عشق و دیگر شیاطین از خوزه گابریل گارسیا مارکز Of Love and Other Demons Gabriel García Márquez |
یاد داشتهای از کتاب:
- از هر دو فرهنگ به اندازهٔ زیر و بم احساسش بهره جسته بود.
- او میگفت، روح شما باید سالم و آکنده از صلح باشد و کاستیهای یک فرهنگ را در فرهنگ دیگر پیدا کند.
- برای اینکه او تحت هیچ شرایطی حقیقت را نمیگوید، حتی از روی اشتباه
فیض از آن کسی است که به نام حقیقت عمل کند.
- ما انسانهای مشرف به مرگ را به تخت میبندیم که بر روی آن جدال وحشتناک تر و طولانی تری با مرگ داشته باشند.
- انسان باید با اسبها در هم آمیزد تا موجودی شریف و نجیب از این آمیزش پدید آید.
- نگاهش را به او دوخت و با روحی آگاه مواجه شد.
- از پوست او شبنم رنگ باختهٔ سردی تراوش میکرد.
- هیچ صلیبی آنقدر سنگین نیست که او آمادهٔ حملش نباشد.
- در این فاصله موسیقی بنوازید، خانه را انباشته از گًل کنید و بگذارید پرندهها نغمه سر دهند.
- وقتی سعادت شفا ندهد، هیچ داروی چاره ساز نیست.
- اگر انسان دلایل معتبر داشته باشد، هیچ دیوانهای دیوانه نیست.
- موسیقی میتواند زندگی مشترک را اصلاح و هماهنگ کند.
- غربیها با وارد کردن سیاهان، اروپا را با کار و تلاش بی حد و حصر و اجباری برده گان سیاه ساختند.
- مثل زوجی مسن که محکوم به یک نواختی هستند.
- افکار به هیچ کس تعلق ندارد.
- تعریف اسقف آنچنان غمگنانه بود که شباهتی به نمایش مکافات در آتش جاودانه داشت.
- ما خوب میدانیم که شما خدا را اجاره کردهاید.
- در کدام کشتار چشم خود را از دست داده اید.
- تو اگر زبانت را گاز بگیری از مسمومیت هلاک میشوی.
- عشق حسی است که طبیعت را طرد میکند و دو ناشناس را به وابستگی کوچک و ناسالمی محکوم میسازد، و رابطه هر چه کم دوام تر به همان نسبت فشرده تر.
و خداوند بیشتر با عشق همسو است تا با اعتقاد.