بهمن ۰۵، ۱۳۹۲

وای بر این زنان که مسلمانند ....آنها نمیدانند اسلام دربارشان چه گفته.... اگر میدانستند هیچگاه مسلمان نمیشدند. (ملاصدرا )

انسان برده نیست. کالا هم نیست. نه می توان آن را خرید و فروش کرد و نه می توان آن را هدیه داد و هدیه گرفت. (اصل بقای انسان)




یکی از زنان پیامبر اسلام ، ماریه نام داشت.
پیامبر اسلام در زمان حیاتش نامه‌ای به پادشاه مصر نوشت تا او را به اسلام دعوت کند. پادشاه مصر نپذیرفت اما در جواب نامه هدایایی برای او فرستاد که در میان این هدایا دختری به نام ‫#‏ماریه‬ بود!!!
پیامبر اسلام هم با نرمشی قهرمانانه از فکر مسلمان کردن مردم مصر عقب نشینی کرده و به ماریه زیبارو اکتفا کردند.
حاصل نرمش قهرمانانه رسول خدا با ماریه ، فرزندی به نام ابراهیم بود که ابراهیم در ۱۸ ماهگی فوت کرد.

نویسنده: کاربر محترمی با مشخصه شکوفه (Shoko Feh) در گوگل پلاس.





ماریه از زنان حضرت محمد، دختر شمعون قبطیه، مادر ابراهیم پسر محمد بود که او را مقوقس قبطی حاکم اسکندریه و مصر برای محمد هدیه فرستاد.
ماریه در قریه (حفن) از توابع انصنا مصر بدنیا آمده بودند.محمد در سال ششم هجرت سفیرانی به کشورهای خارج فرستاد و طی نامه‌ هایی فرمانروایان این کشورها را به آئین توحید و اسلام دعوت کرد. نامه‌‌ای نیز به مقوقس فرمانروای مصر نوشت و او را به اّئین اسلام دعوت نمود. اگرچه مقوقس اسلام را نپذیرفت، اما هدایایی برای محمّد فرستاد.در میان این هدایا کنیزی بود به نام ماریه که بعداً به همسری محمد رسید و برای او فرزندی به اسم ابراهیم آورد که شدیدا مورد علاقه محمد بود. ابراهیم تنها ۱۸ ماه زنده بود.
ماریه از زنان خوب محمد و مورد عنایت محمد و علاقمند به فاطمه و علی بود و به همین جهت مورد اّزار و سخنان گزنده دیگر زنان محمد واقع می‌شد. محمد نیز برای اّسایش او خانه‌ ماریه را در باغچه‌‌ای در کنار مدینه (که به اّن «مشربه‌ام ابراهیم» می‌گویند) قرار دادند.ماریه در زمان عمر بن خطاب در سال ۱۴ یا سال ۱۶ هجری درگذشت و عمر دستور داد مردم در تشییع جنازه ماریه حاضر شوند و خود بر او نماز گزارد و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.


حفصه گريه کنان نزد محمد آمد و گفت :
» کسی را که پيش تو بود ديدم . به خدا تو به من توهين کردی که در منزل من با ماريه گذراندی . اگر من از نظر تو خوار نبودم اين چنين با من نمی کردی .»
حضرت محمد در صدد دلجوئی از حفصه برآمد و قسم يآد کرد که از آن پس ماريه بر او حرام باشد .
از حفصه نيز خواست که درباره اين مطلب با ساير زنان محمد صحبتی نکند . ولی حسادت ، حفصه را برانگيخت تا داستان را با عايشه در ميان گذارد

عايشه نيز روزی به کنايه به حضرت محمد فهماند که از جريان مطلع است .
همين امر موجب پيدا شدن آيه ۳ از سوره تحريم در قرآن گرديد :

» هنگامی که پيغمبر با بعضی از زنان خود سخنی محرمانه گفت و همين که ديگران را از آن خبر داد و الله پيغمبر را آگاه ساخت. قسمتی از آن را با زن خود گفت و از قسمت ديگر چشم پوشيد . و وقتی آن را به زن اطلاع داد گفت چه کسی آن را به تو خبر داد گفت دانای رازدان » ( قرآن. سوره تحريم . آيه ۳)

چند روزی از اين جريان گذشت . حضرت محمد از فکر ماريه غافل نمی شد . ولی قسمی که خورده بود مانع از آن بود که نيم شبی بديدن ماريه برود .

