چهره برخی از لجارههای دلواپس از دید ایسنا:
چهرههای دلواپس:
در اسامی دلواپسانی که در همایشها شرکت کرده یا عکسشان در پوسترها موجود است، معدود چهرههای فرهنگی! ( فرهنگ توحش عربی و اخوانی ) هم دیده میشوند، چهرههایی که غالبا پرجنجال و پرحاشیه بودهاند. ( منظور دزدی ها، ساخت زندانها و شکنجه گاههای خصوصی، خیانت به ایران، نابود کنندگان محیط زیست و طبیعت بینظیر ایران و و و)
۱- سیدمحمد حسینی
به نظر میرسد که مهمترین چهرهی دلواپس فرهنگی!! سیدمحمد حسینی - وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی - چهار سال پایانی ریاست جمهوری محمود احمدینژاد باشد!
او تعطیلی خانهی سینما و جبههگیری علنی در قبال سینماگران، توقیف و لغو مجوز ۴۸ روزنامه و نشریه، تعلیق فعالیتهای چند انتشارات مانند نشر چشمه، سختگیری در اعطای مجوز انتشار به کتابها، جلوگیری از حضور تعدادی از ناشران در نمایشگاه کتاب و مواردی از این دست را در کارنامهی کاری خود دارد.
علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پس از روی کار آمدن، از وجود لیست سیاه در حوزهی کتاب در زمان وزارت حسینی خبر داد.
بنابر آنچه گفته شد، به نظر میرسد که جنس دلواپسیهای وزیر ارشاد سابق که بیش از فرهنگ به حوزهی ارشاد از نوع خود علاقهمند است نیز مشخص است. احتمالا اکنون با روی کار آمدن دولت جدید، با بازشدن خانهی سینما، بهبود وضعیت ممیزی و انتشار کتاب و برطرف شدن مشکلات برخی انتشاراتیها مانند چشمه و ایجاد شدن فضای بهنسبت جدید برای مطبوعات، حسینی نیز به جمع دلواپسها پیوسته است.
۲- سیدمسعود شجاعی طباطبایی ( توجه دارید که اکثرا سیدند یعنی باباشون عربِ و نه ایرانی!)
او کاریکاتوریست است و در حوزهی کاریکاتور چهرهی بهنسبت شناخته شدهایست. البته این شهرت بیش از کیفیت کار هنری او مدیون مسوولیتهای فراوانی است که در امور مربوط به کاریکاتور به عهده داشته است. (یکی از نوچه حسین شریعتمداری- لجاره و سرپرست موسسهی کیهان مصادره شده است، پفیوزی که معتاد بودنش، خود فروشیش به اجنبی، و ضدّ ایرانی بودنش، در مقابل عظمت لجارگیش، کوچک میاید )
طباطبایی تا کنون سردبیری مجلهی کیهان کاریکاتور و مجلهی بینالمللی ایران کارتون، مدیریت خانهی کاریکاتور ایران، عضویت در هیئت داوران چند نمایشگاه ملی و بینالمللی، تدریس در دانشگاه و همچنین مسوولیت واحد کاریکاتور حوزهی هنری را به عهده داشته است. بنابراین میتوان گفت که یک تنه بار اغلب مسوولیتهای مربوط به کاریکاتور ضدّ ایرانی را به دوش میکشد و البته منتقدین معتقدند که علاقهای هم ندارد که اندکی از اینبار را با کسی تقسیم کند.
او داوری جشنوارههای ملی و بینالمللی متعددی را هم به همین واسطه، به عهده داشته و البته جوایز متعددی را هم دریافت کرده است! برخی معتقدند که همهی این افتخارات! به خاطر وابستگیهای سیاسی و انحصاری او به اجنبی و جبههٔ پایداری که از شعبات جمعیت اخوان والمسلمین است و با تکیه کردن بر مسند ریاست خانهی کاریکاتور عاید او شده است و برخی کاریکاتوریستها هم معتقدند که یکی از موانع تشکیل انجمن صنفی کاریکاتوریستها، افرادی مانند او هستند.
از فعالیتهای مهم طباطبایی به دبیری جشنوارهی بینالمللی کاریکاتور برای هولاکاست و انتقاد شدید به محکومیت کاریکاتوریست اراکی به ۲۵ ضربه شلاق برای کشیدن تصویر یک نمایندهی مجلس، میتوان اشاره کرد.
