مرداد ۱۷، ۱۳۹۳

خواب بهتر است یا بیداری ؟


می دانی چیست ؟
به نظر می رسد زندگی مشکل نیست ،
بلکه مشکلات زندگی اند !
می بینی ؟...
می بینی به چه روزی افتاده ام ؟
حق با تو بود
می بایست می خوابیدم
اما به سگ‌ها سوگند ،
که خواب کلکِ شیطان است ،
تا از شصت سال عمر ،
سی سالش را به نفعِ مرگ ذخیره کند !
می شود به جای خواب به ریلها
و کفش ها
و چشم‌ها فکر کرد
و از نو نتیجه گرفت که با وفاترین جفت‌های عالم ،
کفش‌های آدمی اند !
می شود به زنبور هایی فکر کرد
که دنیای به آن بزرگی را گذاشته اند
و آمده اند زیر سقفِ خانه ی ما خانه ساخته اند
می شود به تشبیهات خندید
به زمین و مروارید
به خورشید و آتشفشان
به ستاره‌ها و فرزانه‌های عشق
به هوای خاکستری و گیسوهای عروسِ پیر
به رعد و برقِ آسمان و خشمِ خداهای آهنی
تصور کن !
هنوز هم زمین گرد است و منجمین پیرِ کنجکاو ،
از پشت تلسکوپ‌های مسخره شان
که به مرور به خرطوم فیل‌های تشنه شبیه می شوند
به دنبالِ ستاره ی ناشناخته ی تازه تری می گردند !
به من بگو ! فرزانه ی من !
خواب بهتر است یا بیداری ؟