ایران!!، ایران!!،
ای وطن مقدس،
و ای خاکِ پاکِ اقدس؛
ای بهشت روی زمین
و ای وادی پسندیده و دلنشین!!
ای دخمهیِ شهنشاهان جهان!!!
و ای مکمنِ جهاندارانِ کیان!!!.
ای ایران!!،
ای مهدِ مدنیت
و ای گهوارهیِ انسانیت
ای سرچشمهیِ علوم
و ای منبعِ بدایع و فنون
ای ایران!!،
چه دلکش کشوری
و چه ستوده مکانی که شهریارانِ جم را مولد
و تاجدارانِ عالم را وطن بودی
حضرتت چه بلند
و پایهات چه بالاتر و ارجمند است که پس از قرنهایِ متواتر و سالهایِ بیشمارِ مآثر کهنت سرمشقِ جهانیان
و صنایعِ تباهت حیرت بخشِ آیندگان
ای ایران!!،
ای سنگ پاره هایِ ویرانه کانت زیب و زینت قصورِ پادشاهان و موزهیِ خانهایِ مللِ متمدنهیِ فرنگستان
ای مبداء مردمیت و ای کالبد انسانیت تو بودی که بساطِ عدل و داد بسالیانِ دراز در تو پهن بود و تو بودی که ... و ... از کاخترات تا باختر فراگرفته بود
ای آنکه حکمایت ابواب فنون بروی جهانِ مفتوح داشتند و شعرایِ نامدارانت سخن از آسمان به زمین آورده و بر گرمیِ رفعت کشاندند و دانشگران فصیح و بی بدیلت خلقتی از نو بنا نهاده و این هیکل فراموش شده را بر و دوش ... و غرر و خلاع تواریخ و سیر آراسته و جهانی دگر بجهانیان بنمودند
ای ایران!!،
ای مجمعِ شاهنشاهانِ باسیاست و ای مرجعِ گردانِ با مهابت و ای منشاء نامآورانِ دادگر و میران و مؤبدانِ نامور
چه شد؟ و از چه رو که فرزندانت دیگر سخن نمیگویند و از چه! درهایِ علمِ لَدُن بربستند و چه شد که ...تشان همه هباء و نامشان به هدر رفت و چه شد که قصورشان خالی و ذکرشان فراموش گردید.
میرزا آقا تبریزی
ای وطن مقدس،
و ای خاکِ پاکِ اقدس؛
ای بهشت روی زمین
و ای وادی پسندیده و دلنشین!!
ای دخمهیِ شهنشاهان جهان!!!
و ای مکمنِ جهاندارانِ کیان!!!.
ای ایران!!،
ای مهدِ مدنیت
و ای گهوارهیِ انسانیت
ای سرچشمهیِ علوم
و ای منبعِ بدایع و فنون
ای ایران!!،
چه دلکش کشوری
و چه ستوده مکانی که شهریارانِ جم را مولد
و تاجدارانِ عالم را وطن بودی
حضرتت چه بلند
و پایهات چه بالاتر و ارجمند است که پس از قرنهایِ متواتر و سالهایِ بیشمارِ مآثر کهنت سرمشقِ جهانیان
و صنایعِ تباهت حیرت بخشِ آیندگان
ای ایران!!،
ای سنگ پاره هایِ ویرانه کانت زیب و زینت قصورِ پادشاهان و موزهیِ خانهایِ مللِ متمدنهیِ فرنگستان
ای مبداء مردمیت و ای کالبد انسانیت تو بودی که بساطِ عدل و داد بسالیانِ دراز در تو پهن بود و تو بودی که ... و ... از کاخترات تا باختر فراگرفته بود
ای آنکه حکمایت ابواب فنون بروی جهانِ مفتوح داشتند و شعرایِ نامدارانت سخن از آسمان به زمین آورده و بر گرمیِ رفعت کشاندند و دانشگران فصیح و بی بدیلت خلقتی از نو بنا نهاده و این هیکل فراموش شده را بر و دوش ... و غرر و خلاع تواریخ و سیر آراسته و جهانی دگر بجهانیان بنمودند
ای ایران!!،
ای مجمعِ شاهنشاهانِ باسیاست و ای مرجعِ گردانِ با مهابت و ای منشاء نامآورانِ دادگر و میران و مؤبدانِ نامور
چه شد؟ و از چه رو که فرزندانت دیگر سخن نمیگویند و از چه! درهایِ علمِ لَدُن بربستند و چه شد که ...تشان همه هباء و نامشان به هدر رفت و چه شد که قصورشان خالی و ذکرشان فراموش گردید.
میرزا آقا تبریزی