در ایران ترکها و فلسطینیهای جمهوری کثیف آخوندی اسلامی به جان هم میافتند، ایرانیها کشته میشوند!
اعدام یک وبلاگ نویس به بهانه واهی توهین به مذهب، چرا که او به نظرش داستان یونس همان داستان تخیلی پدر ژپتو است و گذاشتن علامت سئوال در برابر این داستان احمقانه که یکی از افتخارات قرآن است! آن هم در حالی که پیش از این حکم اعدامش منتفی اعلام شده بوده، درست در زمانی که روحانی در سازمان ملل احتیاج به حمایت مردم کشورش دارد تا بتواند به عنوان رئیس جمهور ( فعلا سوری و یا واقعی بودن آن جز بحث نیست) با قدرت در مقابل اجانب بایستد، و در مذاکرات اتمی! کم نیاورد، و سپس نشان دادن یک خانواده منگول داعشی در صدا و سیمای ضرغامی و یا طویله پانترک ها، باز هم در زمانی که هیئت ایرانی از گروه تروریستی ترکی داعش دوری جسته و انزجار خود را اعلام کرده و در راه مبارزه با این ترکهای وحشی جبهه گرفته است، تنها نشانگر اوضاع به غایت احمقانهای است که در ایران جریان دارد. یعنی دو جبهه ترکها و فلسطینیها رو به روی هم ایستاده و برای ضایع کردن یکدیگر، ایرانیها را اعدام میکنند، مسخره میکنند، و آبروی ایرانیها را میبرند.
نمونه اش را در دوران محمود داشتیم که وقتی ستار بهشتی یک وبلاگ نویس دیگر توسط این گروه کشته شد تا گروه دیگر را زیر سئوال ببرد، گروه دیگر هم دانش آموزان شین آبادی را سوزاندند تا گروه اولی را جوابگو سازد!!
ملت ایران بین این دو گروه به گروگان گرفته شده اند! و یعنی خاک بر سر بیغیرتی. و هیچ کسی زیان نمیبیند، مگر اینکه اجازه آن را پیش از این خودش داده باشد. مرگ بر آخوند، مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر ترکیه.
دیوان عالی کشوراعدام«محسن امیراصلانی» را غیرقانونی دانسته بود!
محسن امیراصلانی، زندانی عقیدتی جمهوری اسلامی که تا ۲۴ساعت پیش ازاعدامش، خبری ازاو در رسانهها منتشر نشده بود، سحرگاه روزچهارشنبه، دوم مهرماه ۱۳۹۳(۲۴ سپتامبر) در زندان رجاییشهرکرج اعدام شد. پیکراو درآرامگاه«بهشت سکینه کرج» به خانوادهاش تحویل داده شد.
یکی از نزدیکان خانواده امیراصلانی روزچهارشنبه ۲ مهر ضمن اعلام این خبر به رسانه ها گفت که پیکراو پس از تحویل در«بهشت سکینه» به خواست خانواده، به«بهشت زهرای تهران» منتقل شد تا درآنجا دفن شود.
محسن امیراصلانی زنجانی(متاهل و ۳۷ ساله) درسال ۱۳۸۵ به اتهام«بدعت در دین» توسط سازمان اطلاعات تهران دستگیر شد. وی پس از دستگیری دراختیاراطلاعات سپاه پاسداران قرار گرفت و به بندامنیتی زندان اوین منتقل شد. او روانشناس بود و به مذهب علاقه زیادی داشت. به همین خاطر کلاسهای مشاوره دینی و تفسیر قرآن تشکیل داد و مراجعانش را با تفاسیر قرآن و احکام دینی مورد مشاوره قرار میداد. وی به همین دلیل در میان مراجعهکنندگانش نیز محبوبیت داشت.
وی درتفسیر«سوره یونس» معتقد بوده که یونس پیامبراز دل نهنگ بیرون نیامده است. این اعتقاد وی باعث شد تا او به اتهام«توهین به حضرت یونس» دستگیر و مورد بازجویی قرار گیرد.
به گفته یکی از نزدیکان امیراصلانی، درابتدای بازداشت وی، بازپرس برای وی قرارمنع تعقیب صادر کرده است، ولی به اصرار دادستان وقت این قرار به بازداشت تغییر پیدا میکند.
در دادگاه اولیه وی به اتهام بدعت دردین به چهارسال حبس محکوم شد واین حکم در دادگاه تجدید نظر به دوسال و چهارماه زندان کاهش پیدا کرد. درطی مسیر دادرسی، اتهامات جدیدی مانند«روابط نامشروع» به وی وارد شد که این اتهامات بدون هیچ گونه سند و مدرک در پرونده وی ثبت می شود. دراین حال پرونده وی از دادسرای عمومی به دادگاه انقلاب و شعبه ۱۵این دادگاه به ریاست«ابوالقاسم صلواتی» ارسال شد. قاضی صلواتی نیز، برای وی حکم اعدام صادر کرد.
