تیر ۱۴، ۱۳۹۳

من بدین ویرانی دل .... بسته‌ام امید ها


من كه مشغولم بكاردل ، چه تدبیری مرا
منكه بیزارم ز كارگل ، چه تزویری مرا

منكه سیرابم چنین از چشمه ی جوشان عشق
خلق اگر با من نمی جوشد ، چه تاثیری مرا

منكه با چشم حقارت عالمی را بنگرم
سنگ اگر بر سر بكوبندم ، چه تاثیری مرا

خامه ی قدرت بنامم برگ آزادی نوشت
ای اسیران زین گرامی تر، چه تقدیری مرا

نام من در زمره ی این نامداران گو مباش
بر سر امواج سرگردان ، چه تصویری مرا

نشعه جاوید من از باده ی شوریدگیست
بهتر از این مست خواهی ، با چه تخدیری مرا

من بدین ویرانی دل بسته‌ام امید ها
عشق آباد ابد بادا ، چه تعمیری مرا.

معینی کرمانشاهی