مرداد ۱۶، ۱۳۹۳

چشمهایی پینه بسته


خسته‌ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری
لحظه‌های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگی‌های اداری
آفتاب زرد و غمگین ، پله‌های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاره ای
با نگاهی سر شکسته، چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
صندلی‌های خمیده، میزهای صف کشیده
خنده‌های لب پریده ، گریه‌های اختیاری
عصر جدول‌های خالی، پارک‌های این حوالی
پرسه‌های بی‌خیالی، نیمکت‌های خماری
رو نوشت روزها را، روی هم سنجاق کردم
شنبه‌های بی‌پناهی ، جمعه‌های بی‌قراری
عاقبت پرونده‌ام را، با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری.

 قیصر امین پور