اردیبهشت ۰۶، ۱۳۹۴

روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشیم


مانده تا برف زمین آب شود
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه ی چتر
ناتمام است درخت
زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد

مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سنبوسه و عید
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
و نه آواز پری می رسد از روزن منظومه برف

تشنه زمزمه ام
مانده تا مرغ سر چینه ی هذیانی اسفند صدا بردارد

پس چه باید بکنم؟

من که در لخت ترین موسم بی چهچه سال
تشنه زمزمه ام؟
بهتر آن است که برخیزم
رنگ را بردارم
روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم.

سهراب سپهری