مرداد ۱۷، ۱۳۹۴

سودا زده چشم تو بوده


آن که سودا زده چشم تو بوده است منم
و آن که از هر مژه صد چشمه گشوده است منم

آن ز ره مانده سرگشته که ناسازی بخت
ره بسر منزل وصلش ننموده است منم

آن که پیش لب شیرین تو ای چشمه نوش
آفرین گفته و دشنام شنوده است منم

آن که خواب خوشم از دیده ربوده است تویی
و آن که یک بوسه از آن لب نربوده است منم

ای که از چشم رهی پای کشیدی چون اشک
آن که چون آه بدنبال تو بوده است منم.

رهی معیری