درباره تبار او دو نظر وجود دارد؛ گروه اول میگویند که خمینی هندو زادهای از تبار اعراب است که اجدادش در هندوستان ساکن شده بودند اما گروه دوم معتقدند که خمینی هندوزادهای از تبار سیکهای هند است و پدربزرگش که به عنوان خدمتکار برای انگلیسیها کار میکرد, همراه آنها به عراق رفته بود و در آنجا به ظاهر مسلمان میشود و نام احمد هندی را برای خود برمیگزیند که در اینباره بسیاری از جمله آقای مهدی شمشیری محقق و تاریخدان معاصر به تفصیل در نوشتههایش راجع به احمد هندی و همکاری او با کمپانی هند شرقی انگلستان توضیح داده است.
همچنین آیت الله سید شهاب الدین نجفی مرعشی که پدرش سید شمس الدین محمود مرعشی از بزرگان فقهای دوران خود بود و در نجف، کاظمین، کربلا، سامرا، قم، تهران و کرمانشاه تحصیل کرده و همچنین ایشان از مراجع تقلید و علمای بزرگ شیعه بود که در شجره نامه شناسی خبره و اهل فن بود و استعداد و تجربه فوق العاده ی در شجره نامه شناسی داشت و میتوانست با بررسی شجره نامهها تشخیص دهد که آیا شجره نامه واقعی است و یا جعلی است و ایشان در جلسه درسش در اوایل کار خمینی در حوزه اعلام نموده بود که خمینی هندی الاصل است و سید وعرب نژاد نیست اما عدهای از طلبههای جوان و شاگردان خمینی به تحریک خمینی به خانه سید شهاب الدین نجفی مرعشی و محل درسش حمله نموده و او را تهدید به مرگ و سکوت نمودند.
همانطور که میدانیم پدر خمینی دارای چندین زن بود و برادر بزرگتر و ناتنی خمینی (از پدر یکی بودن) یعنی آیت الله مرتضی پسندیده نیز در کتاب خاطراتش اعلام میکند که من مرتضی هندی سابق باید بگویم که اجدادمان در هند بوده اند و پدربزرگم از هند آمده است.
همچنین بسیاری از محققین و پژوهشگران هندوزاده بودن خمینی را تایید کرده اند و از جمله دکترعباس میلانی، مورخ، ایرانشناس و مدیر برنامهٔ مطالعات ایرانی در دانشگاه استنفورد بارها در برنامه تلویزیونی به هندوزاده بودن خمینی اشاره کرده است و در این میان شباهت بسیار زیاد آرم جمهوری اسلامی و نماد سیکهای هندو هم نکتهای قابل توجهای است.
یک روحانی شیعه هم که مدتها ساکن هند بود به اسم آقای احمد علی مصباح در این خصوص در هندوستان پژوهشهائی انجام داده بود و نتیجه پژوهش را بعدها اینچنین اعلام کرد که” در منطقه شبه قاره هند در بین سیکهای هند رسم بوده است که شال هایی به دور سر و کمر خود با رنگهای متنوع از جمله سیاه,سفید, سبز و دیگر رنگها میبستند و زمانیکه پدربزرگ خمینی که از سیکهای هندوستان بود و برای انگلیسها کار میکرد و برای آنکه راحت تر و آسوده تر بتواند با مسلمانان بویژه شیعیان معاشرت و در میان ایرانیان نفوذ کند به ظاهر مسلمان شد و نام احمد هندی را برگزید و از آنجا که با شال سیاه بر سر بسته شده به ایران و نجف و کربلا رفت و آمد میکرد و چون در ایران بر سر نا آگاهی عموم مردم بستن شال و یا پارچه سیاه بر سر به صورت عمامه نشانه سید بودن بود به حساب می آمد برای همین هم به احمد هندی لقب سید داده شد و او را سید احمد هندی نامیدند.”
نتیجه بسیاری از تحقیقات و پژوهشهای انجام شده حکایت از آن دارد که پدر بزرگ خمینی (احمد هندی) زاده روستای کینتور درمنطقه بربنکی در ایالت اوتار پرادش هندوستان بود و بعد درکشمیر و بعد لکنو بوده و از لکنو کشور هند را ترک کرد و راهی نجف شده است, احمد هندی در نجف با شخصی به نام یوسفخان کمرهای، از اهالی روستای فرفهان از توابع خمین آشنا شد و همراه یوسف خان به روستای فرفهان خمین رفت و در آن روستا اقامت کرد،اگرچه با این تصمیم او، پیوندش با کشور هند قطع شد، اما بعد از آن نیز وی همچنان با لقب هندی شناخته میشد.
