مرداد ۲۱، ۱۳۹۳

جز بر در میخانه این بار نخواهم شد


من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش هستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از باده ی دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
تا هست ز نیک و بد در کیسه ی من نقدی
در کوی جوانمردی عیّار نخواهم شد
آن رفت که می رفتم در صومعه هر باری
جز بر در میخانه این بار نخواهم شد
از توبه و قرّابی بیزار شدم، لیکن
از رندی و قلاّشی بیزار نخواهم شد
چون یار من او باشد بی یار نخواهم ماند
چون غمخورم او باشد غمخوار نخواهم شد
تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم
تا غمخورم او باشد غمخوار نخواهم داشت
چون ساخته ی دردم در حلقه نیارامم
چون سوخته ی عشقم در ناز نخواهم شد
تا هست عراقی را در درگه او بازی
بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد.

فخرالدین عراقی