کشورهای عضو شورای همکاری خلیج پارس بر سر مصر اختلاف دارند اما بر سر سوریه و عراق با هم موافقند، همچنین در کنار داعش در عراق هستند در حالی که علیه داعش در سوریه ایستاده اند، در سوریه کنار اخوان قرار گرفته اند در حالی که در مصر علیه اخوان هستند.
وزیدن بهار عربی اخونی در تونس و مصر و لیبی و سوریه و یمن و بحرین توانست تغییراتی را در بعضی از این کشورها ایجاد کند، به استثنای سوریه که شبه جنگ جهانیای را شاهد است و بحرین که عربستان آن را به آغوش خود کشید و مانع از ایجاد هر گونه تغییری در آن هر چند کوچک شد.... (بحرینی که تاریخا و از نظر مذهبی متعلق به ایران است و آخوندهای عرب پرست نه تنها به این حرکت عربستان اعتراضی نکردند، بلکه با دراغوش کشیدن سردمداران عربستان به ایرانیهای ساکن بحرین پشت کرده و دهان کجی کردند، مرگ بر آخوند و جمهوری اسلامی.)
بارزترین شعار بهار عربی اخوانی "ملت تغییر نظام را می خواهد" و بارزترین خواست مردم آزادی و دموکراسی بود.( با این شعار مردم را به خیابان کشاندند، در حالی که در نهان سودای امپراتوری اسلامی اخونی را میپروراندند ) اما از بهار عربی در کشورهای شورای همکاری خلیج پارس خبری نبود. ( با همه نظام دیکتاتوری و ضّد بشری که این امیر نشینان پلید در ذات خود دارند ) بسیاری از تحلیلگران خارجی ( ماله کشان و حامیان غربی انگلیسی) بر این اعتقادند که آزادیها در این کشورها به اندازهای وجود دارد! ( مخصوصاّ زنان این امیر نشینان آنچنان آزادند که زنان غربی خواب آنرا هم نمیبینند! ) که این کشورها اعتماد به نفس خود را از دست ندهند و بتوانند در سرنگونی حکومت دیگر کشورها مثل سرنگونی حکومت "طاغوتی"! قذافی و تبدیل آن به حکومتی که مطالبات آزادیخواهانه مردم لیبی را بدهد، سهیم شوند. همچنین در جنگ سوریه با امکانات توهم گونهشان برای سرنگونی حکومت سوریه مشارکت کنند.
اگر مواضع کشورهای عضو شورای همکاری خلیج پارس در برابر کشورهای متاثر از بهار عربی را بررسی کنیم تناقضات عجیب و غریبی را مشاهده می کنیم. بعد از حکومت تروریستهای اخوان المسلمین در مصر و تونس و کسب جایگاهی قابل توجه در حکومت لیبی و تشکیل اکثریتی اساسی در میان مخالفان سوری که منتظر سقوط حکومت سوریه هستند، سازمان تروریستی جهانی اخوان المسلمین به سمتی رفت که کشوری بزرگ در شمال آفریقا ایجاد کند و حزب عدالت و توسعه ترکیه که شاخهای از اخوان المسلمین محسوب می شود حکومت سوریه را به دست گیرد و شاید به دنبال آن نقشه هایی برای استیلا بر ایران، لبنان و اردن و غزه نیز داشت. ناقوس خطر تسلط اخوان به صدا در آمد. کجا؟ در شورای همکاری خلیج پارس به ویژه در عربستان سعودی که از اساس موافق سرنگونی حکومت مبارک نبود و همچنان بن علی را در خاک خود میزبانی می کرد. این کشورها دریافتند که خطر اول آن طور که در رسانهها گفته می شود، ایران نیست بلکه سازمان جهانی اخوان المسلمین است. سازمانی که طرح اسلام سنی را با خود حمل می کند و نمی توان به آن تهمت صفوی گری یا شیعه گری زد و می تواند بسیاری از جوانان متدین را به سمت خود جذب کند و حکومتهای پادشاهی و امیرنشینها را سرنگون کند.