یکی دیگر از اتفاقات مهم دیگری که دربارهی شجاعی افتاد انتشار کاریکاتوری جنجالآفرین در نشریهی کیهان کاریکاتور با سردبیری او بود که موجب تعطیلی این نشریه شد. محتوای این کاریکاتور دربارهی مد و لباس بود که ذهن برخی افراد را به سمت تصویر حضرت یوسف(ع)، در محفلی که زلیخا با شرکت زنان مصر ترتیب داده بود، میبرد. که همین یک کاریکاتور نمونهای است که نشان دهنده ذهن منحرف و عدم توانایی او به درک علاقه و دوست داشتن است و همه چیز را طبق معمول اخوانیها تنها در پایین تنه و سکس میبیند!
این کاریکاتور با واکنش تند منتقدان مواجه شد و این واکنش حسین شریعتمداری- سرپرست موسسهی کیهانرا مجبور به عذر خواهی کرد. البته او ضمن پوزش بیان کرده بود که شجاعی در زمان درج این کاریکاتور در بیمارستان بستری بوده است، وگرنه این کج سلیقگی صورت نمیگرفت.
خبرنگار ایسنا چندینبار برای گفتو گو دربارهی علل و جنس دلواپسیهای شجاعی طباطبایی با او تماس گرفته است ولی یا پاسخی دریافت نکرده است.
۳- محمدصادق کوشکی
یکی از چهرههای دلواپس فرهنگی! محمد صادق کوشکی است. به نظر میرسد که او در چند سال گذشته، همیشه در عرصهی فرهنگ! دلواپس بوده است. درواقع فعالیتهای فرهنگی او از زمانی نمود یافت که اظهاراتش دربارهی فیلم «من مادر هستم» مطرح شد. او در جریان اکران فیلم و اعتراضاتی که انصار حزبالله ( مداحان هفتیر کش و بسیجیهای خود سر دهن گشاد )به وزارت ارشاد کردند، اظهار کرد که تحصن اعتراضآمیز در برابر وزارت ارشاد مصداق عمل به بند "م" وصیتنامه امام (گور به گور سقط شده) است.
او در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد بارها سینماییها و البته وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را نقد کرده بود و گویا گفته است دوران مطلوب سینمای بعد از انقلاب را فقط در زمان وزارت سیدمحمد خاتمی میداند.
گله از ارسال فیلم گذشتهی فرهادی به اسکار، مقایسهی رسوایی دهنمکی با فیلمفارسی و تشبیه کاخ جشنوارهی سینمایی فجر به سالن مد و آرایش، از اظهارات جالب او دربارهی مقولات فرهنگی است! ( از نظر این لجارهها فرهنگ فقط در اعدام ، کشتار و عقب ماندگی خلاصه میشود و بس!)
بنابر آنچه گفته شد، دلولپسیهای فرهنگی کوشکی در دورهی وزارت سیدمحمد حسینی که از جانب منتقدان به سانسور و ممیزی بیش از حد آثار متهم بود، پررنگتر از وزارت ارشاد دولت حاضر به نظر میرسد. بنابراین شاید کوشکی برای رسیدن به آرامانشهر فرهنگی خود راه درازی داشته باشد؛ راهی که بعید به نظر میرسد حتی با روی کار بودن دوستان دلواپس دیگرش مانند حسینی این دلواپسیها برطرف شود.
۴-وحید یامینپور
یامینپور را به سختی میتوان یکی از دلواپسان فرهنگی! به حساب آورد. ( بیشتر به تئوریسین گروه تروریستی داعش، القاعده و طالبان میخورد، کسی که جوانان ایرانی را "به کشتن با وجدان راحت" تشویق میکرد و همین جنایاتی که گروههای تروریستی انجام میدهند را منطقی و اسلامی معرفی کرده و توجیه مینمود و از جوانان ایرانی میخواست که قربانیان را مثل انسان نبینند، بلکه موجوداتی ببینند که لایق کشتن هستند و باید کشته شوند آن هم بطرز فجیع!!) شاید مهمترین فعالیت فرهنگی! او اجرای تلوزیونی برنامهی تلویزیونی «دیروز، امروز، فردا» بود. برنامهای جنجالی و پر سرو صدا که بعد از انتخابات ۸۸ از تلویزیون پخش میشد و از طرف منتقدان متهم بود که یکجانبه اصلاحطلبان را نقد میکند بدون اینکه به آنها برای دفاع از خود فرصت دهد.
