استفاده از بمب اتم بر علیه مردم و ملت ژاپن، یکی دیگر از هزاران لکه ننگ نشسته بر چهره کریه آمریکا و انگلیس، و یا جنایتکاران جنگی بدون محاکمه، و یا روانیهای منحرفی است که خود را قیم مردم و کشورهای دنیا میدانند! و این دو هیچگاه از یکدگر جدا نبوده و نیستند و دست در دست یکدگر ۳۰۰ سال است بر علیه بشریت و طبیعت و کره زمین جنایتهای هولناک و اهریمنی مرتکب میشوند. و احمقها هم نوکری این دو جانی و صورت مجسم ابلیس بر روی زمین را میکنند!
بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی دو عملیات اتمی بودند که در زمان جنگ جهانی دوم به دستور هری ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا، و به پیشنهاد و همکاری انگلیس علیه ژاپن انجام گرفتند. در این دو عملیات، دو بمب اتمی به فاصله ۳ روز بر روی شهرهای هیروشیما و ناگازاکی انداخته شد که باعث ویرانی و کشتار گسترده شهروندان این دو شهر گردید. حدود ۲۲۰٬۰۰۰ تن در اثر این دو بمباران اتمی جان باختند که بیشتر آنان را شهروندان غیرنظامی تشکیل میدادند. بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ تن بلافاصله هنگام بمباران کشته شدند و بقیه تا پایان سال ۱۹۴۵ بر اثر اثرات مخرب تشعشعات رادیواکتیو جان خود را از دست دادند.
جنایت اول در تاریخ دوشنبه، ساعت ۸:۱۵ صبح روز ۶ اوت ۱۹۴۵ به وقت محلی در شهر هیروشیما انجام گرفت.
جنایت دوم: در تاریخ پنجشنبه ۹ اوت ۱۹۴۵ میلادی، بمب دیگری به نام «مرد چاق» (به انگلیسی: فتح من! فتح ابلیس و یا فتح از نوع انگلیسی و یا صورت مجسم ابلیس بر روی زمین) بر روی شهر ناگازاکی انداخته شد.
بمباران هستهای هیروشیما و ناگازاکی تا به امروز تنها موارد استفادهٔ جنگی از سلاح هستهای در جهان است!
پس از این دو بمباران، دولت ژاپن تسلیم شد.
و امروز ( ۶ آگوست سال ۲۰۱۵ ) ۷۰ سال از انجام این بزرگترین جنایت در طول تاریخ بشر و ۷۰ سال از استفاده اولین و آخرین بمب اتم و سلاح هستهای در تاریخ زندگی آدمی، میگذرد و به همین مناسبت نیز مراسمی با شرکت ملت ژاپن و دولتمردان این کشور ارزشمند با حضور سفیر آمریکا! برای گرامیداشت قربانیان این جنایت کبیر و غیر قابل بخشش در ژاپن برگزار شد. (جنگافزار هستهای یا سلاح هستهای جنگافزارهایی هستند که در آنها از انرژی حاصل از شکافت یا گداخت هستهای برای تخریب و کشتار استفاده میشود.)
اسپوتینک مینویسد:
تا زمانی که سلاح اتمی وجود دارد خطر کاربرد آن نیز وجود خواهد داشت.
هیروشیما ۷۰-مین سالگرد بمباران اتمی — اولین کاربرد سلاح هسته ای در تاریخ بشریت بر علیه ساکنان غیر نظامی — را برگزار می کند. احتمالا این آخرین تاریخی است که ما می توانیم شهادت کسانی را بشنویم که آن بمباران را پشت سر گذاشتند: سن متوسط « هیباکوسیا»ها — در ژاپن بازماندگان بمباران هیروشیما را به این اسم می نامند — برای اولین بار از مرز ۸۰ سال گذشت. تعداد آنها کمتر می شود و نگرانی بابت اینکه خاطره آن بمباران وحشتناک از حافظهها زدوده می شود نگرانی هر چه بیشتری را در این رابطه موجب می گردد که بشریت ممکن است دوباره مرتکب همان اشتباه شود.
