آبان ۲۲، ۱۳۹۳

ره بسر منزل شوریده دلان ، كی ببرید


من چه گویم ، كه راز دل من پی ببرید
ره بسر منزل شوریده دلان ، كی ببرید

ساز آن سوز ندارد بنالد با ما
بهر تسكین دل سوختگان ، نی ببرید

هر كجا محفل گرمی است كه رنگی خواهد
قدحی خون دل ما ، عوض می ببرید

در چمن غنچه پر پر شده‌ای ، گر دیدید
پی به بی‌برگی ما ، از ستم دی ببرید

بهر تنبیه كریمان زمان ، به كه همان
پیش سلطان یمن ، هدیه سر طی ببرید

خون بدل هر كه چو من رفت و ، دگر باز نگشت
شاخه‌ای لاله به آرامگه وی ببرید

سوز من سوز دل و ، رنج شما رنج جهان
من چه گویم ، كه به راز دل من پی ببرید ؟

رحیم معینی کرمانشاهی