من كه مشغولم بكاردل ، چه تدبیری مرا
منكه بیزارم ز كارگل ، چه تزویری مرا
منكه سیرابم چنین از چشمه ی جوشان عشق
خلق اگر با من نمی جوشد ، چه تاثیری مرا
منكه با چشم حقارت عالمی را بنگرم
سنگ اگر بر سر بكوبندم ، چه تاثیری مرا
خامه ی قدرت بنامم برگ آزادی نوشت
ای اسیران زین گرامی تر، چه تقدیری مرا
نام من در زمره ی این نامداران گو مباش
بر سر امواج سرگردان ، چه تصویری مرا
نشعه جاوید من از باده ی شوریدگیست
بهتر از این مست خواهی ، با چه تخدیری مرا
من بدین ویرانی دل بستهام امید ها
عشق آباد ابد بادا ، چه تعمیری مرا.
معینی کرمانشاهی