او پس از مدتی از اجرای این برنامه برکنار شد و قرار بود که برنامهای دیگری با عنوان «رو به فردا» را به آنتن ببرد که آن نیز اجرا نشد. بعد از این جریان یامینپور در نقد سیاستهای صدا و سیما سخنانی گفت و انتقاد کرد که رسانهی ملی با وجود دریافت بودجهی بالا، گامهای مناسبی را برای تولید برنامههای ارزشی برنمیدارد.
یکی دیگر از فعالیتهای فرهنگی یامینپور، روزنامهنگاری است و در این راستا نیز قلم زدن در سایت رجانیوز و روزنامهی ۹ دی را در کارنامه خود دارد. یکی از فعالیتهای جنجالآفرین او، نوشتن مطلبی دربارهی روزنامه و روزنامهنگاران در وبلاگ شخصیاش بود که در آن روزنامهها را به علوفههای طویله برای حیوانات مدرنی که چرخ آسیاب تاریخ بشریتاند، تشبیه کرده بود. ( یعنی این لجارهها از ایرانی بودن تنها پارسی سخن گفتن را دارند، و تمامی تلاش و هم و غمشان در راه نابودی ایران و ایرانی خلاصه میشود)
۴- همه دلواپسند، حتی جنتی!
یکی دیگر از دلواپسان فرهنگی، علی جنتی است! او که متهم اصلی دلواپسیهای فرهنگی این جریان است، چندی پیش به این موضوع واکنش نشان داد.
او هم ابراز دلواپسی کرد، ولی گفت که دلواپسیهایش متفاوتتر از آن چیزی است که دلواپسان مطرح کردهاند. گفت که نگران است چون با وجود بیش از سه دهه پای فشردن بر ارزشهای اسلامی شاهد دروغپردازی، اتهامات ناروا و جریانسازی افراد و گروههای سیاسی علیه یکدیگر نه به عنوان یک منکر و گناه کبیره، بلکه به عنوان یک عمل معروف و پسندیده در جامعه هستیم.
او گفت نگران است که برخی از رسانهها و مطبوعات و پایگاههای خبری مرتزق از بودجه عمومی کشور با جعل، تحریف و گزینش اخبار و گزارشها، اذهان عمومی را نسبت به روند فعالیتهای فرهنگی در کشور دچار تشویش کردهاند.
وزیر فرهنگ! ( به کسی که یکی از ارزشهای انسانی و فرهنگی اسلام را پیدا و معرفی کند باید نوبل داد، اسلام جز توحش، جنگ، آدمکشی و عقب ماندگی هیچ در بر ندارد و اگر را به امور پایدار مانده، به دلیل مواجه و چسباندن خود به فرهنگ غنی ایرانی است و هر جا دستش رو شده، با دزدیدن یکی از ارزشهای ایرانی، خود را نجات داده است) و ارشاد اسلامی اظهار کرد که نگران سقوط اخلاقی جامعه بویژه از سوی کسانی هست که بیش از دیگران باید پاسدار ارزشهای اخلاقی و اسلامی باشند.
او هم برای وضعیت حجاب ابراز نگرانی کرد و گفت که با وجود تمامی تلاشهای دستگاهها و نهادهای فرهنگی در بیش از ۳۵ سال گذشته، شاهد گسترش بدحجابی و جریحهدار شدن عفت عمومی! ( اعدام صدها هزار جوان این کشور در روز روشن و در خیابان در مقابل چشم کوچک و بزرگ عفت عمومی را تهدید نمیکند، اما اگر زنی مانند زنان وهابی عربستان خودش را در گونی سیاه نپیچد، عفت جامعه لطمه میبیند!!!) و دور شدن از معیارهای ( عقبمانده و توحش دوران جاهلیت عرب) اسلامی هستیم. پس بهتر است که به جای راه انداختن کمپین و ایراد سخنرانیهای آتشین، دست به دست هم دهیم و مشکلات کشور ( تا ما دنبال چادر زنان هستیم و سرمان گرم است، ارباب آخوند ثروتهایمان را به تاراج میبرد، و آخوندها هم سهمی میگیرند و ما چقدر خوشبختیم !) را بسازیم و در این برههی خطیر و حساس کشور را بسازیم و به سمت آرمانهای بلند! جمهوری اسلامی (چپاول کشور و چوب حراج ایران) حرکت کنیم!!
