بهمن ۲۵، ۱۳۹۵

ما از صفت جلال اوییم


شهری است بزرگ وما دروییم
آبیست حیات وما سبوییم

بویی بمشام ما رسیدهست
ما زنده بدان نسیم و بوییم

بازیچه مدان تو خواجه مارا
مااز صفت جلال اوییم

چوگان حیات تا بخوردیم
در راه بسر دوان چو گوییم

تا خوی صفات او گرفتیم
نشناخت کسی که در چه خوییم

می‌گفت عراقی از سرسوز
ما نیز برای گفتگوییم.

عراقی