بیماری آلزایمر و یا فراموشی، بیماری است که میلیونها انسان در دنیا را آلوده خودش کرده است. عوامل و سبب این بیماری تاسف انگیز، بسیارند. از اختلالات فیزیکی و جسمانی گرفته تا ناراحتیهای روحی میتواند در بوجود آمدن این بیماری دست داشته باشند. بسیاری در نتیجه یک بیماری ساده مثل قطع تنفس در هنگام خواب که خروپف کردن در هنگام خواب یکی از نشانههای آن است، و نتیجتاً عدم رسیدن اکسیژن کافی به مغز در طول شب، سلولهای مغزیشان دچار پوسیدگی و مردگی شده و بدین ترتیب کم کم دچار فراموشی میشوند. بسیاری بر اثر وارد شدن ضرباتی به مغز آنان در جوانی، به هنگام پیری، دچار این بیماری میشوند، برخی بر اثر ضربات روحی سنگین و ناگهانی به این بیماری مبتلا شده و برخی نیز به طور ارثی دچار این بیماریند. و البته دنیای تکنولوژی که احمقها در جهان ساختهاند، و امواج ناشی از موجهای رادیویی، اینترنتی، ماهوارهای و دیگر مطالب، را نیز نباید فراموش کرد که دلیل اصلی بوجود آمدن این بیماری در سطح جهان شده است، ولی به هر حال هر چه که باشد این بیماری هم برای شخص بیمار و هم نزدیکان بیمار، بسیار دردناک است.
در همین رابطه، شرق در گزارشی مینویسد:
در دنیای بیماران آلزایمری چه میگذرد؟
زمان گم میشود؛ خاطرههای نزدیک پاک شدهاند و زندگی در گذشته جریان دارد. در مراحل بعدی، نزدیکان فراموش میشوند و چهرههای آشنا محو میشوند. اختلال شخصیتی، رفتاری و عملکردی پیدا میشود و کمکم نیازهای روزمره هم فراموش میشوند.
میخواهد برود دنبال دخترش. تصور میکند همین موقعهاست که مدرسهاش تعطیل شود. ممکن است دخترک بیرون بیاید، مادرش را جلو در مدرسه نبیند و گریه کند. او فراموش کرده دخترش حالا ۴۰ساله است؛ همین زن میانسالی که جلو او را گرفته تا به خیابان نرود. آلزایمر حافظه نزدیک را از مادر گرفته و او را به دنیای گذشته پرتاب کرده. دنیایی که در آن، هنوز دخترش کوچک است و ممکن است هر لحظه سر حوض برود و با بیاحتیاطی برای او دردسر درست کند.
اما در دنیای خارج از ذهن مادر، نه خبری از حوض قدیمی خانه کوبیدهشده و دوباره ازنوساختهشده هست و نه خبری از آن دختربچه مدرسهای. پیرزن تنها نیست. بسیاری از افراد مسن به مشکل او دچار میشوند. آمار جهانی میگوید هر چهار ثانیه یک نفر در جهان به آلزایمر مبتلا میشود.
شیرین که مدتی است پرستار یک زن سالمند مبتلا به آلزایمر است، میگوید: «نگهداری از او خیلی سخت است. گاهی میترسم اتفاقی برایش بیفتد و من نتوانم وظیفهام را انجام بدهم. گاهی حرکاتش غیرقابل پیشبینی میشود. مثلا یکبار رسیدم توی اتاق و دیدم سرش را بین میلههای تخت کرده و گیر کرده. خیلی ترسیده بودم. همسایهها را صدا کردم و درش آوردیم.» شیرین ادامه میدهد: «بعضی کارهایش را پس و پیش انجام میدهد. مثلا آب را توی قوری میریزد و چای را توی سماور. یا شمارهگیری تلفن را فراموش کرده و بدون اینکه شمارهای بگیرد، گوشی را برمیدارد و با خواهرش حرف میزند. یکهو شروع میکند به نمازخواندن بدون وضو و به هر طرفی که ایستاده. فهمیدن چیزی که در ذهنش میگذرد، سخت است.»
