آبان ۳۰، ۱۳۹۳

از طرب افتاده آهنگ چلیپایی چرا ؟


قحط عشق آمد خدایا ، قحط زیبایی چرا ؟
شوخ شیرین غمزه را ، پوشیده سیمایی چرا ؟

بانگ ذوق ما گرفتم تا ابد غمگین بنای
از طرب افتاده آهنگ چلیپایی چرا ؟

جوشش طبع جوان باید كه ساغر بشكند
پیر مست عشق را ، بشكسته مینایی چرا ؟

خیمه جهل وستم گر شد نصیب آدمی
اجر نادانی حدیثی ، زجر دانایی چرا ؟

نای بلبل بند را گو ناز جغدان را مكش
ذوق سوزی جای خود بی‌ذوق افزایی چرا ؟

شوق مستی گر نداری ، بحث هستی را ببند
باده پیمایی چو نتوان ، باد پیایی چرا ؟

برسرم‌ای ابر ظلمت هر چه می باری ببار
من سحر بسیار دیدم ناشكیبایی چرا ؟

می زمن ، ساغر زمن ، مستی زمن ، خلوت زمن
ای زمان بستی رهم بر شهر شیدایی چرا ؟

گر بكرمانشه نخندیدم بهنگام شباب
در سر پیری بتهران غربت آوایی چرا ؟

رحیم معینی کرمانشاهی