اين مشکل نيز با آيات ۱ و ۲ از سوره تحريم برطرف شد :

«ای پيغمبر چرا برای جلب رضايت زن‌های خود آنچه را که خدا بر تو حلال نموده است بر خود حرام میکنی .»
«همانا خداوند سوگندهای شما را بر شما حلال کرد و خدا صاحب اختيآر و مولای شماست . «( قرآن. سوره تحريم . آيه ۱ . ۲ )

به دستور الله ، محمد سوگند خود را فراموش کرد و ديدارهای نيم شبانه از ماريه را کمافی السابق از سر گرفت .
پس از آنکه ماريه فرزند پسری به نام ابراهيم برای محمد آورد ، ماريه نيز به جرگه زنان عقدی محمد درآمد و خانه‌ای مجاور مسجد و شبی به او اختصاص داده شد.( تفسیر جلالین ) (مجمع البیان‌، امین الاسلام طبرسی‌؛، جلد ۱۰، صفحه ۵۶ ) ( تفسیر نورالثقلین‌، ابن جمعة الحویزی‌، جلد ۵، صفحه ۳۶۷، اسماعیلیان‌)





غزوات حضرت محمد :

پس از هجرت مسلمانان از مکه به مدینه تامین نیازهای اقتصادی حضرت محمد و مسلمانانی که با وی هجرت کرده بودند به حمله و غارت کاروان‌‌های مکه وابسته بود. حملات و غارت کاروان‌های مکه را که حضرت محمد شخصا در آن شرکت داشت را غزوه می گویند.

۱- غزوه ابواء ۲- غزوه بواط ۳- غزوه عشیره ۴- غزوه بدر اول ۵ - غزوه بدر ۶- غزوه بنی سلیم ۷- غزوه بنی‌ قینقاع ۸ - غزوه سویق ۹- غزوه ذی امر ۱۰ - غزوه بحران ۱۱- غزوه احد ۱۲ - غزوه حمراء‌ الاسد ۱۳ - غزوه بنی‌ النضیر ۱۴ - غزوه ذات ‌الرقاع ۱۵ - غزوه بدر آخر ۱۶ - غزوه دومة الجندل ۱۷ - غزوه بنی‌ المصطلق ۱۸ - غزوه خندق ۱۹ - غزوه بنی قریظه ۲۰ - غزوه بنی لحیان ۲۱ - غزوه ذی قرد ۲۲ - غزوه حدیبیه ۲۳ - غزوه خیبر ۲۴ - غزوه عمرة القضاء ۲۵ - غزوه مؤته ۲۶ - فتح مکه ۲۷ - غزوه حنین ۲۸ - غزوه طائف ۲۹ - غزوه تبوک


اینهمه جنگ برای برقراری صلح !!


حضرت محمد در کشتارهای دست جمعی :


۱ - کشتار و غارت ( اقوام یهود ) قبیله بنی قینقاع :

در صدر اسلام زنی از انصار نزد نزد زرگر یهودی از قبیله بنی قینقاع رفته و مرد یهودی برای اهانت بوی آهسته پشت جامه وی را با خاری ببالای جامه‌اش بست. بطوری که هنگام برخاستن پایین تنه زن نمایان شد و مردم را بخنده انداخت.مردی مسلمان به حمایت از زن مرد زرگر یهودی را به قتل رساند و یهودیان نیز به حمایت از هم کیش خود مرد مسلمان را کشتند. بدستورحضرت محمد مسلمانان به کوی بنی قینقاع هجوم برده و پس از پانزده روز محاصره افراد قبیله بنی قینقاع تسلیم شده و مجبور به کوچ شدند و همه دارایی‌های آنان بین مهاجران بی‌خانه تقسیم شد.

