۳۸ سال است پروژه "جا اندازی بجای براندازی" از طرف اشغالگران در ایران اجرا میگردد.
يك مثلث، وظيفه اجرای اين پروژه را بر عهده دارد.
يك راس اين مثلث، وزارتخانههای اطلاعاتی غرب میباشند که با استفاده از پیشرفتترین امکانات جاسوسی، پهپاه ها، چشمهای هشیار، وظیفه سرکوب پنهان و آشکار ایرانیان را داشته و به اصطلاح "مديريت بحران داخل" را برعهده دارند.
راس دیگر اين مثلث، " ثروتهای ناشی از فروش منابع طبیعی ایران است" که بکمک پول خود ملت ایران، منابع مالی این پروژه تامین میگردد.
راس سوم اما، وظيفه اش، ساخت اپوزيسيون با هدف کشتن هر گونه امید به پیروزی بر آخوند هاست، و تلفيق "جا اندازان با براندازان".
اینکار بروشهای گوناگون که بر جسم و جان و افکار ایرانیان کار میکند صورت میگیرد. مثلا دادن امیدهای واهی و بیاساس به ملت ایران، مانند "تا دو ماه دیگر این رژیم میرود"، و یا "ترامپ آمد و آخوندها دیگر باید غزل خداحافظی را بخوانند"، و "یا اگر اصلاح طلبان پیروز شوند، چنان میشود و اگر اصولگرایان پیروز شوند چنان"!
نشر شایعات احمقانهای از این دست، که با هدف کشتن و یا دستکم تضعیف پتانسیل براندازی در بین ملت ایران انجام میگیرد، یکی از اهرمهای اساسی و موّفق این پروژه بوده است. و در کنار و موازی با این شایعات،
- كمرنگ كردن خطوط قرمز ایرانیان با توهین به تاریخ پر شکوه ایران و زدودن آثار سنگی و مستند آن و جایگزین کردن تاریخ مسخره و احمقانه و جعلی ترک و عرب و غربی ،
- توهین و زدودن قهرمانان، فرهنگ دهها هزار ساله و حاکم ایرانی بر دنیا ، بطور مدام، زیر جلدی و یا کاملا آشکار، توسط نوکران و مزدورانی که آنچنان ارزان و مفلوک و بی ارزش و پیزوریند، که با اندک پولی خریداری شده و زیر یوغ رفتهاند، و از این رهگذر بی اعتبار كردن نیروهای میهن پرست واقعی و انگ زدن به آنان و دسته بندی آنان بر اساس گروههای مورد نفرت ، دیگر شاخص "جأ اندازان" و اتاقهای فکر اشغالگران بوده و از این پس نیز خواهد بود.
تا کی؟ تا زمانی که این سرزمین و خاک گهربار چیزی برای دوشیدن داشته باشد.
چه باید کرد؟ تا زمانی که هر ایرانی خودش را مانند گمشدهای در کویری بیمرز و پایان، تنها نبیند و برای نجات "تنها خودش" کوشش نکند،
تا زمانی که منتظر دست غیبی است که بیرون آید و کاری بکند،
تا زمانی که هر ایرانی هر کردار، عمل و فعلی، هر چند کوچک و ناچیز را فقط و فقط بر اساس وجدان و عشق به آینده فرزندانش، و برای نجات میهن و خاکی که بر روی آن ریشه دوانده انجام دهد و نه رسیدن بهدف دیگری،(مثلا همین ۷ سالی که این دفتر با وجود کارشکنیها، پلیدیها و هزاران طرفند و فتنه، فقط به عشق ایران کار میکند و تاکنون بجز خرج هزاران ساعت تلاش و صرف مقادیر زیادی انرژی، و شنیدن خروارها ناسزا، هیچ چیز دیگری نصیبش نگشته، ولی چون هدف "کار برای ایران" و انگیزه "عشق به ایران" است، تمامی اینها بهیچ گرفته شده است و هیچگاه حتی انتظار تشویق و دستمریزاد هم نداشته)
تا زمانی که جدیت واقعی، دلسوزی واقعی، آگاهی واقعی و ایمان واقعی و عشق واقعی به ایران و ایرانی در بین تک تک آحاد ملت وجود نداشته باشد،
تا زمانی که ایرانی بخودش نیاید،
کار آنچنانی نمیتوان کرد و شکوه و فر نخستین را نخواهد یافت،
و در نتیجه یا بسازید، یا بسوزید و یا وای بر احوال ما و شما که یکی ازاین دو را نتوانیم کرد.