پدرسگ توپ دارد تانک دارد
دلار نفت در صد بانک دارد
همه دورش بسیجی، پاسدار است
ره بیت اش حصار اندر حصار است
در اوج سِکوریتی منزلش هست
برای روز وحشت، تونلش هست
ندانم علت ضعفش چه بوده
که ترسیده ز نسرین ستوده!
نه نسرین ستوده لشکرش هست
نه فکر کودتائی در سرش هست
نه اسرائیل زد دستی به پشتش
نه غرب او را گرفته توی مشتش
نه دارد یوزی و خمپاره انداز
نه میگیرد دلار از نفت و از گاز
نه مأمور و نه بادیگارد دارد
نه در جیب و بدندان کارد دارد
نه میخواهد که بنشیند بجایش
نه میباشد رقیب مجتبایش
ولیکن هرچه هست و هرچه بوده
خطرناک است نسرین ستوده!
خطرهای دگر هم هست در راه
که میلرزاند او را گاه و بیگاه
اخیراً کرده وحشت فوق العاده
ز یک وبلاگنویس صاف و ساده
جوان از مدرسه چون خانه آمد
سراغ صفحۀ رایانه آمد
چو زد انگشت خود را روی کیبورد
سه بار آقای رهبر زنده شد مرد
نتیجه در اوین با ضرب شلاق
به ستار بهشتی گشت ابلاغ
پدرسگ پول دارد، زور دارد
روانی این وسط ناجور دارد
چو آید اسم منصور اسانلو
دوباره لرزه افتد بر تن او
بپیچد برخودش از وحشت و درد
عبا عمامۀ او میشود زرد
چنان پر قدرت اما این چنین خوار
خدایا زین معما پرده برنداشتی هم برنداشتی! برو عمو!
هادی خرسندی