۲ - کشتار و غارت ( اقوام یهود ) قبیله بنی النظیر :

یهودیان قبیله " بنی النضیر" که از کشته شدن یکی از روسای خود بنام" کعب ابن اشرف "که دستور ترورش را حضرت محمد صادر کرده بود از ایشان در خشم بودند در مقام طغیان بر آمدند و حضرت محمد نیز امر به کشتار انان کرد و پس از محاصره آنان توسط مسلمانان حضرت محمد دستور داد نخلستان‌های ( بنی النضیر) را آتش بزنند! در این زمان فریاد قبیله "بنی النضیر" بلند شد و بر حضرت محمد بانگ زدند : (تو که خود را مردی مصلح می دانی و مردم را از ویرانی و تباهی و فساد منع می کنی چرا دست به آتش زدن نخلستان‌ها می زنی ) که مجددا الله به کمک حضرت محمد امده و( آیات .۳.۴.۵. سوره حشر) را بر حضرت محمد نازل نمود .باری پس از بیست روز ( بنی النضیر) تسلیم شدند وترک دیار کردند و تمام دارایی‌های آنان میان حضرت محمد و یارانش تقسیم شد.

۳ - کشتار و غارت ( اقوام یهود ) قبیله بنی قریظه :

قبیله بنی قریظه تنها قبیله یهودی باقی مانده در صدر اسلام در یثرب بود که آنان نیز بعد از جنگ خندق مورد محاصره مسلمانان قرار گرفتند.سپس این قبیله نیز حاضر شد همچون دو قبیله دیگر اموال و دارایی‌های خود را گذاشته و از مدینه خارج شود ولی حضرت محمد موافقت نکرد و پس از تسلیم شدن مردم قبیله بنی قریظه دستور داد ۹۰۰ نفر از جوانان و مردان بنی قریظه را سر بریدند و اموال ، دارایی ، زنان و کودکان این قبیله را بعنوان بردگی بین مسلمانان تقسیم کردند. (تاریخ طبری. جلد ۳ . صفحه ۱۰۸۸.۱۰۹۱) طبری در خشونت این عمل در تاریخ صدر اسلام می نویسد: (پیامبر بگفت تا در زمین گودالها بکندند و حضرت علی و" زبیر" در حضور پیامبر گردن انها را زدند. (تاریخ طبری .جلد ۳. صفحه ۱۰۹۳)
ضمنا باید یاد آور شویم در این گونه جنگ‌ها درصدراسلام اعراب مسلمان حتی از همخوابگی با زنان شوهر دار پرهیز نمی کردند و این البته دستور قرآن بود. (سوره نساء.آیه ۲۴)



حضرت محمد در ترور مخالفین :


- ترور شاعری بنام " حویرث بن نقیذ" :

وی شتر دختران حضرت محمد " فاطمه " و "‌ام کلثوم " را رم داده بود، به فرمان حضرت محمد و توسط حضرت علی در جریان یک توطئه به قتل رسید. (سیره ابن هشام .جلد ۲. صفحه ۲۷۳)

- سر بریدن " مغیره " :

پیر مردی بنام "مغیره" که پس از فتح مکه از ترس حضرت محمد گریخته بود بوسیله حضرت علی دستگیر و سر بریده شد. (زنان پیغمبر . صفحه ۳۱۶)


- سر بریدن "نضر" و "عتبه" :

پس از شکست " ائیل " حضرت محمد به حضرت علی دستور داد که " نضر" پسر" حارث " را سر ببرد.همینطور در منطقه‌ای دیگر بنام " الظیه " از میان اسرا "عتبه" پسر" ابی معیظ " بدستور حضرت محمد و بدست حضرت علی سر بریده شد. (منتهی الامال . جلد ۱.صفحه ۵۷)


- سر بریدن "عتبه" :

