جنون زلفهایت برده از من باز، بازی را
بیا پایان بده مردانه این گیسو درازی را
بکش ابرو، بزن چاقو، بده مرهم، خدایی کن
به شدت دوست دارم این مدل بندهنوازی را
تمام پارهخط های تنم را قطع کن با وصل
براندازیم این قانون خط های موازی را
فقط تو میتوانی قاتل یک شهر باشی، بعد
به یک لبخند برداری کلاه هر چه قاضی را
بیا با اتحادی مزدوج حل شو در آغوشم
که از بنیاد برداریم اضلاع ریاضی را
دهان دائمالخمرِ خُمت را بستهتر کن باز
بیا از رو ببر یکجا، زکریاهای رازی را!
"مرتضی خدایگان"