بر طبق اسناد باستانشناسی و سنگ نوشتههای به جا مانده، ۵۰۰۰ سال مصر و هند جز امپراتوری ایران بوده و سند سنگی این مالکیت هم موجود است و تا جنگ جهانی اول هند و مصر جز سرزمین مادری یعنی ایران و زیر پرچم سرّ رنگ شیر و خورشید بودند.
سند کانال سوئد ساخت مهندسین ایرانی که خود یکی از شگفتیهای هفتگانه است، یکی از این مدارک سنگی و غیر قابل انکار مالکیت ایرانیان بر مصر است.کانال سوئز آبراههای کشتیرو به طول ۱۶۶ کيلومتر است که دريای سرخ را به دريای مديترانه پيوند میدهد. کمترين پهنای اين کانال، ۵۵ متر و کمترين ژرفای آن ۱۲ متر است. اين کانال توسط مهندسین نخبه امپراتوری شگفت انگیز هخامنشی و به دستور داریوش کبیر ساخته شد. و به مدت ۵ هزار سال به مردم مصر خدمت کرد. در زمان حمله اعراب به مصر، مخرج کانال به دستور مسلمین با گٔل و لای پر شد و رفت و آمد از این کانال حرام گشت. سپس این کانال در سال ۱۸۵۸ توسط یک فرانسوی به مدت ۹۹ سال اجاره شد و در ۱۷ نوامبر ۱۸۶۹ ميلادی پس از ۱۱ سال کوشش هزاران کارگر لایروبی گشته و گشايش يافت. اين کانال از سال ۱۸۷۵ زير فرمان انگلستان درآمد تا اين که در سال ۱۸۵۶ به فرمان جمال عبدالناصر، رييسجمهور فقيد مصر، ملی شد و تا ۱۹۵۷ بسته ماند. اين کانال يکبار ديگر به هنگام جنگ شش روزهی عربها با اسرائيل در سال ۱۹۶۷ بسته شد و در ژانويهی سال ۱۹۷۵ بار ديگر باز شد.
يک انديشهی باستانی فکر پيوند دادن دريای سرخ به دريای مديترانه از راه کندن يک کانال (ترعه)، بسيار کهن است و به روزگار باستان باز میگردد . برخی از تاريخنگاران از هزينهی بالای انجام اين کار نوشتهاند و برخی نوشتهاند که مهندسان هنگام انجام کار دريافتند که سطح دريای سرخ از دلتای نيل و مصر بالاتر است و پنداشتند که چنانچه راه باز شود، آب شوردريا، رود نيل و مصر را به زير خود خواهد برد.
وقتی که داريوش کبیر امپراتور هخامنشی در ۵ هزار سال پیش وارد مصر گشت، وضع وخیم مردم و فقر و نابرابری آشکار در این سرزمین، او را بشدت متأثر ساخت. وی برای تغییر زندگی فلاکت بار مصریان کانالی حفر کرد که جز شگفتیهای روی زمین است. این کانال از نزديک بندر کنونی اسماعيليه (در کنار دريای سرخ) به شهر بوباستی می رسيد و از آن جا به يکی از شاخههای نيل میپيوست و از راه نيل به دريای مديترانه میرسيد. و از زمان داریوش کبیر تا کنون تنها منبع واقعی درآمد ملت مصر است.
مورخین باستانی مینویسند: درازای اين کانال به اندازهی چهار روز دريانوردی است. پهنای آن را آن اندازه زياد گرفتند که دو کشتی جنگی با سه رديف پاروزن، که از روبهرو به هم میرسند، میتوانند در آن دريانوردی کنند. آب آن از نيل میرسد. اين راه مستقيمترين راههاست ولی کانال بسيار درازتر است، زيرا پيچ و خم دارد."
پس از ساخت این کانال، مصر به یکی از زیباترین مناطق دنیا تبدیل گشت و مهد تمدن شگفت انگیز افریقا گردید. و مصر دیگر هیچ گاه فقیر نگشت مگر پس از حمله اعراب مسلمان به این کشور که به دستور آنان کانال را پر کردند و اجازه رفت و آمد از این کانال را به هیچ کسی ندادند.