هجوم امارات به اخوان المسلمین روشن بود، در حالی که مشابه همین جنگ را عربستان در مصر دنبال می کرد. اما در این میان اخوان المسلمین توجهی به اشارههای آخوندهای اخوانی حاکم بر ایران نکردند، زمانی که علی خامنه ای، رهبر معظم احمقها در جمهوری اسلامی بهار عربی را بیداری اسلامی توصیف کرد! و هنگامی که رئیس جمهور محمود احمدی نژاد از مصر دیدن کرد، آنها با پیشنهادهای کمک ایران تعاملی نکردند. اخوانیها تصور کردند که با جدا شدن از جمهوری اسلامی ، این هم پیمان قدیمیشان می توانند راه سیاسی مذهبی متفاوتی ایجاد کنند و افکار عمومی جهان اسلام سنی را به سوی خود جلب کنند. رئیس جمهور مرسی در برابر کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در تهران از دشنام به صحابه سخن گفت و در مصر اخوانیها سفر رئیس جمهور احمدی نژاد را به سخره گرفتند و دعوت او از مصریها را رد کردند، همچنین حکومت اخوان در برابر فعال شیعی و کشاندن جسد او در خیابانها نیز سکوت اختیار کرد. مرسی از عربستان دیدار کرد در حالی که تصویر اهانت آمیزی که یکی از روزنامههای عربستان از شیخ حسن البنا، موسس اخوان المسلمین در حال بوسیدن دست ملک عبدالعزیز، موسس کشور عربستان سعودی منتشر کرد را درک نکرد. اخوانیها گمان می کردند به این شکل می توانند در دل حکومتهای خلیج فارس جا باز کنند و به این ترتیب این کشورها به آنها گواهی حسن رفتار علیه ایران می دهند. اخوانیها فراموش کردند که همه کشورهای شورای همکاری خلیج پارس روابط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی دارند و مانع بازگشت روابط مصر با ایران می شوند. شاید هم قدرت چنان دیدگان سیاسی آنها را کور کرد که نتوانستند تحرکاتی که علیه آنها در کشورهای عربی رخ می دهد را ببینند. به آن پترسون، سفیر امریکا در مصر که سیلی از اظهارات حمایت آمیز از آنها و حکومت آنها می زد، اعتماد کرده بودند در حالی که فکر نمی کردند که عربستان و هم پیمانانش می توانند فرش را زیر پای آنها به رغم حمایت امریکاییها از آنها بکشند.
کشورهای عضو شورای همکاری بر سر مصر اختلاف دارند اما بر سر سوریه و عراق با هم موافقند، همچنین در کنار داعش در عراق هستند در حالی که علیه داعش در سوریه ایستاده اند، در سوریه کنار اخوان قرار گرفته اند در حالی که در مصر علیه اخوان هستند.
فقط قطر راه خود را از شورای همکاری خلیج پارس جدا کرد و به حمایت از اخوان المسلمین پرداخت. قطر با دیگر کشورهای عضو شورای همکاری توافق کرد که مواضعی یکسان در قبال سوریه داشته باشند و همگی یک پارچه علیه حکومت سوریه بتازند و آن را دعوت به سرنگونی کنند. همچنین در عراق نیز توافق کردند که به دولت مالکی بتازند و برای سرنگونی دولت او به هر وسیلهای که شده کار کنند. جدای از این که هفت سال است از خودروهای بمب گذاری شده در این کشور بیوقفه حمایت می کنند، انفجارهایی که سبب شده اند تا بازسازی این کشور با چالشی جدی مواجه شود.