مردی بنام "عتبه" که بخاطر عدم پخش مساوی غنایم بین لشکریان اسلام به صورت حضرت محمد تف کرده بود بوسیله حضرت علی سر بریده شد. (تاریخ طبری . جلد ۵ .صفحه ۱۱۰۳)

- ترور (سلام بن ابی الحقیق):

"سلام بن ابی الحقیق" از دوستان قبیله" اوس"بود و از سرشناسان یهود که بفرمان حضرت محمد در صدر اسلام دستور ترور او صادر شد و عبدالله بن عتیک مامور انجام این ترور شد. آنان نیز ماموریت خود را بنحو دلخواه به انجام رساندند و"سلام بن ابی الحقیق" را کشتند. هنگامی که برگشتند و به حضرت محمد خبر دادند ایشان از خوشحالی فریاد زد "الله اکبر". سیره ابن هشام . جلد ۲ .صفحه ۱۸۶)

- ترور (خالد بن سفیان هذلی) :

"خالد بن سفیان هذلی" در صدر اسلام مردم را بر ضد حضرت محمد بر می انگیخت.حضرت محمد امر فرمود به "عبدالله بن انیس" که کار او را بسازد و او نیز چنین کرد.حضرت محمد به پاس این خدمت عصایی به "عبدالله انیس" قاتل "خالد بن سفیان هذلی" می دهد و می گوید :این عصا نشانه میان من و تو در روز قیامت است و همانا کمترین مردم در انروز کسانی هستند که به عصا تکیه زده اند. سیره ابن هشام .جلد ۲ .صفحه ۳۹۵)

- ترور (ابوعفک) :

"ابو عفک" شاعر یهودی بود،در صدر اسلام که یکصد و بیست سال سن داشت. او شعری در مذمت حضرت محمد سروده بود. بدستور حضرت محمد "سالم بن عمیر" ما مور قتل "ابو عفک" شد. ( سیره ابن هشام .جلد ۲. صفحه۴۱۱)

- ترور (عصماء .دختر مروان) :

"عصماء" دختر مروان شاعری آزاده و دلیر بود درصدر اسلام وی بدلیل اشعار انتقادی که در مذمت قتل عام یهودیان و همچنین ترور "ابو عفک" سروده بود. بدستور حضرت محمد " عمیر بن عدی" مامور کشتن "عصماء"شد. "عمیر" شبانه به خانه "عصماء" می رود و او را می کشد و صبح زود خبر کشته شدن "عصماء" را به حضرت محمد می دهد.حضرت محمد می گوید: (ای "عمیر" خدا و رسولش را یاری کردی) (سیره ابن هشام .جلد ۲. صفحه ۴۱۲) .

سرانجام حضرت محمد بر اثر سمی که زنی یهودی در غذای او ریخته بود در سال یازدهم هجری چشم از جهان فرو بست. (تفسیر طبری.جلد ۵.صفحه ۱۳۳۵) (منتخب التواریخ. صفحه ۱۹)


ایرج میرزا:

جز گوه و گند و کثافت چیزی …… اندر این شهر ندیدم بنده

هر کجا شهر مسلمانان است …… از گوه و گند بود آکنده


عبدالرحمان جامی:

ای مغ بچه از مهر بده جام میم …… کآمد ز نزاع سنی و شیعه قیم

گویند که جامیا چه مذهب داری …… صد شکر که سگ سنی و خر شیعه نیم

..............................................
منابع برای شناخت ماریه :
بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۱۵۱ تا ۱۵۶
فروغ ابدیت، ج ۲، ص ۸۰۰ و ۸۰۱
ریاحین الشریعه، ج ۲، ص ۳۴۹
اسدالغابه، ج ۷، ص ۲۵۳
لغت نامه دهخدا، شماره مسلسل ۱۹۵، ص ۴۷
زوجات النبی صلی الله علیه وآله وسلم نوشته: امیر مهنا الخیامی.
هذا الحبیب یا محب نوشته: ابوبکر جابر الجزایری.
السیرة النبویه نوشته: ابوالحسن علی الحسینی الندوی.