به نظر میرسد که لجارههای دلواپس، (کوچکزادهها) این روزها نگران افشای تخلفات دوره گذشته از جمله بورسیههای خارج از روالی هستند که میتواند پای آنها را از مجلس آتی قطع کند وگرنه چرا وقتی چوب حراج به کشور میزدند، نگران و دلواپس نشدند؟
چهرههای دلواپس:
در اسامی دلواپسانی که در همایشها شرکت کرده یا عکسشان در پوسترها موجود است، معدود چهرههای فرهنگی! ( فرهنگ توحش عربی و اخوانی ) هم دیده میشوند، چهرههایی که غالبا پرجنجال و پرحاشیه بودهاند. ( منظور دزدی ها، ساخت زندانها و شکنجه گاههای خصوصی، خیانت به ایران، نابود کنندگان محیط زیست و طبیعت بینظیر ایران و و و)
۱- سیدمحمد حسینی
به نظر میرسد که مهمترین چهرهی دلواپس فرهنگی!! سیدمحمد حسینی - وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی - چهار سال پایانی ریاست جمهوری محمود احمدینژاد باشد!
او تعطیلی خانهی سینما و جبههگیری علنی در قبال سینماگران، توقیف و لغو مجوز ۴۸ روزنامه و نشریه، تعلیق فعالیتهای چند انتشارات مانند نشر چشمه، سختگیری در اعطای مجوز انتشار به کتابها، جلوگیری از حضور تعدادی از ناشران در نمایشگاه کتاب و مواردی از این دست را در کارنامهی کاری خود دارد.
علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پس از روی کار آمدن، از وجود لیست سیاه در حوزهی کتاب در زمان وزارت حسینی خبر داد.
بنابر آنچه گفته شد، به نظر میرسد که جنس دلواپسیهای وزیر ارشاد سابق که بیش از فرهنگ به حوزهی ارشاد از نوع خود علاقهمند است نیز مشخص است. احتمالا اکنون با روی کار آمدن دولت جدید، با بازشدن خانهی سینما، بهبود وضعیت ممیزی و انتشار کتاب و برطرف شدن مشکلات برخی انتشاراتیها مانند چشمه و ایجاد شدن فضای بهنسبت جدید برای مطبوعات، حسینی نیز به جمع دلواپسها پیوسته است.
۲- سیدمسعود شجاعی طباطبایی ( توجه دارید که اکثرا سیدند یعنی باباشون عربِ و نه ایرانی!)
او کاریکاتوریست است و در حوزهی کاریکاتور چهرهی بهنسبت شناخته شدهایست. البته این شهرت بیش از کیفیت کار هنری او مدیون مسوولیتهای فراوانی است که در امور مربوط به کاریکاتور به عهده داشته است. (یکی از نوچه حسین شریعتمداری- لجاره و سرپرست موسسهی کیهان مصادره شده است، پفیوزی که معتاد بودنش، خود فروشیش به اجنبی، و ضدّ ایرانی بودنش، در مقابل عظمت لجارگیش، کوچک میاید )
طباطبایی تا کنون سردبیری مجلهی کیهان کاریکاتور و مجلهی بینالمللی ایران کارتون، مدیریت خانهی کاریکاتور ایران، عضویت در هیئت داوران چند نمایشگاه ملی و بینالمللی، تدریس در دانشگاه و همچنین مسوولیت واحد کاریکاتور حوزهی هنری را به عهده داشته است. بنابراین میتوان گفت که یک تنه بار اغلب مسوولیتهای مربوط به کاریکاتور ضدّ ایرانی را به دوش میکشد و البته منتقدین معتقدند که علاقهای هم ندارد که اندکی از اینبار را با کسی تقسیم کند.
او داوری جشنوارههای ملی و بینالمللی متعددی را هم به همین واسطه، به عهده داشته و البته جوایز متعددی را هم دریافت کرده است! برخی معتقدند که همهی این افتخارات! به خاطر وابستگیهای سیاسی و انحصاری او به اجنبی و جبههٔ پایداری که از شعبات جمعیت اخوان والمسلمین است و با تکیه کردن بر مسند ریاست خانهی کاریکاتور عاید او شده است و برخی کاریکاتوریستها هم معتقدند که یکی از موانع تشکیل انجمن صنفی کاریکاتوریستها، افرادی مانند او هستند.
از فعالیتهای مهم طباطبایی به دبیری جشنوارهی بینالمللی کاریکاتور برای هولاکاست و انتقاد شدید به محکومیت کاریکاتوریست اراکی به ۲۵ ضربه شلاق برای کشیدن تصویر یک نمایندهی مجلس، میتوان اشاره کرد.