کیکو اوگورا ۷۸ ساله که در سال ۱۹۴۵ میلادی ۸ سالش بود بخوبی به یاد دارد که موج انفجار او را پرت کرد و او بیهوش شد. کیکو گفت: « وقتی بهوش آمدم تاریک بود. به نظرم رسید که شب شده است. به نظر می رسید که غولی بزرگ بر شهر قدم گذاشته است و همه چیز را له و خرد کرده است. بعد در ویرانه خانه ها زبانههای آتش بلند شد. برای نجات از شعلههای آتش مجبور شدم از روی اجساد بدوم. بعضی از خیابانها پر از اجساد کشته شدگان بود».
بچهها می ترسیدند از خانه خارج شوند. مردم شبیه شبحهای وحشتناک کابوسها بودند.
پس از سوختگی ، پوست و گوشت مردم باهم فرو می ریخت. آنها به علت درد زیاد نمی توانستند دستانشان را کنار بدنشان نگه دارند و آنها را مثل شبح به جلو دراز کرده راه می رفتند. تکه های پوست از دستانشان آویزان بود. در همه جا بوی موی سوخته به مشام می رسید. اعضای داخلی بدن خیلیها بیرون ریخته بود.
در مرکز انفجار اتمی ، پارک یادبود صلح و موزهای قرار دارد که اسناد و وسایل نمایشی مرتبط با بمباران اتمی هیروشیما در آنجا نگهداری می شود. در آنجا راهنمای صوتی به زبانهای کشورهای دارای سلاح هستهای وجود دارد. اما تا کنون هیچ یک از روسای آن کشورها از این موزه دیدن نکرده است. وسایل نمایشی تمام وحشت آن انفجار را بازآفرینی می کند. سه چرخه له ولورده شده! انفجار چه بلایی بر سر صاحب خردسال آن آورده است، اگر با دوچرخه آهنی این چنین کرده است؟ موهای سفید محصل مدرسه که با یک بار شانه همه ریختند. برنج خاکستر شده در جعبه غذای محل مدرسه. این تنها چیزی بود که مادر توانست از پسر محصلش پیدا کند.
سونائو سوبوی خاطرات خود را به یاد آورده گفت: « تمام آنچه در موزه به نمایش گذاشته شده است، اسباب بازی هستند. آنچه در واقع اتفاق افتاد آنقدر وحشتناک بود که در آرشیوها نگهداری می شوند. می ترسند آنها را به بچهها نشان بدهند. وقتی برای کمک رفتم هرگز آنچه را که پس از انفجار دیدم فراموش نخواهم کرد».
تلاش او برای دریافت کمک بیفایده بود. زیرا خودش مثل شبح بود. پوست آویزان دستهایش، سرش بدون گوش، صورت و دستهای سوخته اش. خون قرمز روشنی که از دستهای سوختهاش جاری بود. همه با دیدن او که سعی می کرد آنهایی را که زیر آوار مانده بودند نجات بدهد فرار می کردند.
سوبوی به یاد آورد وقتی بسختی خودش را به خانه مادربزرگش رساند، او نوهاش را نشناخت. گوشت و پوستش تکه تکه آویزان بود و صورتش قابل شناسایی نبود و مادربزرگ به هیچ وجه نمی توانست باور کند که او نوهاش است».
سالهای طولانی پس از بمباران خیلیها که آن حادثه وحشتناک را پشت سر گذاشتند این حقایق را حتی از بچه های خود پنهان کردند.
کیکو آگورا تعریف کرد و گفت: « تضییق بیرحمانه ای جریان داشت. کسانی که جای زخم روی بدنشان باقی مانده بود نمی توانستند به حمام عمومی بروند تا ناگهان رازشان فاش نشود. بارها اتفاق افتاده بود که والدین داماد و یا عروس به دلیل آنکه یکی از آنها « هیباکوسیا» (تابش دیده) بود مانع از ازدواج آنها شده بودند. فرض می شد فرزند افرادی که تحت تابش اتمی قرار گرفته اند سالم نخواهند بود و یا آنها اصلا نمی توانند بچه دار شوند. یافتن کار برای اینگونه افراد سخت بود، زیرا همه می دانستند کسانی که بمباران اتمی را پشت سر گذاشتند با خستگی مفرط دست بگریبان هستند و هرنوع بیماری می تواند بطور ناگهانی پس از سالهای طولانی بعد از انفجار بروز کند. خیلی ها این موضوع را پنهان می کردند.