وقتی که مالکی تصمیم به برخورد با دولت اسلامی در عراق و شام (داعش) در الانبار گرفت کشورهای عضو شورای همکاری خلیج پارس در برابر او ایستادند و در کنار داعش تحت عنوان عشایر قرار گرفتند. هنگامی که اختلافها در سوریه میان داعش از یک سو و جبهه اسلامی و جبهه النصره از سوی دیگر آغاز شد، مواضعی ضد داعش اتخاذ کردند و آن را متهم کردند که ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی و حکومت سوریه است! وقتی که داعش به رویارویی با ارتش عراق برخواست، رسانههای سازمان یافته کشورهای حوزه خلیج پارس ارتش عراق را کتائب مالکی مثل ارتش سوریه که آن را کتائب بشار اسد می نامیدند، نامیدند تا به این ترتیب بتوانند سرنوشتی مثل کتائب قذافی رقم بزنند. همه اینها در حالی است که داعش همان داعش است و از کرانههای فرات تا الرقه و دیر الزور و المیادین و البوکمال در سوریه تا ورودی النهر و رمادی و فلوجه در عراق گسترده است.
در مصر حمایت کشورهای عربی خلیج پارس در سرنگونی حکومت اخوان المسلمین روشن بود. وقتی که جنبش تمرد که محمد مورسی آنها را "بالعیال" توصیف می کرد، تشکیل دادند، اما همینها بزرگترین حرکت مردمی در تاریخ مصر را که مورد حمایت شبکههای ماهوارهای مختلف بودند به همراه سازمانهای امنیتیای که فراتر از تواناییهای تشکلهای سازمان یافته بودند، رقم زدند. بیدرنگ عربستان و امارات کمکهای مالیای به ارزش ۱۲ میلیارد دلار به مصر کردند تا انقلاب جدید به چالش اقتصادی بر نخورد. تنها قطر از جمع کشورهای عضو شورای همکاری خلیج پارس بود که انقلاب ۳۰ ژوئن را کودتا خواند و به حمایت از اخوان المسلمین پرداخت.
در مرحلهای که به نظر می رسد نهایی باشد، عربستان موفق شده است تا از شر اخوان المسلمین در مصر و تونس و تا اندازه بسیاری در لیبی خلاص شود ( این احتمال بسیار ضعیف است با وزیت مشکوکی که همینک مصر درگیر آن است) و تا اندازه بسیاری نیز آنها را در جمع ائتلاف مخالفان سوری تضعیف کند و حماس اخوانی را در فلسطین منزوی کند. صعود اخوان به قدرت به شکل تاسف باری به پایان رسیده است، اعضای مکتب ارشاد به زندان افتاده اند، همان هایی که می خواستند رهبری کامل امت اسلامی را به دست بگیرند در حالی که فکر نمی کردند چه جایگزینی به جایشان می تواند باشد، آنها اگر دوباره به آغوش جمهوری اسلامی باز گردند!!! حرفی برای گفتن ندارند در حالی که تمامی طرحهایشان در تناقض و تعارض با آن چیزی است که درباره صفوی گری و شیعه گرایی می زدند. اما ترکیه و قطر هیچ پیشرفتی جز انزوای جهانی نداشته اند. در سوریه شبکه القاعده در مناطقی که در دست مخالفان است مسلط میدان است و در فلسطین نیز حماس فرصتها را یکی پس از دیگری از دست می دهد در حالی که دیگر نه عضو مقاومت است و نه جایی در قدرت دارد و نه می خواهد مذاکره کند و نه می خواهد بجنگد و نمی داند که سرانجامش به کجا خواهد رسید. سرنوشت اخوان در دیگر کشورها نیز قابل درک است، مثلا در لبنان به جمع هم پیمانان طبیعی عربستان می پیوندند در حالی که عربستان ناگهان به دشمن اخوان و مکتب ارشادشان تبدیل شده است، آنها اکنون سرگردان هستند و فرصت را از دست رفته می بینند و از این نگرانند که سلفیها طرفداران آنها را ببلعند. به این ترتیب فعلا پایانی تاسف بار برای آنها رقم خورده است و چشم امیدشان به اخوانیهای حاکم بر ایران است که با زد و بندهای جهانی که صد در صد به ضرر ملت و کشور ایران است، گروه تروریستی و عرب اخوانی را نجات دهند.
منبع: پایگاه خبری لبنانی خبر