا
صفای باغ هستی نیک کاریست
چه رونق باغ بیرنگ و صفا را
به نومیدی در شفقت گشودن
بسست امید رحمت پارسارا
تو نیکی کن بمسکین و تهیدست
که نیکی خود سبب گردد دعارا
ازآن بزمت چنین کردند روشن
که بخشی نور بزم بی ضیا را
ازآن بازوت را دادند نیرو
که گیری دست هر بیدست و پارا
ازآن معنی پزشکت کرد گردون
که بشناسی زهم درد و دوا را
مشو خودبین که نیکی با فقیران
نخستین فرض بودست اغنیارا
زمحتاجان خبر گیر ایکه داری
چراغ دولت و گنج غنا را
بوقت بخشش و انفاق، پروین
نباید داشت در دل جز خدا را.

پروین اعتصامی