داريوش کبیر پنج سنگ نوشته در پيرامون خليج سوئز در جای کنونی شهرهای سوئز، شالوف، سراپه اوم، تل المسخوته در ۱۷ کيلومتری اسماعيليه به خط پارسی، هيروگليف و ميخی از خود به يادگار گذاشت. اين سنگ نوشته ها را مصرشناسان در سال ۱۸۶۴ تا ۱۹۱۳ کشف و بررسی کردند . در سنگ نوشته ای که کنار شهر سوئز پيدا شد، به فرمان داريوش اين گونه نوشته شده است : " خدای بزرگی است اهورامزدا، که آن آسمان را آفريد، که اين زمين را آفريد، که مردم را آفريد، که شادی مردم را قرار داد، که داريوش را شاه کرد، که به داريوش شاه شهرياری را که بزرگ و دارای اسبان خوب و مردان خوب است، ارزانی فرمود. داريوش شاه گويد: من پارسی هستم از پارس مصر را اباد ساختم. فرمان کندن اين ترعه را دادم. از رودخانهای به نام نيل که در مصر جاری است تا دريايی که از پارس میرود. پس از آن اين ترعه کنده شد، چنانکه فرمان دادم و کشتیها از مصر از ميان اين ترعه بسوی پارس و آبهای دنیا روانه شدند، چنانکه من میخواستم . " کانال داريوش که دريای سرخ و رود نيل را به هم پيوند زد، از ۵ هزار سال پیش بهرهبداری میشد و کشتی های ملتهای گوناگون از آن رفت و آمد می کردند.
هنگامی که مسلمانان مصر را گشودند، کانال را از گل ولای پر کردند. اين آبراهه به فرمان منصور عباسی ويران شد و پر گرديد.
در زمان امپراتوری نادر شاه، این بزرگمرد ایران، تصمیم گرفت تا کانال سوئز باز سازی و لایروبی گردد. ولی به او مهلت داده نشد و پس از قتل ناجوانمردانه نادر شاه در خواب، به طراحی انگلیس و فرانسه و با بازوی خائنین، و پایان امپراتوری افشار، دو کشور فرانسه و انگلیس بر سر تقسیم استانهای ایران بویژه هند و مصر با هم به رقابات و جنگ پرداختند.
از زمان حکومت ناپلئون بناپارت، توجه دولت فرانسه به مصر به اين جهت افزايش يافت که زمامداران فرانسه در رقابت استعماری با انگلستان و روسيه می خواستند که از راه مصر و منطقه ی خاورميانه خود را به هندوستان برسانند. در زمان حکومت محمدعلی پاشا در مصر، شخصی فرانسوی به نام فرديناند دولسپس، یکی از جاسوسان فرانسه در مصر، با دزدیدن طرح نادر شاه، لایروبی کانال سوئز را به محمدعلی پاشا، پيشنهاد کرد!
اما حاکم مصر به خاطر ترس از دولت انگلیس به اين کار راضی نشد، لرد!! پالمرستون ، نخست وزير انگلستان به اين دليل مخالف لایروبی کانال بود که دست اندازی قدرت های اروپايی به هندوستان ، که بزرگترين مستعمره آن دولت بود و آنچنان گنجِ عظیمی بود که انگلیسها بخاطرش خونها میریختند ، آسان می شد . با مرگ محمدعلی پاشا و حکومت سعيد پاشا در ۴ ژوئيه ۱۸۵۴ ، فرديناند دولسپس به اجرای طرح لایروبی خود اميدوار شد، زيرا او با سعيد پاشا دوست بسيار صميمی بود. اين فرانسوی به رغم کارشکنی های دولت انگلستان و پالمرستون، در ۳۰ نوامبر ۱۸۵۴ امتياز لایروبی کانال و بهرهبرداری فرانسه را از آن برای ۹۹ سال از سعيد پاشا دريافت کرد!!! سعيد پاشا در عوض برای لایروبی کانال مبلغ شصت ميليون فرانک از فرانسه وام دريافت کرد . فرديناند دولسپس نخستين ضربه کلنگ لایروبی را در پنجم آوريل ۱۸۵۹ بر خاک پرت سعيد فرود آورد. بیدرنگ بيست و پنج هزار کارگر کار کندن را آغاز کردند. در آن زمان وسايل مکانيکی پيشرفته وجود نداشت و انجام اين کار بزرگ به کارگران بسياری نياز داشت. از اين رو، برای سرعت در کار ، شمار کارگران به روزی چهل هزار تن رسيد. بيشتر آن ها دهقانان پنبه کار مصری بودند و در جريان پيشرفت کار، نزديک يکصد و بيست هزار کارگر قربانی شدند!!! همچنين، بر اثر جذب بسياری از کشاورزان مصری به کار در کانال، توليد پنبه کاهش يافت و دولت مصر به ورشکستگی می رفت. از سوی ديگر ، دولت انگلستان نيز بر دولت مصر فشار آورد که اين امتياز را لغو کند . با وجود اين، فرديناند دولسپس با پشتگرمی ناپلئون سوم و ملکه اوژنی با به کارگيری وسايل مکانيکی به کار خود ادامه داد. اين فرانسوی توانست با بنيانگذاری شرکت " اونيورسال کانال سوئز " و گرفتن اعتباراتی به کار خود سرعت بخشد. سعيد پاشا خديو مصر زنده نماند تا محصول امتيازی که به فرانسویها داده بود ببيند و در ۱۸ ژانويه ۱۸۶۳ درگذشت. جانشين او اسماعيل پاشا که در فرانسه آموزش ديده بود ، به سياست سلف خويش ادامه داد و با شرکت اونيورسال کانال سوئز همکاری کرد. سرانجام ساختمان کانال سوئز در ۱۷ نوامبر ۱۸۶۹ به پايان رسيد و در حضور حاکم اتريش، وليعهد پروس (امپراتوری آلمان ) و ملکه اوژنی از فرانسه گشايش يافت . بيش از يک ساعت شليک توپ در گوش فرديناند دولسپس و تماشاگران صدا می کرد و پيروزی يک فرانسوی بر مشکلات سياست را اعلام می داشت. روز دوم کشتی فرانسه پيشاپيش کشتی های ديگر در کانال به راه افتاد.