با اعتراض وکلا، پرونده به دادگاه تجدیدنظر رفت و دادگاه تجدید نظر، صلاحیت دادگاه انقلاب برای رسیدگی به این پرونده را نقض و پرونده را به دادگاه کیفری استان تهران فرستاد. این دادگاه با حضور پنج قاضی برگزار شد؛ دوتن از قضات حکم به بیگناهی متهم دادند و سه تن برای او تقاضای حکم اعدام کردند.
پس ازآن مجددا با اعتراض وکلای تسخیری پرونده، رویه قضایی این بار در دیوان عالی کشورطی شد. دیوان عالی کشور پس از بررسی های وسیع خود، حکم اعدام این پرونده را نقض و اجرای حکم را غیرقانونی وغیرشرعی دانست و دستور رسیدگی مجدد به پرونده را در دادگاه هم عرض صادر کرد. این بارهم پرونده به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع و مجددا حکم اعدام امیراصلانی تایید شد. دوباره پرونده به دیوان عالی کشور بازگشت و این بار دیوان عالی کشور درحکمی ۱۱صفحهای، موارد صریحی از نقص پرونده را متذکر شد و مجددا برغیرقانونی بودن اعدام امیراصلانی تاکید کرد.(متن ۱۱ صفحه ای حکم دیوان عالی کشور دراختیارسحام قرار دارد) به گفته یکی ازنزدیکان خانواده امیراصلانی،«خواندن این حکم به طورکامل اجحاف دراین پرونده را مشخص میکند.»
دربخشی از این حکم با وارد کردن ایراد به حکم دادگاه کیفری این سوال مطرح شده که چطور دواتهام با هم تلفیق شدند؟ درحالی که یکی ازآنها امرمختومه است و مجازاتش هم تحمل شده و دیگری هم هنوزاثبات نشده وهیچکدام ادله قانونی نداشته و«فاقد وجاهت قانونی است».
طبق رویه معمول قضایی، پرونده دراین مرحله باید به هیأت عالی دیوان عالی کشور می رفت، اما رئیس دادگاه کیفری استان تهران خود راسا، تقاضای اعمال ماده ۱۸ کرد و پرونده را برای استیذان اجرای حکم اعدام نزد رئیس قوه قضائیه فرستاد. آملی لاریجانی هم با استناد به حکم چندین سال قبل ابوالقاسم صلواتی، اعدام وی را تایید کرد.
خانواده امیراصلانی پس از تایید حکم، به کمیسیون عفو و بخشودگی مراجعه کرده و درآنجا خواستار توجه به این پرونده واستفاده از شرایط عفو برای فرزندشان شدند که این درخواست نیز مورد قبول کمیسیون قرار نگرفت.
خانواده امیراصلانی گفتند روز سهشنبه اول مهرماه، از زندان با آنها تماس گرفته اند و به آنها گفته شده برای آخرین دیدار با محسن به رجاییشهر بروند. دراین روز برای نخستین بار خبراعدام قریبالوقوع این زندانی عقیدتی در رسانهها منتشر شد.
یکی از اعضای این خانواده عنوان کرد، تمام تلاش خانواده براین بود که مسئله از مسیرحقوقی و قانونی حل شود، ضمن اینکه مطمئن بودهاند که این زندانی اعدام نخواهد شد و پس ازگذراندن حکم آزاد خواهد گردید و به همین دلیل تا زمان اجرای حکم سکوت کرده بودند.
درنهایت سحرگاه روزچهارشنبه دوم مهر/۲۴ سپتامبر محسن امیراصلانی زنجانی به اتهام«فساد فی الارض، بدعت دراصول و فروع دین اسلام و تفسیر جدید از قرآن» اعدام شد. وی یک فرزند دوساله دارد.
پس از اعدام محسن امیراصلانی، فعالین سیاسی و مدنی در بهت واعتراض فرو رفتند، به طوریکه این اقدام واکنش مقامات قضایی را در پی داشت. آنها اعلام کردند محسن امیراصلانی نه به خاطر«عقیده» اش، بلکه به خاطر«تجاوز به عنف» اعدام شده است.
به جهت اهمیت موضوع، سحام برای نخستین باراقدام به انتشار حکم دیوان عالی کشور و برگه مخصوص این زندانی عقیدتی در زندان رجایی شهر کرج را می کند.