زمان گم میشود؛ خاطرههای نزدیک پاک شدهاند و زندگی در گذشته جریان دارد. در مراحل بعدی، نزدیکان فراموش میشوند و چهرههای آشنا محو میشوند. اختلال شخصیتی، رفتاری و عملکردی پیدا میشود و کمکم نیازهای روزمره هم فراموش میشوند. اینها را معصومه صالحی، رییس انجمن آلزایمر ایران میگوید. همهچیز از فعل و انفعالات شیمیایی در هیپوکامپ مغز شروع میشود. سلولهای این ناحیه رو به تحلیل میروند اما اقدام به موقع، میتواند روند بیماری را کُند کند.
صالحی درباره اختلال حافظه در بیماران آلزایمری، به «شرق» میگوید: «اولین چیزهایی که یاد گرفته شده، آخرین چیزهایی است که بیماران آلزایمری فراموش میکنند. گذشتهها را به یاد دارند، اما حال را به یاد ندارند. به همین دلیل، بیشتر در گذشته سیر میکنند و مثلا ممکن است دخترشان را بهجای مادرشان اشتباه بگیرند یا همسرشان را بهجای پسرشان بگیرند یا غریبه فرض کنند.»
خانم «م» یکی از داوطلبان انجمن آلزایمر ایران است و چند سال است که نگهداری از مادر مبتلا به آلزایمر خود را به عهده گرفته. او میگوید: «بعد از فقدان یکی از اعضای خانواده، مادرم معاشرتهایش را قطع کرد. کمحرف شد. فعالیت اجتماعیاش کمتر شد و بعد از چند سال کمکم افسرده شد. با کوچکترین ناملایمتی مضطرب میشد و به هم میریخت. گاهی موضوعی که فهم آن به نظر ساده میرسید، باعث گیجی او میشد. معمولا توضیحدادن، وضعیت را بهتر نمیکرد. بعدها از طریق آموزشهای انجمن آلزایمر، فهمیدم که توضیحدادن به بیمار آلزایمر کار درستی نیست. چون او توضیحات ما را متوجه نمیشود و ما هم بعد از این همه توضیح عصبی میشویم که این او را هم مضطربتر میکند.»
او ادامه میدهد: «نکتهای که عادی نبود، تکرار بعضی سوالات بود. او یک سوال را چند بار میپرسید و هر بار، گویی بار اول است که چنین سوالی میپرسد. نکته دیگر، فراموشی بعضی کارها بود. چیزی را در جایی میگذاشت و به یاد نمیآورد یا منکر انجام آن کار میشد. بعدها فهمیدم به دلیل پاکشدن حافظه کوتاهمدت، بیمار اقدامات اخیرش را به خاطر نمیآورد. به مرور، حساسیت او نسبت به زمان کمتر شده بود. نسبت به اینکه الان زمستان است یا تابستان، حساس نبود. به همین ترتیب، منطق لباسپوشیدن هم کاهش پیدا کرد. این عدمتناسب در لباسپوشیدن در مورد موقعیتها و مناسبتها هم گاهی اتفاق میافتاد. اینروزها با توجه به صحبتهایی که میکند، مشخص است که امید به آینده کمتر شده. خوشحالکردنش سختتر از گذشته شده. حتی از سفر هم لذت نمیبرد.»
خانم «م» بعد از این اتفاقات سراغ آموزش و افزایش آگاهی خود درباره آلزایمر رفته. او درباره تغییر ذهنیتش میگوید: «در آموزشها فهمیدیم که نباید به محض مشاهده اشتباهات در زمان و مکان یا بعضی فراموشیها، فورا نتیجه گرفت که درک این شخص در همه شوون زندگیاش مختل شده است. بعضی اشتباهاتی که بیمار میکند، موقتی است. در مورد مادرم، شاهد بودیم که بعضی از تواناییهایی که بر اثر یک اشتباه فکر میکردیم از دست رفته، در اغلب اوقات بازمیگشت. در واقع ممکن است در شرایط اضطراب، بیمار بعضی کارها را نتواند انجام دهد ولی فردای آن روز و در شرایط عادی، همان کار را انجام بدهد.»