پسر من فقط بعداز آنکه عکس من پس از سفر به آمریکا در روزنامههای ژاپن ظاهر شد فهمید که نسل دوم « هیباکوسیا»ست.آگورا فقط وقتی متوجه شد که خاطرات دارند محو می شوند و نسل جدید دارد حوادث ۶ ماه اوت سال ۱۹۴۵ میلادی را فراموش می کند به تعریف در باره آن انفجار وحشتناک پرداخت. این کابوس نباید تکرار شود. مردم باید به یاد بسپارند تا چنین کابوسی دیگر تکرار نشود.
سه سال قبل در شهر جنبش انتقال تجربه « بازماندگان» فاجعه گذشته آغاز شد. شرکت کنندگان این جنبش، داوطلبان از هر سن و سال و طبقات مختلف اجتماعی با کسانی صحبت می کنند که بمباران اتمی را از سر گذراندند. در موزه نوارهای صوتی و ویدئویی از صحبت با شاهدان آن انفجار وجود دارد. اما فقط انتقال « زنده» حوادث آن دوران بطورکلی، در باره طرز زندگی در آن سالها و روزهای وحشتناکی که بازماندگان آن انفجار از سر گذراندند و خود شاهدان می تواند درک آن حادثه دهشتناک را برای نسل جدید ممکن سازد. تعریف های شاهدان عینی بمباران اتمی هیروشیما باعث می شود تا از گزارش خشک حقایق دوری شود و نبض زنده معاشرت نزدیک حفظ گردد.
حفظ خاطره تراژدی هیروشیما و ناکازاکی و عدم تکرار آن دو هدفی است که هیروشیما مأموریت خود را در دسیابی به آن می بیند. شاهد ۸۰ ساله بمباران ها و محصل ۱۵ ساله که به عنوان « سفیر صلح» هر سال به مقر سازمان ملل در ژنو می روند از این مهم صحبت می کنند. طی سال، محصلان زیر فراخوان به رد سلاح هسته ای امضا جمع می کنند و سپس این فهرست را به ستاد اروپایی سازمان ملل می دهند که به مسائل خلع سلاح رسیدگی می کند. از سال ۲۰۰۱ میلادی بیش از یک میلیون امضا جمع شده است.
کادزومی ماتسویی شهردار هیروشیما در آستانه ۷۰- مین سالگرد تراژدی بمباران اتمی شهر گفت: « ما نباید گام در راه تقسیم بندی گناهکاران و آسیب دیدگان بگذاریم. مهم آن است که دیگر هرگز چنین اتفاقی نیفتد. این مأموریت هیروشیماست. رفع اختلافات سیاسی و ملی و درک این موضوع که آن فاجعه نه فقط تجربه دهشتناکی برای شهر ما بلکه برای کل بشریت است حائز اهمیت است. هیروشیما همانا از این موضع برای حفظ خاطره بمبارانهای اتمی تلاش می ورزد».
به عقیده وی، سلاح هستهای نمی تواند عامل بازدارندگی باشد: تا زمانی که این سلاح وجود دارد همیشه خطر کاربرد آن نیز وجود خواهد داشت. درعین حال، شهردار اعتراف کرد که این موضع و موضوعی که ژاپن سالهای طولانی است تحت حمایت « چتر» هستهای آمریکا قرار دارد در تضاد با هم قرار دارند. به عقیده ماتسویی رفع این تضاد با فرایند رد تدریجی تمام کشورها از داشتن این نوع سلاح از موضع کلی درک خطرناک بودن آن بدون تشریح اینکه کی مقصر است و حق با کی است ممکن خواهد بود.
این سلاحها در طول تاریخ تنها دو بار در جنگ جهانی دوم توسط ایالات متحده آمریکا و انگلیس علیه ژاپن در شهرهای هیروشیما و ناکازاکی مورد استفاده قرار گرفت.