پيش از لایروبی و گشودن اين راه آبی، کشتی هايی که می خواستند از شمال اروپا يا ايالات متحده ی آمريکا به خليج پارس و اقيانوس هند رهسپار شوند ، پس از طی سواحل آفريقا و گذشتن از دماغه ی اميدنيک يک مسير ۱۸ هزار کيلومتری را می پيمودند. اما پس از گشودن اين آبراهه ، فاصلهی بين شمال اروپا تا خليج پارس به ۹ هزار و سيصد کيلومتر کاهش يافت. مسير آن به طرف جنوب از پهنه باتلاقی درياچه ی منزله میگذرد و در نيمه راه به درياچه ی تمساح می رسد که شهر اسماعيليه بر ساحل آن است . اين کانال پس از شهر اسماعيليه در مسير خود به سوی جنوب به درياچه ی تلخ و بندر توفيق می رسد. انگلستان در کانال سوئز راه دريايی تازه مسافت ميان لندن و بمبئی را پنج هزار مايل کمتر کرد و به همين دليل انگلستان را بر آن داشت که به هر صورت به کانال سوئز و مصر دست اندازی کند. از اين رو، آنچنان به جان مصر افتادند تا هنگامی که در سال ۱۸۷۵ بر اثر بحران اقتصادی حکومت مصر به قرض خارجی روی آورد و يکصد و هفتاد و شش هزار سهم کانال سوئز را به فروش گذاشت . ديزرايلی ، نخست وزير انگلستان ، بخش زيادی از سهام را خريد و انگلستان سهامدار اصلی کانال شد. اسماعيل پاشا در برابر مشکلات خارجی و فشارهای دولت های انگلستان، فرانسه و همچنين مقروض شدن مصر، نتوانست کارها را داره کند و در ۲۶ ژانويه ۱۸۷۹ استعفا کرد و پس از او فرزندش توفيق پاشا به حکومت رسيد. در آن زمان دستگاه انگلستان در پی فرصتی بود که در مصر به صورت مستقيم دخالت کند. قيام ضد انگليسی يک افسر مصری به نام اعرابی پاشا ، بهانه را به دست انگلستان داد و در ۱۵ سپتامبر ۱۸۸۲ قاهره را اشغال نمود و به کشتار مصریها پرداخت، و آنچنان جنایت داعش واری در مصر انجام داد که از آن زمان دولت مصر، قيمومت انگلستان را پذيرفت و پذيرفت تا زمانی که دولت مصر نتواند آرامش را در کانال سوئز فراهم کند ، حفظ آرامش در پيرامون کانال برعهده نيروهای انگلستان باشد. در زمان سلطنت ملک فاروق، نخست وزير کشور مصر ، نحاس پاشا پذيرفت که انگلستان می تواند ده هزار سرباز و چهارصد هواپيما را در منطقه ی کانال سوئز برای نظارت بر رفت و آمد کشتی ها در مسير کانال سوئز در پايگاههای پيرامون کانال نگهداری نمايد. اين موافقتنامه زمانی به امضا رسيد که چهارده سال از استقلال ظاهری مصر می گذشت ، ولی در عمل نيروهای انگليسی در مصر دارای پايگاه های بسياری بودند. بنابراين، در ان زمان دولت فرانسه که در ايجاد لایروبی کانال سوئز سهم اصلی را داشت، از نظر نفوذ در مصر در درجه دوم بود و سلطه ی انگلستان بر کانال سوئز چشمگير بود.