این لقب بعدها نیز به نوادگان او منتقل شد، بهگونهای که خمینی خود در برخی از نوشته هایش! از تخلص هندی برای خود استفاده میکند.(دیوان منصوب به امام! تهران،چاپ سال ۱۳۷۲) و آیت الله مرتضی پسندیده برادر بزرگ و ناتنی (از پدر یکی بودن) خمینی، به صراحت اعلام کرد که پدربزرگش از هند آمده و بالاتر از اسم اجداد خود را در هند نمیتواند بیاد بیاورد(یعنی شجرنامه دال بر سید بودن ندارند) و راجع به پدر خمینی یعنی مصطفی هندی هم آیت الله مرتضی پسندیده میگوید:”پدرمان چند سالی از خمین رفت تا در پیش مراجع اصفهان و نجف تحصیل کند” و جالب است که او ادامه میدهد که:”اسامی اساتید پدرمان در اصفهان و نجف در خاطرم نیست ولی میدانم از مراجع بوده اند”! و جالبتر آنکه محقیقین نتوانستند کوچکترین اثر و نشانی از وجود و حضور مصطفی هندی در هیچ کدام از مراکز مذهبی پیدا کنند و به جای آن نشانه هایی از رد پدر خمینی (مصطفی هندی) در هند و عضویت در انجمن فراماسنری اخوّت وهمکاری مصطفی هندی در ایران با شرکت نفت انگلستان و ایران و فردی که به ظاهر مسلمان شده بوده به نام حاج ولیام سن پیدا کردند .
با بررسی کتاب خاطرات آقای سر دنیس رایت(دیپلمات انگلیسی در ایران) میتوان بیشتر به راز عدم حضور چندساله پدر خمینی(مصطفی هندی) پی برد, سر دنیس رایت (دیپلمات انگلیسی) در کتاب ”انگلیسیها در میان ایرانیان” بیان میکند که: {بسیاری از اداره امور جاسوسی انگلستان در ایران توسط کمپانی هند شرقی انجام میشد و به علت احترامی که مردم ، حاکمان, امرا و درباریان ایرانی به آخوندهایی که سید بودن میگذاشتند و به علت جهل, خرافه پرستی و اعتقادی که مردم آن زمان ایران در دعانویسی سیدها برای حل مشکل و رفع چشم زخم و درمان بیماری داشتند بطوریکه ملاهایی که سید بودن نفوذ زیادی دراندرونیها پیدا کرده بودند!!!
و به خوبی به اخباراندرونیها و محافل خصوصی دسترسی پیدا میکردند و به همین علت انگلستان بسیاری از جاسوسان خود را به شکل سید هندی به ایران میفرستاد تا ضمن جاسوسی سعی در نفوذ در بین مردم و حکومت کنند و اخبار را به موقع به انگلیسیها بدهند و همچنین سیدهای هندی سعی میکردند در بین قبایل و عشایر نفوذ داشته باشند و آنها را علیه حکومت مرکزی تحریک کنند تا حکومت ایران ضعیف شود و حکومت ایران به فکر حرکت به سمت هندوستان و ضربه به مستعمره انگلستان نباشد و تحریک حکومت قاجار برای جنگ با روسها از طریق سیدهای نفوذی و به بهانه جنگ با کفار و صدور فرمان جهاد و فشار به حکومت ایران برای جنگ با کافران و بعد شکست ایران و از دست دادن بسیاری از سرزمینهای شمالی و حمایت انگلستان از تجزیه افغانستان از ایران در همین راستا بود و او در این کتاب بیان میکند که انگلستان چگونه هر چند سال یک بار جاسوسان خود را به هندوستان فرا میخواند تا به آنها آموزشها و شیوهها جدید نفوذ و جاسوسی را آموزش دهد.}
لازم به ذکر است برای اولین بار در ۱۷ دی سال ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات مقالهای که با عنوان ”ایران و استعمار سرخ و سیاه” نوشته شده بود و تبار خمینی را از هند دانست که پس از آن مذهبیها با اعتراض به نسبت دادن تبار خمینی به هند هیاهو و بلوا راه انداختند و آن را دروغ خواندند! و جالب است که یک سال بعد در ۲۵ دی ۱۳۵۷ روزنامه اطلاعات آیت الله پسندیده برادر خمینی عنوان کرد که: ”جد ما از هند به ایران مهاجرت کرد.” و مردم یاد همان مقاله معروف با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه به امضاء رشیدی مطلق افتادند و به این ترتیب هندو زاده بودن خمینی بر همه مسلم شد و مذهبیها بلافاصله سعی کردند این مساله را عادی و بیاهمیت جلوه دهند!
