به گزارش یورو نیوز، به نقل از گاردین : آندرس کومپس، از کارکنان سازمان ملل متحد و مستقر در ژنو بخاطر افشای گزارش داخلی این سازمان که به موضوع سوء استفاده جنسی از کودکان پرداخته بود از کار تعلیق شده است.
ظاهراً آقای کومپس در فقدان اقدامی عملی از سوی سازمان ملل متحد ( غربی ) در جلوگیری از سوء استفاده جنسی از کودکان توسط سربازان فرانسوی، گزارش مربوطه را در تابستان سال ۲۰۱۴ میلادی در اختیار دادستانان فرانسوی قرار داده است.
روزنامه گاردین می نویسد لواط، تجاوز و سوء استفاده جنسی از کودکان بین اواخر سال ۲۰۱۳ و اواسط سال ۲۰۱۴ میلادی در بانگی، پایتخت جمهوری آفریقای مرکزی روی داده است.
دولت جنایتکار فرانسه که با دزدی از فرهنگ و تاریخ ایران ، کشور گشته و شده فرانسه، لشگر متجاوز و جنایتکار خود را دو سال پیش و با هدف چپاول ثروتهای منطقه آفریقای مرکزی که به داشتن اورانیوم معروف است ، به این منطقه فرستاده و به مردم از همه جا بیخبر آفریقای مرکزی وحشیانه حمله کرده و آنان را که حتی یک تفنگ شکاری با خود نداشتند از زمین و هوا بمباران کرده و تعداد میلیونی کشتار و آواره نموده، آثار باستانی آنان را غارت کرده و آنهایی را که نتوانسته است ببرد، با خاک یکسان نموده، و در امپراطوری رسانهای خود، همه اینها را گردن اسلام گرایان افراطی انداخته و برای اثبات آن هم، با چاپ یک عکس ساختگی از تعدادی نقاب به صورت ژولیده ، آشفته سلاح بدوش سیاه پوش به نام اسلامیان افراطی، بیش از پیش در تحمیق مردم خود کوشیده و نوشته است که هدف از بمباران وحشیانه مردم بیگناه آفریقای مرکزی، پایان دادن به خشونتهای ناشی از درگیریهای شبه نظامیان مسیحی و شورشیان اغلب مسلمان است!! ( مثل اینکه برای پاین دادن به کتککاری دو تن در خیابان، آنان را به رگبار مسلسل ببندی!) و فرانسه حق دارد وارد مستعمره سابق خود جمهوری آفریقای مرکزی بشود! و اینک آش آنچنان شور شده و عظمت و گستردگی تجاوز به کودکان بقدری گسترده گشته که خبر آن به جهان رسیده و صدای یک روزنامه انگلیسی، را درآورده است و انگلیسها که خود این کاره اند، جلو افتاده و خبر از تجاوز وحشیانه سربازان روانی فرانسوی که اکثرا منحرف جنسی اند، به کودکان بیگناه آفریقای مرکزی میدهد!!!
و در پاسخ این پرسش که چرا همه اینها براحتی صورت میگیرد و چرا میشود به یک ملت به راحتی حمله کرد و زد و برد و کشتار کرد بدون اینکه مقاومت جانانهای صورت گیرد؟ و مگر میشود با چند هزار سرباز از پس یک ملت چند میلیونی برآمد؟ باید گفت که: بیش از دو قرن است که این روانیها در منطقه آسیا و آفریقا وارد شده و بر روح و روان مردم این دو قاره نفوذ کرده اند و در باور و ضمیر ناخود آگاه مردم این دو منطقه وارد شده و هویت و شخصیت و شجاعت را از آنان گرفتهاند، و به آنان قبولانده اند که همیشه حق با غربی هاست. این مردم منطقه هستند که مستحق مجازاتند و غربیها حق دارند هر بلایی خواستند برسرشان بیآورند و به خورد مردم این دو قاره دادهاند که غربیها از آنان برترند و آنان انسان درجه دو هستند. و به این ترتیب در برخورد با یک متجاوز روانی غربی، مردم منطقه از پیش باخته اند و به همین دلیل است که توان برخورد منطقی در مقابله با یک متجاوز که برای کشتار آنان و عزیزانشان آمده، از آنان سلب شده است. درست همان روان شناسی که در یک مسابقه فوتبال یک امتیاز مهم و دلیل برد راحت است، وقتی که قرار است یک تیم فوتبال کم تجربه در مقابل یک تیم حرفهای بازی کند، از پیش بازیکنان تیم آماتور خود را بازنده میبینند، و در خاطرشان هم نمیگذرد که از زمین برنده بیرون آیند.
و این حقارت و خود کمبینی که ظرف ۲۵۰ سال بخورد مردم این دو قاره دادهاند ، انگار با خون این مردم عجین شده، بطوری که در الگوی رفتاری تمامی اقوام و مردم دو قاره آسیا و آفریقا بطور مشترک دیده میشود، از چینیها و ژاپنیها گرفته، تا ترک ها، اعراب و هندیها و کل آفریقا در برخورد با یک اروپایی ، حقارت ظهور میکند. و حتی امروزه که تعدادی زیادی از کشورهای این دو قاره از نظر پیشرفت در حد بالاتر از اروپای گندیده ، فاسد، پوسیده و جنایتکار ایستاده اند، ولی باز هم همان خود کم بینی ، عدم اعتماد بنفس در برخورد با اروپاییها و گاها حقارتی که در رفتار و گفتار مردم دو قاره دیده میشود ، انزجار آور است. و این یک ادعا نیست، کافی است شما به عنوان یک آسیایی با یک اروپایی همزمان وارد یکی از مغازههای دوزاری در استانبول شوید، آنچنان که صاحب مغازه در مقابل یک اروپایی که در کشور خودش جز قشر وامانده و بیسواد است، تعظیم میکند و با نیش باز اظهار بندگی و نوکری مینماید، به همان اندازه با شما که قیافت از دور داد میزند آسیایی هستی ولی در آمریکا در دانشگاه هاروارد تدریس میکنی، با کبر و نخوت رفتار میکند. همین الگوی رفتاری در چین، ژاپن، هند و صحراهای عربی کم و بیش، دیده شده و در بین مردم آسیا مشترک است و متاسفانه ما هم استثنأ نیستیم.
در نتیجه وقتی لشگر روانیهای غربی حمله میکند، مردم بجای اینکه ماند مورچهها بطور اتومات و غریزی و خودجوش بریزند و آنان را در خود براحتی حل و تجزیه و اسکلت کنند، فرار کرده و خود را پنهان میکنند و اجازه میدهند تا چند هزار روانی، ملت چند میلیونی را به تدریج و نوبتی و سر فرصت، مورد تجاوز، شکنجه، زندان، فقر، مریضی، آوارگی و جنایت قرار دهند. و نتیجه این میشود که جلاد دلش برای قربانی سوخته و در روزنامههایش فریاد میزند: حداقل به کودکان نو پا تجاوز نکنید، به نوزادان رحم کنید و دیگر آنان را مورد تجاوز قرار ندهید و الا آخر.