یکی دیگر از اتفاقات مهم دیگری که دربارهی شجاعی افتاد انتشار کاریکاتوری جنجالآفرین در نشریهی کیهان کاریکاتور با سردبیری او بود که موجب تعطیلی این نشریه شد. محتوای این کاریکاتور دربارهی مد و لباس بود که ذهن برخی افراد را به سمت تصویر حضرت یوسف(ع)، در محفلی که زلیخا با شرکت زنان مصر ترتیب داده بود، میبرد. که همین یک کاریکاتور نمونهای است که نشان دهنده ذهن منحرف و عدم توانایی او به درک علاقه و دوست داشتن است و همه چیز را طبق معمول اخوانیها تنها در پایین تنه و سکس میبیند!
این کاریکاتور با واکنش تند منتقدان مواجه شد و این واکنش حسین شریعتمداری- سرپرست موسسهی کیهانرا مجبور به عذر خواهی کرد. البته او ضمن پوزش بیان کرده بود که شجاعی در زمان درج این کاریکاتور در بیمارستان بستری بوده است، وگرنه این کج سلیقگی صورت نمیگرفت.
خبرنگار ایسنا چندینبار برای گفتو گو دربارهی علل و جنس دلواپسیهای شجاعی طباطبایی با او تماس گرفته است ولی یا پاسخی دریافت نکرده است.
۳- محمدصادق کوشکی
یکی از چهرههای دلواپس فرهنگی! محمد صادق کوشکی است. به نظر میرسد که او در چند سال گذشته، همیشه در عرصهی فرهنگ! دلواپس بوده است. درواقع فعالیتهای فرهنگی او از زمانی نمود یافت که اظهاراتش دربارهی فیلم «من مادر هستم» مطرح شد. او در جریان اکران فیلم و اعتراضاتی که انصار حزبالله ( مداحان هفتیر کش و بسیجیهای خود سر دهن گشاد )به وزارت ارشاد کردند، اظهار کرد که تحصن اعتراضآمیز در برابر وزارت ارشاد مصداق عمل به بند "م" وصیتنامه امام (گور به گور سقط شده) است.
او در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد بارها سینماییها و البته وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را نقد کرده بود و گویا گفته است دوران مطلوب سینمای بعد از انقلاب را فقط در زمان وزارت سیدمحمد خاتمی میداند.
گله از ارسال فیلم گذشتهی فرهادی به اسکار، مقایسهی رسوایی دهنمکی با فیلمفارسی و تشبیه کاخ جشنوارهی سینمایی فجر به سالن مد و آرایش، از اظهارات جالب او دربارهی مقولات فرهنگی است! ( از نظر این لجارهها فرهنگ فقط در اعدام ، کشتار و عقب ماندگی خلاصه میشود و بس!)
بنابر آنچه گفته شد، دلولپسیهای فرهنگی کوشکی در دورهی وزارت سیدمحمد حسینی که از جانب منتقدان به سانسور و ممیزی بیش از حد آثار متهم بود، پررنگتر از وزارت ارشاد دولت حاضر به نظر میرسد. بنابراین شاید کوشکی برای رسیدن به آرامانشهر فرهنگی خود راه درازی داشته باشد؛ راهی که بعید به نظر میرسد حتی با روی کار بودن دوستان دلواپس دیگرش مانند حسینی این دلواپسیها برطرف شود.
۴-وحید یامینپور
یامینپور را به سختی میتوان یکی از دلواپسان فرهنگی! به حساب آورد. ( بیشتر به تئوریسین گروه تروریستی داعش، القاعده و طالبان میخورد، کسی که جوانان ایرانی را "به کشتن با وجدان راحت" تشویق میکرد و همین جنایاتی که گروههای تروریستی انجام میدهند را منطقی و اسلامی معرفی کرده و توجیه مینمود و از جوانان ایرانی میخواست که قربانیان را مثل انسان نبینند، بلکه موجوداتی ببینند که لایق کشتن هستند و باید کشته شوند آن هم بطرز فجیع!!) شاید مهمترین فعالیت فرهنگی! او اجرای تلوزیونی برنامهی تلویزیونی «دیروز، امروز، فردا» بود. برنامهای جنجالی و پر سرو صدا که بعد از انتخابات ۸۸ از تلویزیون پخش میشد و از طرف منتقدان متهم بود که یکجانبه اصلاحطلبان را نقد میکند بدون اینکه به آنها برای دفاع از خود فرصت دهد.