نکته دیگر اینکه در زمان شاه فقید ایران، منتقدان خمینی به شعرهایی از خمینی اشاره میکردند که در آن خمینی به نام هندی تخلص کرده است اما در آن زمان مذهبیها آن شعرها را دروغ، جعلی و شایعههای ساخته شده توسط شاه میدانستند اما سالها بعد آن شعرها با تصحیح شاعرانی همانند شهریار در جهت عرفانی و بهتر نمودن آنها و توسط موسسه تنظیم و نشر امام! خمینی منتشر شد و درستی و صحت صحبتهای منتقدین خمینی ثابت شد و دیده شد درآن شعرها خمینی به نام هندی واقعاً تخلص کرده است, دراینجا به تعدای از آنها به نقل از “دیوان امام” ناشر موسسه تنظیم و نشر امام! خمینی، تهران، سال ۱۳۷۲ اشاره میکنم همانند:
راز عشق تو نگوید”هندی” چه کنم من،که ز رنگش پیداست (صفحه۵۰)
همه ایام چو”هندی” سر راهش گیرم،گرچه توفیق نظر درهمه ایامم نیست (صفحه۶۸)
”هندی” زهند تا به سر کویت آمده است،کی دل دهد به شاهی شیراز و ملک طوس (صفحه۱۲۸)
از بیت قبلی به خوبی میشود فهمید که چرا خمینی در جواب خبرنگاران که پرسیدند: چه احساسی دارید از برگشت به ایران؟ گفت:”هیچ”!
دیگر حدیث از لب ”هندی” تو نشنوی، جز صحبت صفای می و حرف می فروش (صفحه۱۳۱)
و به درستی راجع به بخت خود میگوید:
خوشدل از عاقبت کار شوای ”هندی” از آنک، بر در پیــــر ره از بخت جـــــوان آمدهام (صفحه۱۳۹)
مخوان حدیث شب وصل خویش را ”هندی”،که بیمناک زچشم بد حسودانم (صفحه۱۵۶)
نهال عشقت اندر قلب ”هندی”،به غیر از آه و حسرت باقی نیست (صفحه۲۹۹)
و…
و عجیب بود که در زمان شاه مذهبیها حتی به عمد چشمشان را بر روی کتاب هایی راجع به شرح حال خمینی که خودش انتشار داده بود بستند از جمله جلد دوم کتاب آثار الحجه در سال ۱۳۳۳ شمسی, صفحههای ۴۴ و۴۵ اسم پدر خمینی الاحمد الهندی ذکر شده است. بعدها در سال ۱۳۵۷ و همچنین در سال ۱۳۶۵ برادر بزرگتر و ناتنی خمینی(از پدر یکی بودن) یعنی آیت الله مرتضی پسندیده هندوزاده بودن خمینی را اعلام کرد و در کتابی به نام کتاب خاطرات آیت الله پسندیده, به کوشش محمد جواد مرادی نیا سال ۱۳۷۴, چاپ و صحافی موسسه انتشارات سوره, ناشر موسسه انتشارات حدیث, هندی بودن جد خمینی و اینکه فامیلی خانودگی آنها هندی بوده است را بیان کرد.
آیت الله پسندیده در کتاب خاطراتش میگوید:”حادثه جالبی که به هنگام صدور سجل (شناسنامه) پیش آمد, اعتراض مردم به نوشتن نام زنانشان بود (البته ایشان به عمد گویا فراموش کرده اند که آخوندها مردم را علیه رضا شاه تحریک میکردند, زیرا اولین قانون معروف به سجل احوال و یا آمار و ثبت احوال در ۱۴خرداد ۱۳۰۴ با پیگیری رضا شاه در پنجمین مجلس شورای ملی به تصویب رسید و آخوندها به مردم میگفتند که رضا شاه با تصویب این قانون و شناسنامه دار ساختن ایرانیها به دنبال نابودی دین اسلام ناب محمدی است, او آمده و میخواهد اسم زنهای شما را بنویسد و گفتن اسم زن و مادر به نامحرم جایز نیست.) ” و آیت الله پسندیده ادامه میدهد که:”ما فامیلی هندی را ثبت کردیم و بعدها چون فامیلی هندی شبهه وابستگی به انگلیسیها را پیش میاورد من و روح الله (خمینی) فامیلی خود را عوض کردیم (جالبه نمیگن که چرا فامیلیشان شبهه وابستگی به انگلیسیها را داشت) برای همین من فامیلی پسندیده را برای خود انتخاب کردم و روح الله فامیلیاش را به مصطفوی تغییر داد اما برادرمان نورالدین فامیلیاش هندی ماند و برای همین ما سه برادر, سه فامیلی متفاوت پیدا کردیم”!
