دی ۱۷، ۱۳۹۳

وین منم پرده نگهدار خطا پوشیها




آن تویی زنده ز شبگردی و می نوشیها
وین منم مرده در آغوش فراموشیها

آن تویی گوش بتحسینگر عشاق جمال
وین منم چشم بدروازه ی خاموشیها

آن تویی ساخته از نقش دلاویز وجود
وین منم سوخته در آتش مدهوشیها


آن تویی چهره بر افروخته از رنگ وهوس
وین منم پرده نگهدار خطا پوشیها


آن تویی گرم زبانبازی بیگانه فریب

وین منم دوست زكف داده زكم جوشیها

آن تویی خفته بصد ناز بر این تخت روان

وین منم خسته صد درد ز پر كوشیها


آن تویی پای به هر چشم وقدم بوست خلق
وین منم خم شده از رنج قلمدوشیها

تا ترا خاطر جمعی است غنیمت بی عشق
كه نداری خبر از محنت مغشوشیها

پاك لوحی چو بر این خلق خوش آیند نبود

به كجا نقش زنم اینهمه مخدوشیها؟

معینی کرمانشاهی چکامه سرای ارزشمند ایران زمین