تَرک آن بدخو مکن ایدل به بدخوئیش خو کن
هرکه گوید ترک او کن بشنو از من ترک او کن
آرزو دارد که هرشب با رقیبان می بنوشد
ایدل از بیچارگی بخت رقیبان آرزو کن
یا به بلبل مژده ده ای گل که یکرنگی و یکدل
یا اگر با خار یاری عشوه کم در کار او کن
تا نگوید شیخ نبود باده خواران را بهشتی
ای بهشتی رو دمی با ما بسوی باغ رو کن
کن نماز عشقبازان گر حضور قلب خواهی
سجده هم گر میکنی در پای سروی مشک مو کن
یا به یک گل دل مده گل در چمن بسیار باشد
یا دگر چون ما قیاس آبرو با آب جو کن
بی ریا خواهی مجو اندر مساجد یا منابر
باز هم با ما بیا، میخانه ها را جستجو کن
گفتگوئی نیست کز عشق تو مجنون شد عمادت
ای پری یک لحظه با دیوانهء خود گفتگو کن.
عماد خراسانی