بمب اتمی اول به نام پسر کوچک توسط یک هواپیمای بمب افکن به نام انولا گی بر روی هیروشیما انداخته شد. برای تاثیر تخریبی بیشتر، بمب به نحوی تنظیم شده بود که ۵۷۶ متر بالای سطح زمین منفجر شود. انرژی تولید شده توسط این بمب برابر بود با انرژی حاصل از ۱۵ کیلوتن تیانتی. فعل و انفعالات اتمی در مرکز این بمب باعث گرمائی حدود چندین میلیون درجه سانتیگراد شد. این گرمای عظیم هر چیزی را تا شعاع یک و نیم کیلومتری مرکز اصابت بمب بطور کلی ذوب نمود. مردمی که از دور دست انفجار «پسر کوچک» را در آسمان هیروشیما مشاهده کردند میگفتند که خورشید دیگری را در آسمان دیدهاند.
دو سوم ساختمانهای هیروشیما از جمله کارخانههای فولادسازی و صنعتی چون میتسوبیشی در اثر این بمباران نابود شدند. تنها چیزی که از شهر باقیماند ساختمان تالار ترویج صنعتی استانی هیروشیما بود که انفجار، بالای گنبد این بنا رخ میدهد و به خاطر قرار گرفتن در کانون مرکزی انفجار، کاملاً ویران نشد.
عملیات دوم: بمباران ناگازاکی
محل شهر ناگازاکی در استان ناگازاکی
ابر قارچی تشکیل شده پس از ترکیدن بمب اتمی در ناکازاکی
دو روز پس از بمباران هیروشیما و بر خلاف انتظار و میل آمریکا، دولت شوروی به امپراتوری ژاپن اعلان جنگ داد و نیروهای ارتش سرخ شوروی به مواضع ژاپن در منچوری یورش بردند. ورود شوروی به جبهه جنگ اقیانوس آرام باعث شد که دولت آمریکا مصمم شود هرچه سریعتر جنگ را به نفع خود و بدون مشارکت شوروی خاتمه دهد. در این راستا استفاده بیشتر از سلاح هستهای سادهترین راه فشار بر ژاپن بود، و نیروهای مسلح آمریکا برای استفاده مجدد از بمب هستهای نیازی به مجوز جدید دولت نداشتند؛ زیرا مجوزی که ترومن برای حمله اتمی صادر کرده بود اجازه استفاده از بمبهای جدید را میداد.
بر اساس اطلاعات هواشناسی نیروی هوایی آمریکا، بازهٔ زمانی مساعد برای حمله دوم به ژاپن سه روز پس از حمله اول پدیدار میشد، و باید از این بازه حداکثر استفاده به عمل میآمد. هدف بعدی برای بمباران هستهای، شهر کوکورا بود که صنایع گسترده نظامی و اسلحهسازی در آن وجود داشت. در ابتدای ماموریت بر اساس گزارش هواشناسی، دید مناسبی برای هدفگیری بر فراز کوکورا وجود داشت. اما وقتی هواپیمای بمبافکن به حدود منطقه مورد نظر رسید، تمام آسمان شهر با دود و غبار پوشیده شده بود و امکان پیدا کردن هدف را از میان برده بود. علاوه بر دید کم، پدافند هوایی و ظاهر شدن هواپیماهای شکاری ژاپن مساله را کمی بغرنج کرده بود. پس از صرف نظر از بمباران منطقه کوکورا، بمبافکن آمریکایی فقط سوخت کافی برای بازگشت به پایگاه هوایی در اوکیناوا داشت. فرمانده عملیات تصمیم گرفت که بجای رها کردن بمب اتمی در دریا و یا بازگرداندن آن به پایگاه، بهتر است آن را بر روی ناگازاکی بیندازند که در مسیر بازگشت بمبافکن به پایگاه هوایی در اوکیناوا قرار داشت و یکی از اهداف کماهمیتتر آمریکا در ژاپن محسوب میشد. آسیبهای وارده به هیروشیما به مراتب بیشتر از ناگازاکی بوده است چرا که هیروشیما شهری صاف بوده و تشعشعات هستهای تمام شهر را در نوردید ولی ناگازاکی حالتی داشت که شهر در میان دو دره تقسیم شده بود و نصف شهر در یک دره و نصف دیگر در دره مجاور قرار داشت و با رهاسازی بمب هستهای در یکی از درهها بخش دیگر شهر که در دره دیگر قرار داشت به مراتب آسیب کمتری دید
بدین ترتیب در تاریخ پنجشنبه ۹ اوت ۱۹۴۵ میلادی، بمب دیگری به نام «مرد چاق» (به انگلیسی: فتح من!!!) بر روی شهر ناگازاکی انداخته شد.
