فروردین ۲۹، ۱۳۹۳

تا زنده نگه دارند معجزه رنج را



در دل من ، خاطره‌ای است
مثل سنگی سفید در دل دیوار
مرا با آن سر جنگ نیست ، توان جنگ نیست
خاطره سرخوشی و ناخوشی من است
هر که به چشمانم بنگرد
نمی‌تواند که آن را نبیند
نمی‌تواند که به فکر ننشیند
نمی‌تواند خاموش و غمین نگردد
توگویی به قصه‌ای تلخ گوش داده باشد
می‌دانم خدایان آدمیان را به اشیاء تبدیل می‌کنند
و می‌گذارند دل‌آگاهی آدمی زنده و آزاد بماند
تا زنده نگه دارند معجزه رنج را
بدین سان تو در من به هیات خاطره‌ای درآمدی...

آنا آخماتووا