زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با بنفشهها نشستهام ،
سالهای سال،
صبحهای زود
در کنار چشمه ی سحر
سر نهاده روی شانههای یکدگر،
گیسوان خیسشان به دست باد ،
چهرهها نهفته در پناه سایههای شرم ،
رنگها شکفته در زلال عطرهای گرم
می ترواد از سکوت دلپذیرشان ،
بهترین ترانه ،
بهترین سرود
مخمل نگاه این بنفشهها ،
می برد مرا سبک تر از نسیم ،
از بنفشه زار باغچه ،
تا بنفشه زار چشم تو که رسته در کنار هم،
زرد و نیلی و بنفش،
سبز و آبی و کبود ،
با همان سکوت شرمگین ،
با همان ترانهها و عطرها ،
بهترینِ هر چه بود و هست ،
بهترینِ هر چه هست و بود
در بنفشه زار چشم تو
من ز بهترین بهشتها گذشتهام
من به بهترین بهارها رسیدهام
ای غم تو همزبان بهترینِ دقایقِ حیاتِ من
لحظههای هستی من از تو پر شده ست
آه..........
در تمام روز ،
در تمام شب ،
در تمام هفته ،
در تمام ماه ،
در فضای خانه، کوچه ،راه
در هوا زمین ،درخت ، سبزه ، آب ،
در خطوط درهم کتاب ،
در دیار نیلگون خواب
ای جدایی تو بهترین بهانه گریستن!
بیتو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام
ای نوازش تو بهترین امید زیستن
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام
در بنفشه زار چشم تو
برگهای زرد و نیلی و بنفش ،
عطرهای سبز و آبی و کبود،
نغمههای ناشنیده ساز می کنند ،
بهتر از تمام نغمهها و سازها
روی مخمل لطیف گونههات ،
غنچههای رنگ رنگ ناز ،
برگهای تازه تازه باز می کنند ،
بهتر از تمام رنگها و رازها
خوبِ خوبِ نازنین من
نام تو مرا همیشه مست می کند ،
بهتر از شراب ،
بهتر از تمام شعرهای ناب
نام تو ، اگر چه بهترین سرود زندگی است
من تو را
به خلوت خدایی خیال خود
بهترینِ بهترینِ من خطاب میکنم
بهترین بهترین من.
فریدون مشیری
سبز و آبی و کبود
با بنفشهها نشستهام ،
سالهای سال،
صبحهای زود
در کنار چشمه ی سحر
سر نهاده روی شانههای یکدگر،
گیسوان خیسشان به دست باد ،
چهرهها نهفته در پناه سایههای شرم ،
رنگها شکفته در زلال عطرهای گرم
می ترواد از سکوت دلپذیرشان ،
بهترین ترانه ،
بهترین سرود
مخمل نگاه این بنفشهها ،
می برد مرا سبک تر از نسیم ،
از بنفشه زار باغچه ،
تا بنفشه زار چشم تو که رسته در کنار هم،
زرد و نیلی و بنفش،
سبز و آبی و کبود ،
با همان سکوت شرمگین ،
با همان ترانهها و عطرها ،
بهترینِ هر چه بود و هست ،
بهترینِ هر چه هست و بود
در بنفشه زار چشم تو
من ز بهترین بهشتها گذشتهام
من به بهترین بهارها رسیدهام
ای غم تو همزبان بهترینِ دقایقِ حیاتِ من
لحظههای هستی من از تو پر شده ست
آه..........
در تمام روز ،
در تمام شب ،
در تمام هفته ،
در تمام ماه ،
در فضای خانه، کوچه ،راه
در هوا زمین ،درخت ، سبزه ، آب ،
در خطوط درهم کتاب ،
در دیار نیلگون خواب
ای جدایی تو بهترین بهانه گریستن!
بیتو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام
ای نوازش تو بهترین امید زیستن
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام
در بنفشه زار چشم تو
برگهای زرد و نیلی و بنفش ،
عطرهای سبز و آبی و کبود،
نغمههای ناشنیده ساز می کنند ،
بهتر از تمام نغمهها و سازها
روی مخمل لطیف گونههات ،
غنچههای رنگ رنگ ناز ،
برگهای تازه تازه باز می کنند ،
بهتر از تمام رنگها و رازها
خوبِ خوبِ نازنین من
نام تو مرا همیشه مست می کند ،
بهتر از شراب ،
بهتر از تمام شعرهای ناب
نام تو ، اگر چه بهترین سرود زندگی است
من تو را
به خلوت خدایی خیال خود
بهترینِ بهترینِ من خطاب میکنم
بهترین بهترین من.
فریدون مشیری