او میافزاید: «یاد گرفتیم که جابهجایی برای این بیماران خوب نیست؛ نه جابهجایی شهر و محل زندگی، نه ایجاد تغییرات در محیط زندگی و اتاق خودشان. تجربه نشان داده که نباید مدام اشتباهات بیمار را متذکر شویم. اگر او فکر میکند که امروز سهشنبه است، بگذارید فکر کند، مشکلی پیش نمیآید. ولی اگر بخواهید متقاعدش کنید که حق با شماست، بازنده اصلی شما هستید. گرفتن اعتمادبهنفس بیمار و اثبات اینکه او مدام اشتباه میکند، تاثیر همه داروها را از بین میبرد.»
او درباره روحیه بیمار و آگاهی از وضعیت خودش میگوید: «بیمار میداند که برخی تواناییهای قبلیاش را ندارد و از این موضوع خوشحال نیست. شاید شرمنده یا افسرده است، ولی از معجزه محبت نباید غافل بود. وقتی بیمار در محیطی سرشار از عشق و محبت زندگی میکند، حالش بهتر است. وقتی مطمئن میشود که اطرافیان در هر صورت و بدون قیدوشرط دوستش دارند و او را تنها نمیگذارند، روند بیماری کند میشود. وقتی به او اجازه میدهید که از تواناییهای باقیماندهاش استفاده کند و در خانه فعالیت داشته باشد، احساس مفیدبودن میکند. در یک سخنرانی شنیدم که ایجاد محیط مطمئن و آرام برای بیمار، بسیار موثرتر از قرصهایی است که تجویز میشود. این قرصها در ۵۰ درصد موارد موثر است و آن هم فقط ۱۰درصد در کندکردن سرعت بیماری.»
رییس انجمن آلزایمر ایران میگوید که آمار دقیقی از تعداد مبتلایان در ایران وجود ندارد اما با توجه به افزایش جمعیت در ایران، در سه دهه آینده ممکن است ۲۵درصد جامعه سالمند باشند و به دنبال آن بیماری آلزایمر هم افزایش پیدا کند. بر اساس آمارهای جهانی، پیشبینی میشود بیش از ۵۰۰هزارنفر در ایران به این بیماری مبتلا باشند.
صالحی، رییس انجمن آلزایمر، درباره عامل ایجاد بیماری آلزایمر میگوید: «عامل اصلی بیماری آلزایمر و درمان آن، هنوز ناشناخته است و تنها درمانهای پیشگیریکننده و کنترلکننده که پیشرفت بیماری را کند میکنند، در دسترس هستند. این بیماری با افزایش سن بروز میکند، اما عواملی مثل ژن، مسایل زیستمحیطی و استرسهای روانی شدید هم میتوانند در بروز آن موثر باشند. همچنین بعضی بیماریها میتوانند پیشزمینه آلزایمر باشند. مثلا افسردگی یکی از پیشزمینههای بیماری آلزایمر است. بعضی بیماریها ایجاد فراموشی میکنند که این مساله میتواند موقتی باشد و درمان شود، اما بعضی انواع فراموشی هم درمان نمیشوند و منجر به بیماری آلزایمر میشوند. به طوری که در جهان ۶۰درصد فراموشیها را بیماری آلزایمر تشکیل میدهد.»
مراقبان بیماران باید آموزش ببینند که چگونه از بیمار و خودشان مراقبت کنند تا کمتر دچار صدمه شوند. در انجمن آلزایمر، بخش آموزش برای مراقبان فعال است تا مرتب اطلاعات خود را بهروز کنند. در طرحی به نام «طرح حساس» به سالمندان کمک میشود وارد فعالیتهای پیشگیرانهای شوند که روند پیشرفت بیماریشان را کند میکند. فعالیتهایی برای به چالشکشیدن مغز، یادگرفتن چیزهای جدید، فعالیتهای ورزشی، استفاده از رژیم غذایی مناسب پرفیبر و پرویتامین، داشتن فعالیتهای اجتماعی و گروهی و خلق چیزهای جدید، کلاس زبان، قرآن، تورهای تفریحی و کارهای دستی از فعالیتهایی است که در پیشگیری موثر است و تحقیقات نشان داده این فعالیتها باعث شده سیر بیماری در سالمندان به تعویق بیفتد. شاید با این کارها، وقتی که پدربزرگها و مادربزرگها بیرون میروند، فرزندان کمتر بیقرار و مضطرب، منتظر بازگشت والدینشان باشند.