مهر ۰۳، ۱۳۹۳

کمدی الهی دانته، سرود هفتم بهشت ادامه


زیرا که خداوند با عطای ذات خود ، برای آنکه آدمی‌ را امکان برپای خواستن دهد، بیش از آن آزادمنشی کرد که فقط او را از گناهش بخشیده باشد ( یعنی‌ خداوند فقط از در بخشایش گناه بشر برنیامد، بلکه برای باز خریدن این گناه، ذات و روح خودش را که در قالب عیسی تجلی‌ کرده و بر روی زمین فرستاده شده بود، قربانی کرد.)

و اگر پسر خداوند خود را تا بحد حلول در جسم آدمی‌، تنزل نداده بود، جملهٔ وسایل دیگر از لحاظ عدالت نارسا بود. ( اشاره به حلول روح خدایی عیسی در قالب بشری که اساس مبحث معروف در آئین مسیح است)

همین مطلب را مولانا در مورد، موسی‌، عیسی، نوح، محمد مصطفی، حضرت علی‌ و حلاج می‌گوید و اشاره می‌کند که قسمتی‌ کوچکی از ذات خداوندی در این افراد به شکل انسانی‌ ظهور کرده است و آنچه که بر این افراد رفته در واقع ظلم بشری نسبت به لطف ایزدی بوده است. مولانا میفرماید:

منصور نبود آن كه بر آن دار بر آمد.... نادان به گمان شد!


و مفصل ترش چنین است:



هر لحظه به شكلی بت عیار بر آمد (خداوند هر چند گاهی‌ به زمین آمده، به شکل بتی درمیاید، در بین مردم میگردد، مردم گردش جمع می‌شوند و سپس ناپدید میشود.)
دل برد و نهان شد
هر دم به لباس دگر آن یار بر آمد
گه پیر و جوان شد
گه نوح شد و كرد جهانی به دعا غرق
خود رفت به كشتی
گه گشت خلیل و به دل نار بر آمد
آتش گل از آن شد
یوسف شد و از مصر فرستاد قمیصی(لباس چسبیده ببدن مانند پیراهن )
روشنگر عالم
از دیده یعقوب چو انوار بر آمد
تا دیده عیان شد
حقا كه هم او بود كاندر ید بیضا
میكرد شبانی
در چوب شد و بر صفت مار بر آمد
زان فخر كیان شد
می گشت دمی چند بر این روی زمین او
از بهر تفرج
عیسی شد و بر گنبد دوار بر آمد (این بار عیسی شد و بر دنیای گردون ( اشاره به گرد بودن زمین) فرود آمد)
تسبیح كنان شد
بالجمله هم او بود كه می آمد و می رفت
هر قرن كه دیدی (در واقع این گوشه‌ای از ذات ایزدی است که گاهی‌ بر روی زمین به شکل پیغمبری نمایان شده و در رفت و آمد است.)
تا عاقبت آن شكل عرب وار بر آمد
دارای جهان شد ( تا عاقبت ذات ایزدی به شکل محمد نمایان شد )
منسوخ چه باشد؟ نه تناسخ به حقیقت
آن دلبر زیبا
شمشیر شد و در كف كرار بر آمد
قتال زمان شد
نی نی كه هم او بود كه می گفت انا الحق
در صورت منصور
منصور نبود آن كه بر آن دار بر آمد
نادان به گمان شد
خود کوزه و خود کوزه‌گر و خود گلِ کوزه
خود رند سبو کش
خود بر سر آن کوزه خریدار برآمد
بشکستِ روان شد
رومی سخن کفر نگفته است و نگوید
منکر نشویدش
کافر بود آن کس که به انکار برآمد
از دوزخیان شد
تبریز همو بود هم او شمس معانی
در گلشن انوار
او بود که در جوشش اسرار بر آمد
در عشق نشان شد. (مولانا می‌فرماید: خداوند در شکل عشق نمایان میشود )

شعر کامل از اینجا


دانته ادامه میدهد: از اینجا این نتیجه را نیز میتوانی‌ گرفت که شما را رستاخیزی در پی‌ است، اگر بدین نکته اندیشی‌ که قالب آدمی‌، در آن هنگام که در دو پدر و مادر نخستین ما خلق شدند، چگونه آفریده شد. یعنی‌ وجود معاد و رستاخیز آدمیان در قالب زمینی‌ آنان حتمی و تردید ناپذیر است، زیرا که جسم آدمی‌ نیز چون روح او مستقیماً توسط خداوند آفریده شده است و بنا بر این فنا نمیتواند شد، و اگر موقتاً چنین میشود، بخاطر گناهی است که آدم کرده و از این راه میان انسان و خالق او جدایی افکنده است.

اساس این استنتاج از سن توماس است که میپرسد: آیا جسم آدمی‌ مستقیماً توسط خداوند خلق شد؟ و آیا آدم در دوران معصومیت خود ابدی بود؟ و با دلایل پیچیده به هر دو سئوال جواب مثبت میدهد.