مرداد ۲۴، ۱۳۹۳

سخنان تاریخی‌ یکی‌ از تربیت شدگان مکتب اسلام، محمود خودمون....! به بهانه بی‌تربیتی یکی‌ دیگر از تربیت شدگان مکتب اسلام و به نمایش گذاشتنِ شئونات اسلامی توسط وی!!


بهمن ماه سال ۱۳۸۵ / در مجلس شورای اسلامی: از تره‌بار نزدیک منزل ما خرید کنید. چرا از جاهای‌ گران خرید می‌کنید؟ در محله ما قیمت‌ها ثابت است.

بهمن ماه سال ۱۳۸۵ / در یکی از مساجد جنوب تهران: یک دختر ۱۶ ساله به کمک برادرش در زیرزمین خانه‌اش انرژی هسته‌ای کشف کرده است.
با هماهنگی رئیس وقت سازمان انرژی اتمی ایران، آن دختر هم‌اکنون در زمره دانشمندان هسته‌ای ایران قرار گرفته و اسکورت و راننده شخصی در اختیار دارد.

تیر ماه سال ۱۳۸۶ / در جمع اصناف و بازار: یک قصاب شرافتمند در نزدیکی ما زندگی می‌کند که از همه مشکلات مردم باخبر است و از وی هم اطلاعات مهم اقتصادی را می‌گیرم.

آذر ماه سال ۱۳۸۶ / در سفر استانی به خوزستان: آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه‌دانتان پاره شود.

تیر ماه سال ۱۳۸۷ / در جمع فرماندهان بسیج: سال گذشته که به عراق رفته بودم، گفتند یکی از فرماندهان اشغالگران، علاقه دارد شما را ببیند. گویا مرخصی او هم رسیده بود. مثل خودمان که پس از ۴۵ روز در جبهه مرخصی می‌رفتیم اما او یک‌ ماه مرخصی را عقب انداخته بود تا ما را ببیند و من هم گفتم، بیاید. وقتی آمد پیش ما گفت افتخار می‌کنم با شما هستم. شما در دل ما جا دارید. وی سپس از من درخواست کرد با من عکس یادگاری بگیرد و گرفت و سپس معاونش هم همین‌طور. من زدم پشتش و تشویقش کردم و گفتم هوای مردم عراق را داشته باشید.

اسفند ماه سال ۱۳۸۸ / کنفرانس مطبوعاتی همراه با بشار اسد: ما یک ضرب‌المثل در فارسی داریم و کسی که حرف بیجا می‌زند و خارج از قد و قواره خودش صحبت می‌کند، به آن می‌گوییم یک کلام از مادر عروس.

مرداد ماه سال ۱۳۸۹ / در همایش ایرانیان مقیم خارج: خطاب به اوباما و سران کشورهای غربی: آن ممه را لولو برد.

مرداد ماه سال ۱۳۸۹ / در همایش ایرانیان مقیم خارج: آب را بریزید همان جایی که می‎سوزد.

مرداد ماه سال ۱۳۸۹ / سخنرانی در روز خبرنگار: در مواردی هم که حتی اسمی از کسی برده نشده‌ است، قاضی می‌گوید این مطلب به فلان شخص می‌خورد، در حالی که وقتی مطلبی نوشته و نقد می‌شود اگر به کسی هم خورد، خورد. باید بخورد تا دردش بیاید.


آبان ماه سال ۱۳۸۹ / در سفر استانی بجنورد: پشم و پیل‌ کشورهای به اصطلاح قدرتمند جهان ریخته است و اگر خیلی عرضه دارید، اوضاع کشورهای خود را جمع‌ و‌ جور کنید و به ملت‌های خود برسید. شما ‌نمی‌توانید آب بینی‌ خود را بالا بکشید.

آبان ماه سال ۱۳۸۹ / در جمع خبرنگاران: خطاب به برخی کشورها: شما موقعی که نمی‌دونستید چه جوری طهارت بگیرید ملت ایران تمدن داشت. حالا شما می‌خواهید به ما جنس بفروشید؟! نفروشید!

بهمن ماه سال ۱۳۹۰ / رونمایی از داروهای تولیدی محققان ایرانی: اکنون ایام شادی است و می‌توان یک شوخی کرد. بعضی‌ می‌گویند که کار را به دست خانم‌ها ندهید، چون همه‌ فرصت‌ها را می‌گیرند.

اسفند ماه سال ۱۳۹۰ / در جلسه سوال از رئیس‌جمهور: آخر سال است و باید کمی با هم صفایی بکنیم. شب عید است کمی شاد باشیم.

دی ماه سال ۱۳۹۱ / در پاسخ به اظهارات وزیر خارجه فرانسه: همه‌اش کشک است، طرف راه می‌رفت می‌گفت ابرقدرت، قدر قدرت ...‌‌ای زکی.

دی ماه سال ۱۳۹۱ / در مراسم بزرگداشت امیرکبیر: روزی سفیر روس به حضور امیرکبیر می‌آید تا درباره افزایش مرز روسیه صحبت کند که امیرکبیر به وی می‌گوید تا به حال کشک بادمجان خورده‌ای؟ که او می‌گوید نه! امیرکبیر می‌گوید ما در خانه یک فاطمه خانم داریم که به او می‌گوییم فاطمه خانوم‌ جان که کشک بادمجان‌های خوبی می‌پزد. شما بروید وقتی کشک بادمجان پخت برای شما می‌فرستم. این یعنی امیرکبیر به سفیر روس گفت برو دنبال کشکت!

اسفند ماه سال ۱۳۹۱ / در افتتاح دو شبکه جدید صدا و سیما: باید چهار ماهواره به فضا پرتاب کنیم تا هر «ننه قمری» کلید آن را پایین نیاورد.