منبع: سهام نیوز
اعدام یک وبلاگ نویس به بهانه واهی توهین به مذهب، چرا که او به نظرش داستان یونس همان داستان تخیلی پدر ژپتو است و گذاشتن علامت سئوال در برابر این داستان احمقانه که یکی از افتخارات قرآن است! آن هم در حالی که پیش از این حکم اعدامش منتفی اعلام شده بوده، درست در زمانی که روحانی در سازمان ملل احتیاج به حمایت مردم کشورش دارد تا بتواند به عنوان رئیس جمهور ( فعلا سوری و یا واقعی بودن آن جز بحث نیست) با قدرت در مقابل اجانب بایستد، و در مذاکرات اتمی! کم نیاورد، و سپس نشان دادن یک خانواده منگول داعشی در صدا و سیمای ضرغامی و یا طویله پانترک ها، باز هم در زمانی که هیئت ایرانی از گروه تروریستی ترکی داعش دوری جسته و انزجار خود را اعلام کرده و در راه مبارزه با این ترکهای وحشی جبهه گرفته است، تنها نشانگر اوضاع به غایت احمقانهای است که در ایران جریان دارد. یعنی دو جبهه ترکها و فلسطینیها رو به روی هم ایستاده و برای ضایع کردن یکدیگر، ایرانیها را اعدام میکنند، مسخره میکنند، و آبروی ایرانیها را میبرند.
نمونه اش را در دوران محمود داشتیم که وقتی ستار بهشتی یک وبلاگ نویس دیگر توسط این گروه کشته شد تا گروه دیگر را زیر سئوال ببرد، گروه دیگر هم دانش آموزان شین آبادی را سوزاندند تا گروه اولی را جوابگو سازد!!
ملت ایران بین این دو گروه به گروگان گرفته شده اند! و یعنی خاک بر سر بیغیرتی. و هیچ کسی زیان نمیبیند، مگر اینکه اجازه آن را پیش از این خودش داده باشد. مرگ بر آخوند، مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر ترکیه.
دیوان عالی کشوراعدام«محسن امیراصلانی» را غیرقانونی دانسته بود!
محسن امیراصلانی، زندانی عقیدتی جمهوری اسلامی که تا ۲۴ساعت پیش ازاعدامش، خبری ازاو در رسانهها منتشر نشده بود، سحرگاه روزچهارشنبه، دوم مهرماه ۱۳۹۳(۲۴ سپتامبر) در زندان رجاییشهرکرج اعدام شد. پیکراو درآرامگاه«بهشت سکینه کرج» به خانوادهاش تحویل داده شد.
یکی از نزدیکان خانواده امیراصلانی روزچهارشنبه ۲ مهر ضمن اعلام این خبر به رسانه ها گفت که پیکراو پس از تحویل در«بهشت سکینه» به خواست خانواده، به«بهشت زهرای تهران» منتقل شد تا درآنجا دفن شود.
محسن امیراصلانی زنجانی(متاهل و ۳۷ ساله) درسال ۱۳۸۵ به اتهام«بدعت در دین» توسط سازمان اطلاعات تهران دستگیر شد. وی پس از دستگیری دراختیاراطلاعات سپاه پاسداران قرار گرفت و به بندامنیتی زندان اوین منتقل شد. او روانشناس بود و به مذهب علاقه زیادی داشت. به همین خاطر کلاسهای مشاوره دینی و تفسیر قرآن تشکیل داد و مراجعانش را با تفاسیر قرآن و احکام دینی مورد مشاوره قرار میداد. وی به همین دلیل در میان مراجعهکنندگانش نیز محبوبیت داشت.
وی درتفسیر«سوره یونس» معتقد بوده که یونس پیامبراز دل نهنگ بیرون نیامده است. این اعتقاد وی باعث شد تا او به اتهام«توهین به حضرت یونس» دستگیر و مورد بازجویی قرار گیرد.
به گفته یکی از نزدیکان امیراصلانی، درابتدای بازداشت وی، بازپرس برای وی قرارمنع تعقیب صادر کرده است، ولی به اصرار دادستان وقت این قرار به بازداشت تغییر پیدا میکند.
در دادگاه اولیه وی به اتهام بدعت دردین به چهارسال حبس محکوم شد واین حکم در دادگاه تجدید نظر به دوسال و چهارماه زندان کاهش پیدا کرد. درطی مسیر دادرسی، اتهامات جدیدی مانند«روابط نامشروع» به وی وارد شد که این اتهامات بدون هیچ گونه سند و مدرک در پرونده وی ثبت می شود. دراین حال پرونده وی از دادسرای عمومی به دادگاه انقلاب و شعبه ۱۵این دادگاه به ریاست«ابوالقاسم صلواتی» ارسال شد. قاضی صلواتی نیز، برای وی حکم اعدام صادر کرد.