او پس از مدتی از اجرای این برنامه برکنار شد و قرار بود که برنامهای دیگری با عنوان «رو به فردا» را به آنتن ببرد که آن نیز اجرا نشد. بعد از این جریان یامینپور در نقد سیاستهای صدا و سیما سخنانی گفت و انتقاد کرد که رسانهی ملی با وجود دریافت بودجهی بالا، گامهای مناسبی را برای تولید برنامههای ارزشی برنمیدارد.
یکی دیگر از فعالیتهای فرهنگی یامینپور، روزنامهنگاری است و در این راستا نیز قلم زدن در سایت رجانیوز و روزنامهی ۹ دی را در کارنامه خود دارد. یکی از فعالیتهای جنجالآفرین او، نوشتن مطلبی دربارهی روزنامه و روزنامهنگاران در وبلاگ شخصیاش بود که در آن روزنامهها را به علوفههای طویله برای حیوانات مدرنی که چرخ آسیاب تاریخ بشریتاند، تشبیه کرده بود. ( یعنی این لجارهها از ایرانی بودن تنها پارسی سخن گفتن را دارند، و تمامی تلاش و هم و غمشان در راه نابودی ایران و ایرانی خلاصه میشود)
۴- همه دلواپسند، حتی جنتی!
یکی دیگر از دلواپسان فرهنگی، علی جنتی است! او که متهم اصلی دلواپسیهای فرهنگی این جریان است، چندی پیش به این موضوع واکنش نشان داد.
او هم ابراز دلواپسی کرد، ولی گفت که دلواپسیهایش متفاوتتر از آن چیزی است که دلواپسان مطرح کردهاند. گفت که نگران است چون با وجود بیش از سه دهه پای فشردن بر ارزشهای اسلامی شاهد دروغپردازی، اتهامات ناروا و جریانسازی افراد و گروههای سیاسی علیه یکدیگر نه به عنوان یک منکر و گناه کبیره، بلکه به عنوان یک عمل معروف و پسندیده در جامعه هستیم.
او گفت نگران است که برخی از رسانهها و مطبوعات و پایگاههای خبری مرتزق از بودجه عمومی کشور با جعل، تحریف و گزینش اخبار و گزارشها، اذهان عمومی را نسبت به روند فعالیتهای فرهنگی در کشور دچار تشویش کردهاند.
وزیر فرهنگ! ( به کسی که یکی از ارزشهای انسانی و فرهنگی اسلام را پیدا و معرفی کند باید نوبل داد، اسلام جز توحش، جنگ، آدمکشی و عقب ماندگی هیچ در بر ندارد و اگر را به امور پایدار مانده، به دلیل مواجه و چسباندن خود به فرهنگ غنی ایرانی است و هر جا دستش رو شده، با دزدیدن یکی از ارزشهای ایرانی، خود را نجات داده است) و ارشاد اسلامی اظهار کرد که نگران سقوط اخلاقی جامعه بویژه از سوی کسانی هست که بیش از دیگران باید پاسدار ارزشهای اخلاقی و اسلامی باشند.
او هم برای وضعیت حجاب ابراز نگرانی کرد و گفت که با وجود تمامی تلاشهای دستگاهها و نهادهای فرهنگی در بیش از ۳۵ سال گذشته، شاهد گسترش بدحجابی و جریحهدار شدن عفت عمومی! ( اعدام صدها هزار جوان این کشور در روز روشن و در خیابان در مقابل چشم کوچک و بزرگ عفت عمومی را تهدید نمیکند، اما اگر زنی مانند زنان وهابی عربستان خودش را در گونی سیاه نپیچد، عفت جامعه لطمه میبیند!!!) و دور شدن از معیارهای ( عقبمانده و توحش دوران جاهلیت عرب) اسلامی هستیم. پس بهتر است که به جای راه انداختن کمپین و ایراد سخنرانیهای آتشین، دست به دست هم دهیم و مشکلات کشور ( تا ما دنبال چادر زنان هستیم و سرمان گرم است، ارباب آخوند ثروتهایمان را به تاراج میبرد، و آخوندها هم سهمی میگیرند و ما چقدر خوشبختیم !) را بسازیم و در این برههی خطیر و حساس کشور را بسازیم و به سمت آرمانهای بلند! جمهوری اسلامی (چپاول کشور و چوب حراج ایران) حرکت کنیم!!
به نظر میرسد که لجارههای دلواپس، (کوچکزادهها) این روزها نگران افشای تخلفات دوره گذشته از جمله بورسیههای خارج از روالی هستند که میتواند پای آنها را از مجلس آتی قطع کند وگرنه چرا وقتی چوب حراج به کشور میزدند، نگران و دلواپس نشدند؟