گاهی
کسی که از دور شبیه نقطهایست
خواب ایستگاههای متروک را برمیآشوبد
چشمانات را میبندی و خیره میشوی
به وسعتی سیاه
که در چمدان کوچک مردی جا شده است
هیس!
صدایی که نمیشنوید
صدای پای کسیست
که روزی تمام ایستگاههای جهان را
کنار همین شعر جاگذاشت
کنار زنی که هنوز کشیدهی انگشتاناش را
به دوردستها نشان میدهد
به نقطهای که گاهی از دور
شبیه کسیست.
لیلا کردبچه