شهریور ۲۰، ۱۳۹۴

غیر قد تو مگر عالم بالایی هست


تا بر اطراف رخت جعد چلیپایی هست
هر طرف پای نهی سلسله در پایی هست

قتل عشاق تو خالی ز تماشایی نیست
وه که از هر طرفت طرفه تماشایی هست

بعد کشتن تن صد چاک مرا باید سوخت
که هنوز از تو بدل باز تمنایی هست

دی پی تجربه از کوی تو بیرون رفتم
بگمانی که مرا از تو شکیبایی هست

جان شیرین ز غم عشق بتلخی دارم
به امیدی که تو را لعل شکرخایی هست

لب جان بخش تو گر بوسه بجان بفروشد
من سودا زده را هم سر سودایی هست

واعظ از سایهٔ طوبی سخنی می‌گوید
غیر قد تو مگر عالم بالایی هست

من و سودای تو تا دامن صحرا برجاست
من و اندوه تو تا عشق غم افزایی هست

ای که بیجرم خوری خون فروغی هر روز
هیچ گویا خبرت نیست که فردایی هست.

فروغی بسطامی