پس از نابودی ناگازاکی، ژاپن مجبور به تسلیم شد.
هرساله در روز ۱۰ اوت مراسم بزرگی برای یادبود قربانیان بمبارانهای هستهای در پارک یادمان جنگ شهر ناگازاکی برگزار میشود. در پایان این مراسم، نخست وزیر ژاپن طی قرائت قطعنامهای درخواست حرکت به سمت جهانی عاری از سلاحهای هستهای را مطرح مینماید.
دُرناهای کاغذی
همه ساله مردم سراسر جهان با درست کردن درناهای کاغذی و فرستادن آن به مرکز ساداکو در پارک یادمان جنگ شهر ناگازاکی، همدردی خود را با قربانیان بمباران و انزجار خود را از کاربرد و گسترش سلاحهای هستهای اعلام میکنند.
مجسمهٔ ساداکو در این پارک به یاد دختر ۱۲ سالهای به نام ساداکو ساساکی برپا شده که پس از جنگ جهانی دوم به دنیا آمد ولی در اثر تشعشعات رادیواکتیو باقیمانده از انفجار ناگازاکی، دچار سرطان خون شد و درگذشت. بر اساس افسانههای ژاپنی، اگر کسی هزار دُرنای کاغذی درست کند، یکی از آرزوهایش برآورده میشود. ساداکو درحالیکه در بیمارستان بستری بود، با تشویق دوستانش و کمک برادرش شروع به ساختن درناهای کاغذی کرد، اما پس از ساخت ۶۴۴ درنا درگذشت. در سال ۱۹۶۵ میلادی، از مجسمه ساداکو در حالیکه درنایی طلایی در دست دارد در پارک صلح هیروشما پردهبرداری شد.
ساداکو ساساکی روی درنایش مینوشت:
من «صلح» را روی بال تو مینویسم تا تو به همه جهان پرواز کنی
روز ۳۰ ژوئن ۲۰۰۷، فومیو کیوما وزیر دفاع وقت ژاپن در اظهاراتی درباره جنگ دوم جهانی، تلویحاً بمباران اتمی این دو شهر ژاپن توسط نیروهای آمریکایی در اوت سال ۱۹۴۵ را اقدامی لازم دانسته بود. وی گفته بود: «برای پایان دادن به جنگ جهانی دوم، چارهای جز بمباران اتمی و کشتار تعداد کثیری از مردم وجود نداشته است.» افکار عمومی ژاپن واکنش شدیدی به این اظهارات نشان دادند و شینرو آبه، نخست وزیر ژاپن، اظهارات وزیر دفاع را تقبیح کرد. چند روز بعد در ۳ ژوئیه ۲۰۰۷، وزیر دفاع تحت فشار افکار عمومی مجبور شد اظهار نظر قبلی خود دربارهٔ بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی را پس بگیرد و با عذرخواهی از مردم این دو شهر، از مقام خود استعفا دهد.
خدمه هواپیمای بمبافکن
فرمانده هواپیمای «بی-۲۹» که در جنگ جهانی دوم نخستین بمب اتمی را بر شهر هیروشیمای ژاپن فروانداخت در سن ۹۲ سالگی درگذشت. «پل وارفیلد تیبت جونیر»، در خانهاش در شهر کلمبو در ایالت اوهایوی آمریکا درگذشت. سه تن از خدمه این هواپیمای جنگی، اظهار داشتهاند که «کاربرد سلاح اتمی اقدامی لازم در تاریخ» بوده و آنها از این کار «به دلیل پایان دادن به جنگ جهانی دوم پشیمان نیستند».
تنها خدمه بازمانده از بمب افکن بی-۲۹ که بمب اتمی را بر شهر هیروشیما انداخت در ژوئیه ۲۰۱۴ در سن ۹۳ سالگی در جورجیا درگذشت. تئودور ون کرک ملقب به «داچ» وقتی که ۲۴ ساله بود ناوبر هواپیمای «انولا گی» شد که بمب اتمی را روی هیروشیما انداخت.