براساس اسناد و مدارک خمینی بارها فامیلی خود را عوض کرده است: نخستین فامیلی پدربزرگ و پدر و خود خمینی ”هندی” بوده و بعد وقتی به قم میرود فامیلی خویش را به موسوی خمینی تغییر میدهد که مهر خود را هم با نام روح الله موسوی درست میکند و پس از چندی دوباره شناسنامهای با فامیلی جدید مصطفوی میگیرد و در اسناد و مدارکی که پس از تبعید رضا شاه به دست انگلیسیها و حمایت خمینی از آقای کاشانی دیده میشود از او با نام حجت الاسلام موسوی نام برده شده است و بر اساس اسناد و مدارک, خمینی دارای سه شناسنامه بوده است: اولی با فامیلی هندی از ثبت احوال شهر خمین توسط حسینعلی بنی آدم ثبت شده است و دومین شناسنامه با فامیلی موسوی خمینی از ثبت احوال شهرقم ثبت شده است و سومین شناسنامه با فامیلی مصطفوی از ثبت احوال شهر گلپایگان توسط جعفری نژاد ثبت شده است و پس از تشکیل جمهوری اسلامی, خمینی سعی کرد تمام سوابق خویش با فامیلی هندی و موسوی خمینی را از بین ببرد و عکسی که حکومت از شناسنامه خمینی نشان میدهد و در اینترنت قابل مشاهده است با نام روح الله و فامیلی مصطفوی است!
و جالب است که سه مطلبی که رشیدی مطلق در۱۷ دی سال ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه بدان اشاره کرد حقیقت داشت
یعنی:
۱) تبار هندی خمینی,
۲) همکاری چپها و توده ایها با آخوندها و مذهبیها علیه شاه (در هنگام تشکیل نظام جمهوری اسلامی به رهبری خمینی شاهد همکاری چپها از جمله توده ایها و بویژه فداییان اکثریت در شناسایی و لو دادن مخالفان خمینی بودیم)
۳) اینکه در آن مقاله نوشته بود چون خمینی در میان روحانیون عالی مقام کشور با همه حمایتهای خاص موقعیتی بدست نیاورده بود در پی فرصت می گشت که به هر قیمتی هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهرتی پیدا کند (شاهد ماجرا نزدیکترین فرد به خمینی که شاگرد خمینی در حوزه بود و کسی است که برای خمینی نظریه ولایت فقیه را درست کرد یعنی آیت الله منتظری است که در خاطرات خود نوشته اند که با وجودی که خمینی فرد مسنی بود و سالها از زندگی او در حوزه میگذشت اما پس از اینکه آیت الله بروجردی که مرجع تقلید بزرگ شیعیان بودند و ریاست حوزه را برعهده داشته و مخالف دخالت روحانیون در سیاست بودند فوت نمودند آقای منتظری وقتی میخواست به منزل آیت الله گلپایگانی برود شاهد ازدحام جمعیت بسیار زیاد مردم بود که همانند آیت الله شریعتمداری مردم برای اعلام حمایتشان از مرجع تقلید آنان به آنجا مراجعه کرده بودند ولی وقتی به منزل خمینی میرود هیچ کسی را آنجا نمیبیند و همانطور که نوشته است اظهار مرجع تقلید بودن خمینی بعدها به درخواست منتظری و توسط آیت الله شریعتمداری برای حفظ جان خمینی و رهانیدن او از خطر اعدام به علت بلوایی که در مخالفت به انقلاب سفید شاه و حمله به قانون دادن حق رای به زنان راه انداخته بود و مذهبیها را تحریک به حمله به دولت نموده بود انجام شد.
محمد رستگار – پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
حقایقی تکان دهنده
نام: روح الله
تبار: هندوزاده وعرب
احمد بهرامی سپتامبر ۲۰۱۴
منبع: سایت ایران فریاد