وقتی یک گله دشمن ضّد ایرانی سر کارند، حتی دیدن صحنههای ورزشی هم تولید نفرت در آدمی میکند.
یک مطلبی را که خیلی وقته تصمیم به نوشتن گرفتم و تا امروز عزم آن را جمع نکرده بودم، موضوع گزارش مسابقات ورزشی بخصوص فوتبال در ایران است. اولین باری که گزارش یک فوتبال به زبان پارسی را شنیدم، مطمئن بودم که این گزارش با اینکه به زبان پارسی است ولی از ایران صورت نمیگیرد و احتمالا گزارشگر یکی از نوکران سینه چاک غربی است که اجبارا و با گرفتن پول، مسابقه تیم ملی فوتبال ایران را برای اربابان خود ترجمه میکند. چرا که لحن گزارشگر مسابقه وقتی که از تیم ملی ایران میگفت آنچنان سرد و بیروح و تا حد زیادی خصمانه ، نفرت انگیز و کثیف بود که دل شنونده ایرانی را آشوب میکرد و بهم میزد. و در عوض زمانی که میخواست از تیم رقیب در میدان بگوید آنچنان نرمشی در گفتارش آشکار میگشت و تعریف و تحسینی از رقبا میکرد که جای هیچ شکی را باقی نمیگذاشت که این پفیوز یک خارجی و بیگانه است که مجبور به گزارشگری مسابقه شده است.
پیدا کردن این گزارشگر با صدای چندشاور و لهجهای نیمه لاتی که هم کلمات و هم جملات را به نحوی غیر ایرانی بیان میکرد، آنچنان سخت نبود، چرا که در کمال تعجب دریافتم که این شخص کسی نیست بجز یکی از این حرومزادههای نور چشمی که به یمن بیگانگی و خارجی بودنش ، برنامه ورزشی به نام ۹۰ را در ایران میچرخاند. و آنچنان پر به بالش داده و میدهند که در اوج سیر کرده و خود را از هر کسی مهمتر دانسته و یکه تازی میکند!! این مرتیکه مسخره با آن صدای نفرت انگیزش، شخصی است به نام فردوسی پور !! که بنا بر سیاست و برنامه ریزی انگلیسی، که هر خارجی و هر بیگانه ای، وقتی قرار است در دستگاه ایرانیها نفوذ کند ، ابتدا صاحب یک نام فامیل دهن پر کن، شده و یا نام یکی از شهرها را به سنت قدیمی ایرانی، به نافش میبندند، مثل مصباح یزدی که نه مصباح است و نه یزدی، این مرتیکه مسخره پفیوز لوس ، یخ و چندشاور هم که در اصل تخم و ترکه حروم یک بیگانه نفوذی است و از فامیلها و یا آشنایان آن پانترک کثیف سقط شده ، ضرغامی خاجه مسلک است ، ولی با نام پر افتخار فردوسی پور خود را در بین ایرانیها جا زده ، و ابتدا در رسانه متعلق به بیگانگان و اشغالگران استخدام شده و سپس ساعتها زمان تلویزیون دولتی را در اختیارش گذاشته اند تا با خرج خود این ملت بدترین ضربهها را به جامعه جوان، سالم و ورزشی ایران بزند، مثل اینکه یک پانترک عقدهای و جانی را گذاشتند تا کتاب تاریخ برای ایرانیها بنویسد!! و کاری کند که نفرت از ایرانی بودن و از ایران در بین کودکان، نوجوانان و جوانان ایرانی که بجز دیدن تلویزون هیچ برنامه دیگری برای پر کردن اوقات فراغت خود ندارند، ابتدا ایجاد گشته و سپس گسترده و مرسوم و در نهایت عادی گردد!
باور این مطلب که چنین جنایتی در رسانهها صورت میگیرد آنچنان سخت بود که تا سالها بروی خودم نمیاوردم و همچنان سعی داشتم به خود بقبولانم که جوان است و بیتجربه، و اینگونه سخن گفتن از تربیت نادرست و غلط مادرش است، و درست میشود و و و، ولی با گذشت چندین سال و هر چه بیشتر با این مرتیکه و کارهایش آشناتر شده و دقت بیشتری کردم، برایم بیشتر روشن گشته که این مردک مامور خطرناکی است که کمر همت به لجن مال کردن جامعه ورزشی ایران، بخصوص فوتبال دارد، و دریافت پول هنگفتی که به این خاطر و از راه خودفروشی بدست میآورد، موتور تشویق او گشته و روز به روز در کار کثیف خود مصمم تر و دریده تر میگردد. تا جایی که در کمال وقاحت اعلام میکند که دوست دارد به زبان خارجی و اربابش گزارشگری کند!
به گوشه کوچکی از تبلیغاتی که برای این مخنث خجالتی صورت گرفته و لحن کثیف و چندشاور و ادا و اطوار ترکی او توجه بفرمایید تا مطلب بهتر جا بیفتد.