با اعتراض وکلا، پرونده به دادگاه تجدیدنظر رفت و دادگاه تجدید نظر، صلاحیت دادگاه انقلاب برای رسیدگی به این پرونده را نقض و پرونده را به دادگاه کیفری استان تهران فرستاد. این دادگاه با حضور پنج قاضی برگزار شد؛ دوتن از قضات حکم به بیگناهی متهم دادند و سه تن برای او تقاضای حکم اعدام کردند.
پس ازآن مجددا با اعتراض وکلای تسخیری پرونده، رویه قضایی این بار در دیوان عالی کشورطی شد. دیوان عالی کشور پس از بررسی های وسیع خود، حکم اعدام این پرونده را نقض و اجرای حکم را غیرقانونی وغیرشرعی دانست و دستور رسیدگی مجدد به پرونده را در دادگاه هم عرض صادر کرد. این بارهم پرونده به دادگاه کیفری استان تهران ارجاع و مجددا حکم اعدام امیراصلانی تایید شد. دوباره پرونده به دیوان عالی کشور بازگشت و این بار دیوان عالی کشور درحکمی ۱۱صفحهای، موارد صریحی از نقص پرونده را متذکر شد و مجددا برغیرقانونی بودن اعدام امیراصلانی تاکید کرد.(متن ۱۱ صفحه ای حکم دیوان عالی کشور دراختیارسحام قرار دارد) به گفته یکی ازنزدیکان خانواده امیراصلانی،«خواندن این حکم به طورکامل اجحاف دراین پرونده را مشخص میکند.»
دربخشی از این حکم با وارد کردن ایراد به حکم دادگاه کیفری این سوال مطرح شده که چطور دواتهام با هم تلفیق شدند؟ درحالی که یکی ازآنها امرمختومه است و مجازاتش هم تحمل شده و دیگری هم هنوزاثبات نشده وهیچکدام ادله قانونی نداشته و«فاقد وجاهت قانونی است».
طبق رویه معمول قضایی، پرونده دراین مرحله باید به هیأت عالی دیوان عالی کشور می رفت، اما رئیس دادگاه کیفری استان تهران خود راسا، تقاضای اعمال ماده ۱۸ کرد و پرونده را برای استیذان اجرای حکم اعدام نزد رئیس قوه قضائیه فرستاد. آملی لاریجانی هم با استناد به حکم چندین سال قبل ابوالقاسم صلواتی، اعدام وی را تایید کرد.
خانواده امیراصلانی پس از تایید حکم، به کمیسیون عفو و بخشودگی مراجعه کرده و درآنجا خواستار توجه به این پرونده واستفاده از شرایط عفو برای فرزندشان شدند که این درخواست نیز مورد قبول کمیسیون قرار نگرفت.
خانواده امیراصلانی گفتند روز سهشنبه اول مهرماه، از زندان با آنها تماس گرفته اند و به آنها گفته شده برای آخرین دیدار با محسن به رجاییشهر بروند. دراین روز برای نخستین بار خبراعدام قریبالوقوع این زندانی عقیدتی در رسانهها منتشر شد.
یکی از اعضای این خانواده عنوان کرد، تمام تلاش خانواده براین بود که مسئله از مسیرحقوقی و قانونی حل شود، ضمن اینکه مطمئن بودهاند که این زندانی اعدام نخواهد شد و پس ازگذراندن حکم آزاد خواهد گردید و به همین دلیل تا زمان اجرای حکم سکوت کرده بودند.
درنهایت سحرگاه روزچهارشنبه دوم مهر/۲۴ سپتامبر محسن امیراصلانی زنجانی به اتهام«فساد فی الارض، بدعت دراصول و فروع دین اسلام و تفسیر جدید از قرآن» اعدام شد. وی یک فرزند دوساله دارد.
پس از اعدام محسن امیراصلانی، فعالین سیاسی و مدنی در بهت واعتراض فرو رفتند، به طوریکه این اقدام واکنش مقامات قضایی را در پی داشت. آنها اعلام کردند محسن امیراصلانی نه به خاطر«عقیده» اش، بلکه به خاطر«تجاوز به عنف» اعدام شده است.
به جهت اهمیت موضوع، سحام برای نخستین باراقدام به انتشار حکم دیوان عالی کشور و برگه مخصوص این زندانی عقیدتی در زندان رجایی شهر کرج را می کند.
منبع: سهام نیوز