فروردین ۳۱، ۱۳۹۳

از هرچه بگذرم


میل گم شدن در من پیدا شده ست
میل گم شدن در جایی بكر
در فكر‌های دور
خسته‌ام از حسِ خستگی
از این‌كه این‌جا نشسته‌ام
و می‌گویم از این‌جا
و حالی كه مرا خسته می‌كند
خسته‌ام از خسته‌ام
فكر رهاشدن مرا رها نمی‌كند
فكر رهاشدن در رفتن
در اعماق یك سفر
می‌خواهم با باران‌ها سفر كنم
از هرچه بگذرم
روی دریاها چادر زنم
میان شن شنا كنم
از هوا جدا شوم
به خلاء عشق بپیوندم
كه مرا می‌آكند
كه مرا می‌كَنَد
از زمین و هوا
و می‌پراكند
آن‌جا كه هرچه رها شده‌ ست
تا آن‌جا و روزی كه باز
زیبایی‌اش
مرا پیدا كند
میل گم شدن در من پیدا شده‌ ست.

شهاب مقربین